سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بحثی در باب "باز اندیشی گذشته"
افشاگری و نقش آن در تعمیق بحران حاکمیت


جلال رستمی


• افشاگری ای که مهدی کروبی امروز در مورد فجایع تجاوز در درون زندان ها و بازداشتگاه های جمهوری اسلامی، اگر چه دیر، اما در جای خود خیلی با ارزش انجام داده است، در تاریخ جمهوری اسلامی از این نظر که از زبان یکی از دست اندر کاران این رژیم و آنهم یک روحانی مطرح می شود، بی نظیر است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ شهريور ۱٣٨٨ -  ۲۵ اوت ۲۰۰۹


 
 
 
 
پیش درآمد
در رابطه با بحث بازاندیشی گذشته ابتدا اشاره ای کوتاه به تعریف ونحوه ی برخورد ما به شان ومنزلت انسان ضرروی است. ضروری ازاین منظرکه بدون روشن شدن درک ودریافت وتعریف ماازشان ومنزلت انسان وجایگاه آن درروند بازاندیشی گذشته، که دراینجا من فقط   نگاهی کوتاه به آن دارم. نمی توان این روند را با نقد جدی دنبال کرد. اهمیت این مسئله چنان است که به تعبیرکانتی، شان ومنزلت انسان ( Menschenwürde, die / human dignity ) "دارای ارزش مطلق"۱ است   که هیچ چیزی را حتا باهرقیمتی ، نمی توان جایگزین آن کرد.
 
● شان ومنزلت انسان
تعریف شان ومنزلت انسان ( Menschenwürde, die / human dignity ) ریشه طولانی درتاریخ دارد ودرادیان کهنسال نیز به آن اشاره شده است. امروزاما ما آنرابا این تعریف خیلی ساده ولی جامع می شناسیم که :" تمامی انسانها خارج ازهرنژاد، جنسیت، سن وموقعیت خود، دارای حقوق انسانی برابر هستند." این حقوق انسانی برابردراعلامیه ی جهانی حقوق بشر به صراحت آورده شده زیراتعریف شان ومنزلت انسان از بدوتدوین این اعلامیه درراس مفاد آن قرارگرفته است. بدین خاطراست که امروزهر دین وآیین وایدئولوژی براساس جوابی که به این تعریف می دهد وارزشی که درعمل برای آن قائل است مورد ارزیابی وقضاوت قرارمی گیرد. قوانین حقوقی وقضایی نیز بنا براساس این تعریف است   که، باید ازآزادی عقیده دفاع کند وجلوگیری ازشکنجه ومراقبت ازسلامت زندگی مردم را بطورمستقل دردستورکار خود قراردهد ودرمجموع حافظ شان ومنزلت انسان باشد .
ما امروزدر اکثرکشورهای آزاد ولیبرال - دمکرات شاهد این مسئله هستیم که آنها احترام به شان ومنزلت انسان رادرقوانین اساسی خود به نوعی قید کرده اند ودربرخی ازکشورها مانند آلمان، یونان، پرتغال، اسپانیا، ایتالیا ،فنلاند ،سوئد، ایرلند، بلژیک، اتریش و آفریقای جنوبی احترام به شان ومنزلت انسان را به شکل یک ماده ی اصلی، مشخص وشفاف درقوانین اساسی خود آورده اند.
 
● بازاندیشی گذشته:
آدرنو در کتاب خود "فرهنگ انتقادی وجامعه"۲ در بحثی پیرامون" بازاندیشی گذشته به چه معنایی است" مطرح می سازد که:» فرموله شدن وبکارگیری این بحث: " بازاندیشی گذشته" درادبیات گروهای مختلف یکسان نیست برای برخی از گروه ها این بدین معنا است که باید روی گذشته به دقت کار شده و تاثیرونفوذ جادویی آن با خود آگاهی شفاف درهم شکسته شود وبرای برخی دیگر بازاندیشی گذشته بیشتربه این معناست که می خواهند گذشته راخاتمه یافته قلمداد سازند و تا آنجایی که امکان دارد، خودِ گذشته و حتهاخاطرات آنراهم بطورکامل ازحافظه ها پاک نمایند. یعنی با   ایما واشاره می خواهند بگویند همه چیزفراموش و بخشیده شده است.«
چنانچه ما بخواهیم براساس این استدلال آدرنو برای گذشته ی نه چندان دوربه بازاندیشی گذشته اقدام کنیم واز گروه کسانی باشیم که بقول او با خود آگاهی شفاف سعی دارند به بازاندیشی گذشته بپردازند. نه به مانند کسانی که می خواهند آنرافراموش سازند. باید این مسئله را دقیقا مورد بررسی قراردهیم که چگونه وبه چه روی ازهمان ابتدای انقلاب در سال ۵۷ تاامروزشان ومنزلت انسان همواره مورد حمله وتجاوز سیستماتیک قرارگرفته است.
  برای بررسی این موضوع اگر ما به خاطرات وازآن دقیق تربه اسناد موجود ازروزها ووقایع مربوط به اوایل انقلاب رجوع کنیم، می بینیم ازهمان ابتدا درسایه ی آتش ودود انقلاب، با تشکیل چند دادگاه ضربتی و نمایشی برای برخی از سران رژیم گذشته وچند مامورشکنجه گرساواک ، تیربارانهای سریع و فجیع وغیرانسانی آنها ، چگونه شان ومنزلت انسان زیرپا گذاشته شد. این امردر آن زمان متاسفانه با تائید وحمایت بخش وسیعی ازروشنفکران، احزاب وگروه های سیاسی و توده ی مردم آنهم با دهان هایی ازهیجان کف کرده و با مشت هایی گره خورده روبرو شد.
  درست ازهمین زمان است که راه بیدادگاهها ی آینده ی رژیم جمهوری اسلامی هموارمی گردد. اگرما درآن زمان خواستار تشکیل دادگاه هایی مبتنی برمعیارهای حقوق بشری برای محکومین می شدیم وخواستار این می بودیم که می بایستی برطبق موازین حقوق بشرودرشرایط برابرحتا برای شکنجه گران و سران نظامی و مقامات دولتی رژیم سابق که دستگیر شده بودند، دادگاههای واقعی تشکیل شود وآنها را ازداشتن حق وکیل ودفاع ازخود برخوردارمی ساختیم وقصد ما ازمحاکمات نه انتقام جویی بلکه افشای ظلم وستم وشناختن مسببین واقعی وافشای زندان و شکنجه وکشتار زندانیان سیاسی بود. شاید نه تنها امروز بلکه ازهمان ابتدای استقرار حکومت جمهوری اسلامی ما شاهد نام هایی مانند خلخالی ها وگیلانی ها ولاجوردی ها... وامروزمرتضوی ها نمی بودیم. نام کسانی که سیستم قضایی جمهوری اسلامی را حتها تا همین امروز به بهترین شکل به نمایش گذاشته اند. آدرنو معتقد است که :» در خانه ی جلاد نباید از طناب دار صحبت کرد چون این مسلم است که طناب دارابزار کار جلادمی باشد.« (همان) با این قیاس برای اینکه ما تجاوز عریان به شان ومنزلت انسان ونقض حقوق بشررا در جمهوری اسلامی نشان دهیم احتیاجی نیست که ازشکنجه وتجاوز واعدام مثال بیاوریم فقط کافی است نام کسانی مانند لاجوردی ها وخلخالی ها وگیلانی ها و مرتضوی ها را بیاوریم. آوردن نام آنها ابعاد فاجعه ی حقوقی - قضایی درجمهوری اسلامی را به ما نشان می دهند.
 
● تداوم نقض حقوق بشر
گاها سکوت،گاها همراهی و گاها توجیه سرکوب ها، شکنجه ها و اعدام ها ازهمان ابتدای استقرارجمهوری اسلامی به بهانه ی درخطر بودن انقلاب و مقابله با ضد انقلاب و منافق وکمونیست واستکبارجهانی، با روش ها ورفتارهای بدوی وغیر انسانی ودرحوزه حقوقی وقضایی حتها بدوی تر،باعث شد که رژیم ازهمان دوران، مدلی از فلسفه حقوقی- قضایی   را پایه گذاری کند که با آن کرامت وعزت وشرافت انسانی را نشانه بگیرد وبطورمداوم حقوق بشر را زیرپا بگذارد.
اگردرپی روند حوادث روزهای اوایل انقلاب وبعدها با صراحت تمام جامعه را به " خودی وغیر خودی" تقسیم نمی کردند. اگر دردوران هشت ساله ی اصلاحات فقط تنها، مورد قتل های زنجیره ای ویا حتها فقط   پرونده ی زهرا کاظمی با پیگیری جدی وبامقاومت به هربهایی، تا روشن شدن وافشای عاملین واقعی آن، پی گرفته می شد. ما امروزشاهد بازهم وقایع وحشتناک تر وغیرانسانی تردردرون زندان های جمهوری اسلامی نبودیم.
 
اگرتعداد حتا انگشت شماری، بخصوص کسانی که درحاکمیت نقش داشتند همانند منتظری درمقابل زندان وشکنجه می ایستادند وجنایات درون زندان ها را افشا می کردند. این جنایت ها همچنان بطور سیستماتیک ادامه نمی یافت.
 
هانا آرنت درکتاب خود به نام" خاستگاه وریشه های حکومت مطلق گرا"٣ در بحث   مفصلی در باره ی نقد سیستم   حکومت های مطلق گرا وبا اشاره به انواع این حکومت ها که درشیوه و فرم سرکوب سیاسی چه درگذشته وچه امروز با نام هایی مانند حکومت های استبدادی، حکومت های پادشاهی مستبدانه وحکومت های دیکتاتوری   مشخص می شوند     ازایدئولوژی وترورنیزبعنوان یک سیستم حکومتی جدید نام می برد که به عقیده او شاید تا کنون در تاریخ برای ما ناشناخته بوده است. اوهمچنین دربحثی در مورد حمایت مردم ازاین نوع حکومت های خود کامه می نویسد :» این کاملا امری است مشخص که حمایت مردم از یک سیستم دیکتاتوری که برایدئولوژی وتروراستواراست را نمی توان با این تحلیل که مردم اطلاعات درستی ندارند ویا   توسط حکومت مغزشویی شده اند توجیه کرد.« اوبراین نکته   تاکید می کند :»   کاری که متاسفانه روشنفکران آنرا انجام می دهند.« روی سخن هانا آرنت دراین جا به چالش کشیدن حمایت توده مردم ازاین نوع حکومت های مطلق گرا است.   حال ازهمین زوایه ی نگاه، حساب روشنفکران و کسانی که ازحکومت های مطلق گرا حمایت وبا آن همکاری می کنند و یا کسانی که از جنایات آن اطلاع دارند وسکوت می کنند به خوبی روشن است.
 
افشاگری که کروبی امروزدرموردفجایع تجاوزدردرون زندان ها وبازداشتگاهای جمهوری اسلامی، اگر چه دیر،اما درجای خود خیلی باارزش انجام داده است درتاریخ جمهوری اسلامی ازاین نظر که از زبان یکی از دست اندر کاران این رژیم و آنهم یک روحانی مطرح می شود درنوع خود بی نظیر است و آنرا به شکلی   می توان دررده ی اعتراض وافشاگری   منتظری در مورد کشتار زندانیان سیاسی سال ۶۷ توسط خمینی وایادی آن دانست. اما با یک اختلاف: افشاگری منتظری دراوج قدرت خمینی صورت گرفت وفقط یک صدا در حاکمیت بود درصورتی که افشاگری کروبی دراوج شکاف واختلاف جدی درون حاکمیت واوج نارضایتی و خیزش توده ای برعلیه رژیم و پیدا شدن صداهای متعدد متعرض دردرون حاکمیت، صورت می گیرد و ازپشتیبانی وسیع برخورداراست.
این افشاگری ها اگر گسترش پیدا کنند. درزمانی که جنبش توده ای نفس دارد وشکاف درون حاکمیت هم ترمیم نشده است به تعمیق هرچه بیشتر بحران وشکاف بیشتردردرون حاکمیت خواهد انجامید ونمی گذارد که حاکمیت انسجام درونی یابد. نباید مانند جریان قتل های زنجیره ای به حاکمیت فرصت و مجال دادکه به ترمیم خودش وبعد به تصفیه حساب ها بپردازد. با تضعیف هرچه بیشتر حاکمیت از طریق افشاگری ها وبسیج مردم حول آنها می توان از ضخامت دیواراستبداد کاست هرچه از این دیوار کنده شود به نفع جنبش آزادیخواهی مردم است. ارزش کار آقای کروبی تا همین جا دراین راستا نیز قابل ارزیابی است.
 
● تاثیرکودتای ۲٣ خرداد درروند تحولات بعد ازآن
کودتای ۲٣ خرداد یک سزارین بود برای جامعه ای که می خواست به طورطبیعی وضع حمل کند . موسوی وکروبی و رضایی هیچ قصد این را نداشتند که رژیم را سرنگون کنند آنها می خواستند رئیس جمهورهمین حکومت شوند وبا همین رهبری کار کنند. البته با طرح مطالبات فراترازظرفیت وتحمل این حاکمیت. کاری که باند خامنه ای - احمدی نژاد با کودتای خود می خواستند انجام دهند خاتمه دادن برای یکبار وهمیشه به داستان اصلاح طلبی و اصلاحات بود ولی چیزی که آنها نتوانسته بودند پیش بینی کنند ابعاد ونحوه وگسترش دامنه ی اعتراضات ودرجه ی مقاومت کروبی وموسوی در برابرآنها بود. آنها با انجام کودتا وحمایت همه جانبه ازآن خدمت بزرگی به زودن توهم تلنبارشده درطیف وسیع خودی های رژیم وحتا کاندیداها انجام دادند وباعث بازشدن چشمان آنان گردیدند. این کودتا همچنین درضلع دیگرش باعث طوفانی شدن خشم فروخورده طبقه ی متوسط وشورش جوانان وزنان گردید که درروند کوتاهی به یک جنبش ملی برای دموکراسی وآزادی فراروید . کودتا خود افشاگری بزرگی برعلیه خدعه ونیرنگ سی ساله حاکمیت و باعث قداست شکنی آن درابعاد توده ای نیزشد. این برای اولین باردرتاریخ جمهوری اسلامی بودکه وجه اسلامیت رژیم توسط یک جنبش وسیع توده ای دچار چالش های جدی گردید. وزن وبرتری گفتمان جمهوریت درجنبش سبز مردم بشکلی است که دیگرهیچکس نمی تواند آنرا دور بزند وندیده بگیرد. طوری که موسوی نیز با وجود اینکه هنوز برایش جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم ونه یک کلمه زیاد - حال با هر ملاحظاتی- مطرح است نمی تواند بدون اتکا به عناصر جمهوریت وطرح کردن آنها مانند آزادی بیان واجتمات ومطبوعات و... با جنبش همراهی کند ومورد اتکا مردم واقع شود. کارآقای کروبی که تا کنون جای خود دارد و از زاویه طرح مطالبات نیز،رادیکالتر بوده است. به نظرمی رسد که درشرایط کنونی وظیفه نیروهای دمکرات وسکولارو جمهوری خواه که نمی توانند تاثیر مستقیم بر روند تحولات داشته باشند، تقویت گفتمان جمهوریت ازطریق شرکت فعال با پرنسیپ های دمکراتیک بدون ایجاد شکاف درصفوف جنبش ملی مردم که نام سبز گرفته است می باشد.
  این را باید در نظر داشت اگر کودتا یی صورت نمی گرفت و باند خامنه ای - احمدی نژاد چهره ی واقعی خود را بطور شفاف نشان نمی دادند. شاید مردم سال ها باید درانتظاراین چنین روزهایی می نشستند. این کودتا تحول جدی درآماده سازی جامعه برای تحولات سکولار درآینده بوجود آورده است. آنرا باید دید وباید از آن مراقبت کرد. این دیالکتیک تاریخ است که هرخیزی که جنبش توده ای به جلو برمی دارد کوهی ازآگاهی به همراه خود می آورد. آگاهی که دیگر نمی توان آنراازذهن وحافظه ی مردم پاک ساخت.
  زمانی که جنبش توده ای به دنبال هرگونه مفری برای به چالش کشاندن هر چه بیشترحاکمیت است. افشاگری وعدم سازش ومقاومت رهبران یا کسانی که توده ها به آنها نگاه می کنند. ازاهمیت فوق العاده جدی برخورداراست. وظیفه   نیروی دمکرات وسکولار تشویق وتقویت این پایداری ودیدبانی ازسلامت این جنبش است نه تضعیف وایجاد بحث های انحرافی در آن. هرگونه شباهت سازی این جنبش با همه با هم بودن انقلاب ۵۷ کاری است اشتباه. ابعاد وسطح مطالبات وآگاهی وتجربه و ترکیب وساختاراین جنبش با ابعاد وسطح مطالبات وآگاهی وتجربه   وترکیب وساختار جنبش درانقلاب ۵۷ اختلافات جدی دارد.  
 
●   جنبش ملی   با مضمون بیگانه ستیزی (داخلی)
این جنبش در یک بعد خود جنبشی ملی وبه شکلی با مضمون بیگانه ستیزی است. بیگانه ستیزی از زوایه ی رفتار ایلغارگرانه واستیلاگرانه باند حاکمیت است که نماد پیدا می کند.
این امر طبیعی است که انسان تلاش می کند همیشه وقایع ورخدادهای تاریخی را با وقایع ورخدادهای تاریخی هم سنگ وهم وزن که یا خود شاهد آنها بوده ویا درکتاب های تاریخ خوانده ویا حتها شنیده است، مقایسه کند.
وقایع اخیردرایران، اوج سرکوب ها وشکنجه ها وتجاوزها وشیوه عمل ورفتار وتوجیه آنها ودرمجموع فلسفه عملی آن خیلی به حمله ی اعراب شبیه است که ما در تاریخ های معتبرخوانده ایم . آنجایی که زنده یاد زرین کوب در"تاریخ ایران بعدازاسلام" در ص ۱۵٨ می نویسد:» قومی گرسنه وتازه نفس اما حادثه جو وبیباک( در سرکوب وشکنجه وتجاوز) که خود رامظهر مشیت خداوند وواسطه نشر پیام واراده او (می دادند) « ۴ بر ایران حاکم شده اند وبا مردم همانند استیلاگران عرب عمل می کنند.
تا کنون حکام ومامورین وجیره خواران هیچ حکومت خود کامه ای این چنین با مردم سرزمین خود بیگانه نبوده اند که در ایران هستند. نگاهی به ادبیات گفتاری مقامات رژیم وفلسفه کرداری آنها این بیگانه بودن بامردم وبا سرزمین خود را به خوبی به نمایش می گذارد. ازطرف دیگربا نگاهی به ادبیات جنبش وشعارهای آن می بینیم که بوی بیگانه ستیزی ازآن به مشام می رسد.   این جالب است حتاحمایت جهانی روشنفکران و هنرمندان بخصوص درحوزه موسیقی به شکلی، این بیگانه ستیزی و تجاوز ستیزی را نشان می دهد. این مسئله انسان را بیاد اعتراض روشنفکران و هنرمندان برعلیه جنگ ویتنام می اندازد. شاید با همین درک ومقایسه است که اولین اعلام همبستگی باجنبش سبزنیزا زطرف هنرمندان وروشنفکران وخوانندگانی صورت گرفت که از فعالان ضد جنگ ویتنام وتجاوزآمریکا به این سرزمین بوده اند.
 
حاکمیتی که در نظر مردم خود بوی بیگانه گرفته است . هرچند با سرکوب وزندان و شکنجه چند صباحی بتواند   حکومت کند ولی عمر او طولانی نخواهد بود.
بقول سعدی : مکن تا توانی دل خلق ریش    وگرمی کنی می کنی بیخ خویش           
   
  ۱-     Der Werte der Menschenwürde ; Christian Thies (Hrsg.), ۲۰۰۹ Verlag Schöningh
  ۲-     Adorno: Kulturkritik und Gesellschaft II ,Suhrkamp ۲۰۰٣
  ٣-     Arendt, Hannah: Elemente und Ursprünge totaler Herrschaft Piper Verlag II Auflage         
           ۲۰۰۶
  ۴- تذکر: مطلب داخل پرانتزها در متن اصلی وجود ندارد ومتعلق به زرین کوب نیست . بنا به ضرورت توسط   نویسنده ی مطلب اضافه شده است
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست