پاکسازی طبقاتی
محمدرضا قاسمپور
•
با تحلیل علمی از واقعیات های در جریان و انتقال آن به نیروهای قرارگرفته درصف اول مبارزه و تفهیم موهبت دموکراسی برای رسیدن به آرمان ها، باید صف مستقل طبقه کارگر در حاشیه قرار گرفته را به میدان آورد و از غصب یک پارچه کشور توسط بورژوازی نظامی دشنه بدست و سرمایه داری تجاری دهان گشوده و سیری ناپذیر جلوگیری کرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۴ شهريور ۱٣٨٨ -
۲۶ اوت ۲۰۰۹
پیش نگاشت :
تردیدی نیست رخداد اجتماعی روی داده در بستر انتخابات ریاست جمهوری بعنوان پدیده ای شگرف در تاریخ معاصر کشور در آینده ای نه چندان دور بسان بسیاری از وقایع اجتماعی دهه های اخیر که هنوز رنگ اوهام تاریخی به خود نگرفته اند و به خاطرات خیا ل پروارانه نیامیخته اند، از زوایای مختلف و در قالب های فلسفی و سیاسی و اجتماعی متنوع و متضاد مورد بررسی و کنکاش علمی و ذهنی قرار خواهد گرفت و استنتاج های پرشماری بیرون خواهد داد. زیرا وسعت و عمق نمایان شده این پدیده شگرف اجتماعی آنچنان بستری در برابر اندیشمندان سیاسی و اجتماعی گسترانده است که میتواند برای سالها ذهن ها را به خود مشغول و زاویه های دید را خُردتر و خُردتر گرداند. اما برای فعالان سیاسی خواهان جلوگیری کردن از کشیده شدن چادر رخوت جمعی بر جمع، تداوم جنبش و دست یابی به اهداف تعیین شده و خواست های در حال تعمیق آن ، بررسی علمی و واقع گرایانه این رخداد ضرورتی است فوری که باید به دور از هیجانات روز و شوق دست یابی زودهنگام به آمال های چشم نوازِ در پرده مانده و یا خشم وحسرت از دست رفته های در محاسبه نیامده، صورت پذیرفته و نتایج عملی آن هرچه سریع ترا ز صافی فعالان جنبش گذشته و در اختیار مردم قرار گیرد. هر چند سرعت رخدادهای سیاسی - اجتماعی بوقوع پیوسته در زمانی کمتر از یک ماه توانست بشکلی کاملا" زنده و ملموس بسیاری از حقایق نهفته در عمق جامعه آماده تحول کشور را به سطح کشانده و در عرصه عمومی به نمایش بگذارد تا چالشی اندیشه ای نه تنها سراسر کشور، بلکه عرصه جهانی را نیز فرا گیرد و نگاه های سرگردان مانده را به عمق کشانده و به سامانی منطقی نزدیک گرداند، اما هنوز راه بسیار است تا اندیشمندان و متفکران سیاسی و اجتماعی، احزاب، سازمان ها و فعالان سیاسی بتوانند به درکی دیگر از واقعیات های موجود رسیده و سامانه های اندیشه ساز خود را با شرایط جدید و زوایای گوناگون حقایق ِ آشکار شده تطبیق داده و به خروجی های (نه صرفا" واحد بلکه) همسان دست یابند. خروجی هائی که از قابلیت انطباق خردمندانه ای بر خوردار باشند تا با هم پوشانی یک دیگر بتوانند هدف واحدی را ستاره دار کرده و راه دست یابی به آنرا هموار سازند.
اگر با توجه به ضرورت فوق و به قصد دست یابی به نتیجه عملگرایانه به بررسی حقایق سیاسی - اجتماعی نهفته در رخداد اخیر بپردازیم دو عرصه اصلی مقابل مان گشوده است، نخست عرصه اقتصادی - سیاسی یعنی میدان درگیری طبقاتی طبقات و شبه طبقات اجتماعی شریک در حاکمیت و بازتاب آن بر جامعه و شکل دهی به جنبش. دیگر عرصه روانشناختی اجتماعی و جامعه شناختی گروه های اجتماعی و مردم در پیوند قرار گرفته با جنبش نوظهورتحول خواهانه. عرصه نخست عرصه ایست شفاف تر و قابل لمس تر که حالا دیگر علیرغم اختلاف مواضع و تفاوت جهان بینی های بازیگران سیاسی حاضر در هر چهارسوی میدان، بر کلیه نقش آفرینان موجود یعنی: نیروهای حاکم- اپوزیسیون داخلی نظام- اپوزیسیون بیرون نظام و جامعه جهانی هویداست. حتی اگر گروه هائی چند از این بازیگران نقش آفرین عملا" تصوری روشن از آن نداشته و یا تمایلی به آشکارسازی آن بروز نداده و به انکار برآیند. اما عرصه دوم عرصه ایست بسیار پیچیده و درهم تنیده با کهنه تاریخ و فرهنگ ِ ملتی تاریخ ساز و دوران زا، که هر یک از بازیگران میدان از ظن خود یار آن شده و با لعبت خیال خود نرد عشق می بازند. عرصه ای که نه تنها دایره تنگ شده محاسبات کلاسیک و جامعه شناختی طبقاتی پاسخ گوی آن نیست و در این چهارچوب نمی گنجد، بلکه چون بسیاری از رخدادهای دهه های اخیر کشور هم چون انقلاب بهمن، خود تغییردهنده محاسبات و ابداع گر فلسفه شناخت نوینی از جامعه در حال تحولی است که ره جوی راه است. شناخت واقعی این عرصه است که می تواند به پیشروان اندیشه،نیروهای سیاسی مشتاق و آرزومند سعادت ملت و سیادت کشور کمک رساند و ملت را از حرکت در کژراهه ای دیگر باز دارد و به خواست یکصد ساله در محاق مانده ی پس از مشروطیت اش رهسپار سازد. بخش اول این مقاله را با حداکثر تلاش برای خلاصه سازی و جلو گیری از تکرار آنچه در گذشته به بحث گذاشته شده است، به عرصه نخست یعنی عرصه نبرد طبقاتی طبقات اجتماعی حاکم بر کشور اختصاص داده و در مقالات بعد به عرصه دیگر که نیازمند کنکاش بیشتر و تعمق دقیق تر است، خواهم پرداخت.
عرصه نخست، میدان مبارزه طبقاتی:
علیرغم سال ها تلاش خستگی ناپذیر طیف گسترده ای از اندیشمندان مدافع نظام سرمایه داری برای بطلان تئوری طبقاتی و نادیده انگاشتن نقش تعین کننده طبقات در تحولات اجتماعی و فراطبقاتی خواندن تحولات سیاسی و جنبش های دموکراسی خواهانه که همواره با بزرگ نمائی طیف حائل مشهور به طبقه متوسط، همراه بوده است (بویژه در دو دهه اخیر)، هیچ مبارزه فراگیری را نمی توان از مبارزات طبقاتی ای که عملا" با هدف تسلط بر اهرم های اقتصادی و کسب هژمونی سیاسی صورت می پذیرد جدا کرده و صرفا" در قالب های انتزاعی عام مورد بررسی قرارداد. در جامعه ناهمگون ایران ِ درگیر مانده بین سنت و مدرنیته نیز که بنا بر ویژه گی های طبیعی، جغرافیائی؛ اقتصادی و ساختار تاریخی سازمان قدرت، بویژه نقش سد کننده نفت در سده تحولات بنیانی، هیچ گاه نتوانسته است روند تکامل اجتماعی را طی کند و برخلاف بسیاری از کشورهای همطراز هنوز از اختلاط طبقاتی و ناهنجاری حاصل از آن رنج می برد، این نبرد قریب یک صدسال یعنی از انقلاب مشروطیت تا کنون در عرصه های گوناگون در جریان بوده و هنوز تا رسیدن به مرحله پایانی خود و شکل گیری جامعه مدرن راهی طولانی و پرفراز و نشیب پیش روی دارد. درحال حاضر و در شرایط اجتماعی حاکم بر کشور در این عرصه یعنی در میدانی که طبقه کارگر بالندگی را از دست داده، بورژوازی لیبرال در خفا سنگر گرفته و خیل زحمت کشان و حاشیه نشینان شهر و روستا در توهم دست و پا میزنند، بورژوازی بوروکراتیک رشد یافته در دوران تعدیل رفسنجانی و اصلاحات خاتمی و سرمایه داری صنعتی نضج گرفته در حاشیه آن، در صف اول جبهه گشوده شده، مورد تهاجم خصمانه ائتلاف یک پارچه سرمایه داری نظامی در حال تثبیت و بورژوازی تجاری سنتی استخوان دار قرار گرفته اند تا این بار نه تنها در عرصه آشکار سیاسی، بلکه در عرصه بنیانی اقتصادی، یک پارچه گی ساختار اقتصادی - نظام شکل گیرد و تکلیف را بر همه گان روشن سازد.
در ارتباط با چرائی این وضعیت نگارنده در مقالات مختلف تاکید کرده است که نظام جمهوری اسلامی جدای از وابستگی طبقاتی جناح های حاکم بر آن در مقاطع مختلف تاریخ سی ساله اش، برای تثبیت خود و رهائی از اضمحلال همواره خواهان حضوری پذیرنده در جامعه جهانی بوده است، اما از آنجا که اختلاط طبقاتی حاکم بر ساختار اقتصادی آن اجازه چنین حضوری نداده و نخواهد داد و استمرار وضع موجود و اسارت در بی هویتی طبقاتی در روندی غیرقابل پیش گیری در نهایت به طرد و براندازی منتهی خواهد شد، سال هاست می کوشد جهت دست یابی به هدف تعیین شده یعنی دریافت اجازه ورود به جامعه بین المللی و قبولاندن خود به عنوان بازیگری تثبیت شده در منطقه و رفع موانع ساختاری لازمه برقراری ارتباط ارگانیک با سرمایه داری جهانی (بویژه راس قدرتمند آن ایالات متحده)، از جایگاه حاکمیتی واحد و پایگاه طبقاتی ای عریان و قابل تعریف در ساختار جهانی نظام سرمایه داری برخوردار گردد. این هدف گذاری که بلافاصله پس از پایان جنگ با تفاهم کامل هاشمی رئیس جمهور شده و خامنه ای ولایت یافته با اعلام سیاست تعدیل اقتصادی آغاز می گردد و تا پایان دوران ریاست جمهوری خاتمی با فراز و نشیب های بسیار ادامه می یابد بدلایل بسیارکه در مقالات گذشته موردبحث قرار گرفته است و ریشه در ماهیت ایده ئولوژیکی انقلاب، ویژه گی فرهنگی و خصلت طبقاتی شبه طبقات شریک در حاکمیت داشته است، نتوانست به موفقیت دست یابد. از اینرو پس از آغاز دولت دوم خاتمی یعنی آنگاه که نظام به روشنی به واقعیت های چون: ناتوانی در پاسخگوئی به خواست های گسترش یافته و تحول خواهانه ملت در عرصه های گوناگون اجتماعی، رشد روزافزون نیروی های تحول خواه جامعه و ضرورت تاریخی تحول (اقتصادی – اجتماعی) در زمان پی می برد و با بازنگری در بنیان های مستحکم کننده نظام، ساختار اقتصادی ناکار آمد و ساختار سیاسی متناقض و درهم تنیده موجود را عاجز از رویاروئی و رسیدن به آمال های در ذهن پرورانده می بیند، ولی فقیه با حمایت بلاشرط جناح خشمگین از وادادگی در برابر پدیده دوم خرداد و ترسیده از تکرار تجربه شکست شاه، و کمک تئوریسین های نگران از اضمهلال ارکان فلسفی و ایده ئولوژیکی نظام و به خطر افتادن موقعیت سیاسی و اقتصادی اندوخته شان در سال های جنگ و تعدیل، استراتژی جدیدی تدوین می کند که زمینه های ذهنی و مقدمات عینی آن از همان دوران تعدیل کلید خورده است. این استراتژی که با هدف ایجاد طبقه جدیدی در قالب سرمایه داری نظامی و تحویل حاکمیت سیاسی به آن تئوریزه می شود و با درهم آمیختن خام تجربه کشورهای الگو (که علیرغم تمکین به اقتصاد آزاد و جلب سرمایه های خارجی، تحت کنترل سیستم سیاسی ضددموکراتیک اداره می شوند) و حکومت های نظامی دهه هفتاد کشورهای در حال توسعه، باغلب عناوینی "چون ژاپن اسلامی " راهکارهای اجرائی آن مدون می گردد، پس از انتخابات شوراها ، انتصابات مجلس هفتم و تحمیل رئیس جمهوری احمدی نژاد علنا آغازو با انتخابات هشتم مجلس وبستن فضای تنفس سایر طبقات اجتماعی بطور موفقیت آمیز به مراحل شکل گیری نهائی خود قدم می گذارد تا نظام به ذم خود با انتخابا ت ریاست جمهوری دهم پایان آنرا اعلام دارد . ریشه شکل گیری وقایع اخیر کشور در چهار چوب این نبرد طبقاتی قابل درک و توضیح است ، درواقع شکل گیری جنبش دموکراسی طلبانه ِ اخیررا باید منتج ازاین نبرد طبقاتی ریشه ای دانست که باز تاب آن درجامعه توانست خواست های عام ملت در تنگنا قرار گرفته را علنی کرده و میدانی فراخ در برابر کلیه طبقاتی اجتماعی ایجاد نماید.
نگارنده در مجموعه مقالات" بسوی انتخاب نه انتخابات" با پشتوانه تحلیل خود از شرایط موجودوتاکید برلزوم شناخت واقعیات عینی جامعه یعنی : بحران اقتصادی ریشه دار،تناقض درونی رشد یابنده وروبه تعمیق اجتماعی، آشفتگی ساختاراقتصادی، تناقض سد کننده ساختارسیاسی وروابط بیرونی ناسازگار وفروبسته با نظام بین الملل ( که خود ریشه در نا هم خوانی ایده ئولوژیکی ، سلطه جوئی آشکار منطقه ای ، تاکتیک های سیاسی نا متوازن و القای عدم ثبات داخلی دارد) بصراحت و به تکرار اعلام کرده است که نظام اسلامی برخلاف تصور غالب ، استراتژی خود را فدای کسب مشروعیت ظاهری نخواهد کرد وتحت هرشرایطی حتی اگر در انتخابات پیش روی یک نامزد اصلاح طلب بر کرسی رئیس جمهوری تکیه کند، آنرا اجرائی خواهد کرد. سیررخداد های بوقوع پیوسته و روند در حال جریان نشان داد که برای نظام اسلامی نه تنها مشروعیت بین الملی، بلکه مشروعیت داخلی نیز در درجه چندم اهمیت قرار دارد، هرچند در تغییر شتابزده سیاست مهندسی شده برای انتخابات در ابتدا انتظار داشت با استفاده از الگوی دروغ گوبلزی به این هدف نیز دست یابد.* کما آنکه نه تنها همه دست اندر کاران بلکه شخص خامنه ای نیزبا تکیه بر آن درصدد تلقین مشروعیت نظام با تاکید بر مشارکت هشتاد و پنج درصدی مردم بر میاید.دلیل این که چرا نظام اسلامی در رویا روئی با واقعیات جامعه واعتراضات گسترده مردمی علیرغم داشتن فرصت مناسب برای کنترل اوضاع، حتی به قیمت زیر سئوال بردن مشروعیت رکن اصلی یعنی ولایت فقیه، آگاهانه می پذیرد در برابر خواست ملت ایستادگی کرده وبرمشروعیت گذشته خط بطلان بکشد، آنست که درمیدان این مبارزه(طبقاتی) بازگشت به گذشته(دوران اصلاحات) بدلایل بیشمار عملا" امکان پذیرنیست ،حتی اگردرسیری ارتجاعی وبرخلاف روند تاریخ به خواست موسوی رجعت به دوران خمینی باشد ! زیرا این بازگشت به نوبه خود مترادف با از هم پاشیدگی نظام سیاسی و از کف دادن مایملک تصاحب کرده است .
برای درک بهتر مطلب باید نگاهی به گذشته و روند شکل گیری و تعمیق این مبارزه طبقاتی داشت. مبارزه ای که سال هاست بین شبه طبقات سرمایه داری تشکیل دهنده حاکمیت درجریان است وحال به نقطه ای اوجی رسیده است که بورژوازی نظامی در حال تکوین و بورژوازی تجاری سنتی را متحدا" در برابر دیگرطیف های بورژوازی شبه مدرن قرارداده است.
نگاهی به شکل گیری مبارزه :
با انتخابات مجلس پنجم وبروز بیرونی صف بندی جدید درحاکمیت، بورژوازی تجاری سنتی دربرابر ملغمه ای از طیف های گونا گون سرمایه داری جوانه زده از دوران تعدیل قرارمی گیرد تا علیرغم همه تمهیدات بکار گرفته شده به ایجاد صف مستقلی در مجلس رضایت دهد ونطفه دوم خرداد منعقد گردد.
درآستانه این تحولات ، نظام که علنا"با پایان دوران یک دستی عامرانه دوران خمینی ویکسان پنداری تحمیلی دوران سازندگی( که با طرح شعار"مخالف رفسنجانی دشمن پیغمبر است" برجامعه وطیف های درونی حاکمیت تحمیل شده بود) روبرومی گردد، درقامت تمام قد بورژوازی تجاری سنتی که عملا بسیاری ازاهرم های کلیدی اقتصادی وارکان قدرت سیاسی غیر پاسخگو واکثریت مجلس فرمانبررا دردست داردومبارزه خودرا ازدوره دوم رئیس جمهوری رفسنجانی شروع کرده است ، با حمایت بی دریغ شخص رهبری می کوشد نامزد مُصلح خود را بر تخت ریاست جمهوری نشانده وبا دست یابی به ساختاری یک دست، خود را ازآشفتگی درامان نگاه دارد.نظام آنگاه که با اعتراض توده های شانه خم کرده از فشار اقتصادی - نا رضایتی گسترش یافته در میان طبقه متوسط ( ازیک سونگری سیاسی وفرهنگی و بسته بودن فضای اجتماعی وفراهم نبودن بستررشد وشکوفائی استعدادها )- خشم نیروهای خط امامی زخم خورده از طرد شده گی دوران تعدیل- وهراس آورترازهمه ، فشارروزافزون شبه طبقات جدید شکل گرفته برای بازکردن فضا و برداشتن موانع ارتقاء طبقاتی- باجنبشی همه گیرمواجهه می شود، بنا چارعقب نشسته وبرای اولین بار دردوران حکومت خود از موضع ضعف به مبارزه با حریف می پردازد. در این مقطع نظام با این پارادوکس مواجهه می گردد که جبر پاسخ گوئی به خواست های حداقلی به نیازهای زیستی مردم یعنی : ایجاد کار و تامین مسکن ، بهداشت و آموزش و... برای خیل جمعیت جوان ، نیازمند توسعه همه جانبه و رشد و بهبود زیر ساخت های صنعتی- خدماتی است که خود مستلزم ورود سرمایه های خارجی ، تولد طبقات جدید وبروز تحولات سیاسی - تغییرزاویه دید مردم و تحولات فرهنگی ناشی از این سمت گیری است که می تواند تهدید ساختار سیاسی، تغییر بافت فرهنگی ونابودی رکن ایده لوژیکی نظام را درپی داشته باشد. یعنی روندی که در دوران تعدیل با جهش آغاز وبا فرازو نشیب های بسیاردراثر مقاومت سر مایه داری تجاری با سکون مواجه می شود تا دردوران اصلاحات با حمایت عمومی بویژه شبه طبقات سرمایه داری شکل گرفته ِخواهان ارتقاء و میان طبقه متوسط خواستارآزادی های سیاسی و اجتماعی وباز شدن فضای رشد، به نقطه بحرانی رسیده و موجودیت نظام را با خطر رو برو سازد.
دراین مقطع است که نظام در قامت بورژوازی تجاری سنتی وبورژوازی نظامی در حال تکوین در پوشش روحانیت بزرگ محافظه کاربا شناخت واقعیت ها درعرصه داخلی وبیرونی درمی یابد که نا رضایتی مردم که با نه بزرگ دردوم خرداد آشکار شده است وعدم امکان برقراری ارتباط با سرمایه داری جهانی،عمیق ترازآنند که بتوان با اسنفا ده ازروش های سنتی به چاره جوئی برخواست. نظام که در پی نگرانی ازامکان برقراری ارتباط باغرب و نابودی ارکان ایده ئولوژیکی خود توسط جناح سرمایه داری نوین شکل گرفته دردولت دوم رفسنجانی ، با اخلال درسیاست تنش زدائی حتی تا آستانه در گیر کردن کشور درجنگی تمام عیار پیش رفته است ، درمی یابد برقراری ارتباط با نظام سرمایه داری جهانی و حضور در جامعه بین الملل که شرط اول بقا و تثبیت حاکمیت است نیازمند تغییر در ساختار اقتصادی است و با تکیه بر بورژوازی تجاری سنتی آن هم با خصلت دلال مابانه اش ؛ که هرنوع گردش سرمایه درچرخه صنعت و انباشت سرمایه را نا ممکن وفضای مانور بورژوازی مالی را محدود می سازد، نمی توان با سرمایه داری جهانی ارتباطی ارگانیک بر قرارکرد و ِصرف تحویل نفت و دریافت سیب و پر تقال و ... َصرف نظر از سود سرشار آن اقناع کننده نیست.
پس ازآنکه نظام علیرغم بکارگیری کلیه امکانات ساختارحقیقی قدرت ، بهره برداری از مذهب و اعتقادات توده ها ، ترورهای فیزیکی و شخصیتی، کارشکنی های اقتصادی ، اخلال در روابط خارجی و سیاست تنش زدائی، محدویت های اجتماعی ، سرکوب آزادی ها واعمال شکنجه وزندان برای معترضان درونی، سرقت مفاهیم و مقولات بازآفرینی شده درحلقه روشنفکران دینی واعمال فشارجهت مسخ آنها با طرح کاریکاتورهائی چون مردم سالاری دینی ،جامعته النبی، حقوق بشر اسلامی و... باشکست مواجه شده وشکست خودرا با رای چهارمیلیونی توکلی در برابررای بیست ودومیلیونی جبهه دوم خرداد به عینه مشاهده می کند، به بازنگری بنیانی درسمت گیری سیاسی و اقتصادی خود پرداخته و به کمک ایده لوگ های مرتبط و آشنا با ساختار نظام سرمایه داری جهانی به استراتژی جدیدی روی میاورد که درعرصه عمومی درقالب پدیده نو ظهور احمدی نژاد متجلی می گردد .طبق استراتژی طراحی شده باید با اتخاذ سیاست تهاجمی درعرصه جهانی وکمک به انباشت سرمایه و افزایش توان مالی وتشکیلاتی بورژوازی نظامی (که دردوران تعدیل بعنوان پرداخت حق السکوت ِ آغازراه رشد سرمایه داری به سپاهیان ودرتناقض با راه رشد انتخاب کرده با تقلیدی خام از نقش ارتش پس ازجنگ کشورهای سوسیالیستی درکمک به سازندگی، نطفه آن منعقد می شود ) بستر مناسب تحویل قدرت سیاسی به آن فراهم گرددوبا سرکوب هر گونه مخالفت داخلی، وضعیت پیش آمده را بنفع خود تغییر داد.
متاسفانه ارائه تحلیل های لجوجانه و کم محتوا ( که تیغ حملات را بسوی بی عملی و اشتباهات اصلاح طلبان نشانه گرفت و آنها را به دفاع از خود، کور کورانه واداشت ) ازانتخابات شوراها ومجلس هفتم که زمینه ساز اجرائی کردن استراتژی تدوین شده را فراهم آورد و مبلغ سیاسی آن یعنی حداد عادل را به ریاست مجلس رساند ، اجازه نداد که اصلاح طلبان و نیروهای مخالف رژیم عمق فاجعه رادرک کرده و دخالت سازماندهی شده نظامیان ونیرنگ آشکار انتخاباتی را ریشه یابی کنند و به مقابله جدی بپردازند، به گونه ای که بسیار ساده لوحانه حتی قریب دوسال خود را ازمیدان دورنگه داشته و به نظاره پرداختند تا نظام جای پای خود را مستحکم سازد.
اینکه چرا بدنه اصلی نظام در قالب بورژوازی شبه مدرن سر برآورده از دوران تعدیل این فرصت تاریخی را از کف داد تا طی چهار دوره تسلط بر قوه مجریه و بخش قابل توجه ای از ارکان تصمیم گیری به عنوان طبقه ای مستقل پایگاه طبقاتی خود را مستحکم نماید و بر معضلات درونی و بیرونی فائق آید،علاوه برمقاومت بورژوازی تجاری سنتی ومبارزه دیگربخش های متحجرلانه کرده در نظام، به ریشه های بسیار عمیق تری بازمی گردد که درهمین کلمه شبه مدرن تجلی یافته است. پرش خورده بورژوازی آرمان خواه وبورژوازی تجاری سنتی آرایش شده با مذهب ، به بورژوازی مدرن آنهم با اصرار به حفظ فرهنگ و اصالت طبقه مادون ، انباشت سرمایه به یاری پول باد آورده نفت و رانت های دولتی ، قطع کانال های ارتباطی با گذشته جامعه ، کراهت ازدخالت عنصرزمان وتحولات پیش آمده و...حاصلی جز این به بار نخواهد آورد که امروز زیر شمشیرآخته بورژوازی نظامی،فرصت جویانه به سنگر مردم پناه برد. در این رابطه باید گفت : ممکن است برخی از گروه های تشکیل دهنده طیف متنوعی که تحت لوای اصلاح طلبان درصف اول نبرد قرارگرفته اند با توجه به شرایط وتنگنای بوجود آمده برای جلو گیری از رانده شدن از چرخه اقتصادی نظام حاکم بر حسب ضرورت و بمنظور حفظ موجودیت خود ترجیح دهند در پناه مردم ازمیدان نبرد سیاسی خارج شوند تا بتوانند به نقویت بنیان های اقتصادی خود پرداخته و از اضمهلال رهائی یابند. آنطورکه از شواهد پیداست شخص رفسنجانی و جناح وابسته به اوکه ازماهیت طبقاتی روشن تری برخوردار است با دور اندیشی محافظه کارانه چنین تصمیمی را اتخاذ کرده وازعقب نشینی سیاسی با امتیازاستقبال می کنند تا بتوانند باحفظ اهرم های اقتصادی دردست و امکانات سیاسی به خطر افتاده و محدود شده به آینده بیاندیشند.
پاکسازی طبقاتی:
نباید در قالب تحلیل های سهل گرانه این رویداد تاریخی را محدود به مقابله کلیت نظام با مردم کرد وبا تسری آن از رفتن به عمق بازماند. چرا که مقابله این کلیت با مردم از سا ل پنجاه ونه آغاز و پیوسته ادامه داشته است .واقعیت آنست که جمهوری اسلامی ازبدوتاسیس با این پارادکس تاریخی مواجه است که نظام بر خواسته ازفقه شعیه ماهیتا"درتقابل با مدرنیته قراردارد وازاین ظرفیت برخوردار نیست که مسیرروند تکامل اجتماعی راطی کند .تناقض های رفتاری و گفتاری خمینی وشاگردان او ازهمان آغاز بیان عینی این پارادوکس است که به موازات مبارزه با سرمایه داران و بزرگ مالکان و بوسه زدن بر دست های پینه بسته کارگران و کشاورزان، اقتصاد رامال خرمیدانند وهمزمان با پذیرش دموکراسی ورای جمهور، قوانین الهی را لایتغیرو اعتراض به قصاص را سب قرآن مجید!
آنچه جاری است پاکسازی طبقاتی با هدف تغییروتثبیت پایگاه طبقاتی حاکمیت و تحمیل آن بر سرمایه داری جهانی با حفظ پوشش مذهبی است. درواقع حاکمیت جهت جلوگیری از اضمهلالی که بنا برضرورت روند تکامل اجتماعی قابل پیش بینی است ، با شجاعت تحمیل کرده برخود و پذیرش ریسک ازهم پاشیدگی، با بومی کردن مغلمه ای از تجربه به بار نشسته چین ، تجربه مبهم ودرحال جریان روسیه پوتین جای گیری موفقیت آمیز برخی از حکومت های نظامی دهه هفتاد در مسیر توسعه ، دریک تصمیم استراتژیک تاریخی برای حل پارادکس بنیانی به پاکسازی خشن طبقاتی روی آورده و بنا برجبرزمان با هرچه درتوان دارد ادامه خواهد داد!
جامعه ایران جامعه ایست بسیارپیچیده وتنیده شده در انبوه تارهای تاریخی وفرهنگی،مبارزه درجریان نیز رخدادی است پیچیده درلفافی به عمق تاریخ معاصر که تحلیلی عمیق ترازآن ضروری است. از اینرو در رخداداخیرنقش تاثیر گذار بورژوازی تجاری سنتی نباید نادیده گرفته شود. زیرا بنظر میرسد ادامه این مبارزه همانطور که می تواند جناح های سُست ریشه ای ازطیف متنوع اصلاح طلبان را ازصف موجود جدا کرده و به اتئلاف حاکم گره زند، با همین احتمال می تواند بورژوازی تجاری سنتی را نیز به عکس العمل شدید تر واداشته و فاصله آنرا ازحاکمیت عمیق ترسازد. شناخت مواضع طبقاتی این جناح و تبیین مواضع سیاسی آن می تواند کمک قابل توجه ای به مسیر یابی جنبش نموده و امکان بهره برداری ازشکاف موجود را فراهم آورد.
بورژوازی تجاری سنتی وروحانیون حامی و وابسته به آن که برخلاف سابقه تاریخی اش دردوران پهلوی ، توانسته است با تسلط چندین دهه اش برارکان سیاسی واهرم های اقتصا دی جدید وبهره برداری ازثروت نفتی با دآورده مفردیگری غیراز پایگاه سنتی خود کسب نما ید،علیرغم پذیرش ضرورت ایجا د تحول وتلاش برای تغییرماهیت ودواندن ریشه درسایرارکان جامعه ازجمله صنعت و بورژوازی مالی ، بدلیل خصلت طبقاتی و ساختارریشه دارهنوز برهویت سنتی خود استوارمانده و این تلاش در نهایت به ارتقاء طبقاتی وجدا سازی بخش های مدرن شده آن انجا میده است . این جناح که ازنظر ایده لوژیکی نیزدراصطکاک پیوسته با انجمن حجتیه ی جا سفت کرده درحاکمیت قراردارد درعین تلاشی که تا کنون( بدلیل هراس ازتسلط جناح های مدرن سرمایه داری یعنی اصلاح طلبان) برای حفظ ائتلاف ازخود نشان داده، نمی تواند بسهولت به بندگی بورژوازی مدرن قالب گرفته درچهره نظامیان که درنهایت به سینه به سینه بوژوازی وابسته خواهد زد، تن داده وتجربه درتنگنا قرارگرفتن دوران پهلوی راتکرارنما ید تا بعنوان زائیده ای ازنظام روزگاربگذراند. ازاینرو این جناح نیزبا پارادوکسی تاریخی روبرو است که می تواند روند مبارزه درجریان را با حوادث بسیاری مواجه سازد. درواقع این تنها جناح شریک درحاکمیت بود که بر خلاف اصلاح طلبان بنا برفراست طبقاتی خود ازهمان ابتدا دریافت استراتژی تدوین شده نظام چه عواقبی در پی خواهد داشت. این جناح که از ورودگسترده وبدون پرده پوشی نظامیان به عرصه تجارت خارجی ومافیای توزیع کالا ضربه خورده و با کاهش درآمد روبروشده است، بلافاصله پس از رودست خوردن در انتخابات ریاست جمهوری وتحقیر کاندیدای معرفی کرده( لاریجانی)، می کوشد ضمن حفظ ائتلاف بوجود آمده و دورنگه داشتن اصلاح طلبان ازمیدان قدرت، با تکیه به نیروی خود درمجلس برزیاده خواهی وسلطه جوئی بورژوازی نظامی لگام زده وتاحد امکان سهم بیشتری دریافت نماید . در این جهت است که دراولین فرصت ممکن با کمک روحانیون ، نماینده خود را برراس مجلس می نشاند تا با تغییرقوانین و تفویض اختیارات تصمیم گیری به او قدرت افزایش یافته خود را ساری کند. مبارزه با کابینه احمدی نژاد در مجلس هفتم علیرغم ریاست حدا دعادل - مخالفت با لایحه تحول اقتصادی در مجلس هشتم و بودجه سالیانه دلخواه دولت- درگیر کردن دولت با دیوان محاسبات - عدم حمایت تشکیلاتی فراکسیون اکثریت از کاندیاتوری احمدی نژاد - اعتراض معنا دار لاریجانی به شیوه انتخابات دهم و وقایع پس از آن و تشکیل هیئت های پیگیری حوادث رخ داده - خط و نشان کشیدن ها پر سر و صدا برای کابینه جدید – نامه تهدید آمیز جامعه مهندسین - نامه سر گشاده جبهه پیروان خط امام و رهبری و یاد آوری آشکارتوافقات انجام گرفته در پشت پرده و معنا تر از همه عدم پذیرش ضمنی پیروزی احمدی نژاد از سوی روحانیون با نفوذ و اعلام حمایت آنها از رفسنجانی ، همه و همه نشان از این مبارزه درون گروهی دارد. مبارزه ای که می تواند درروند پیشترفت استراتژی نظام اخلال ایجاد کرده و با این اخلال به نوبه خود جنبش مردمی را یاری رساند. عدم شرکت روحانیون شناخته شده این جناح بویژه نماینده شاخص آن ناطق نوری درمراسم تنفیذ و تحلیف احمدی نژاد را نباید قهر کودکانه ناشی ازاتهام و بی حرمتی صورت گرفته پنداشت .هرچند این جناح با تمام قدرت تلاش کرده و بازهم خواهد کرد که اصلاح طلبان از قدرت سیاسی تعیین کننده بی بهره باشند اما ازآنجا که خصلت طبقاتی آن ارتزاق ازسایر طبقات اجتماعی است ماهیتا" تمایلی ندارد طیف گسترده و اثر گذارسرمایه داری بی آزار(جناح اصلاح طلب) از چرخه اقتصاد حذف شوند و کانال تنفسی اش محدود به صدقه بورژوازی نظامی انحصارگری باشد که بنا به حکم تاریخ و تجربه دوران پهلوی درآینده صدقه را هم از او دریغ خواهد کرد. از این روتلاش می کند این پاکسازی به عرصه سیاسی محدود گردد. کلیه موضع گیری های محمد رضا باهنر در مقام دبیر کل سیاسی ترین تشکیلات این جناح طی دوره دولت مداری چهارساله احمدی نژاد– دوره انتخابات و بویژه دوره دوماهه بعدازانتخابات وتعیین دولت جدید( باستثنای دوره کوتاهی که باید از مقابله دوری می جست تا بتواند اصلاح طلبان را ازبازگشت به قدرت سیاسی باز دارد) بیانگر این واقعیت است. عدم مبارزه بنیان کن با بورژوازی لیبرال که در زیرین ترین لایه های ساختاراقتصادی حاکم سنگر گرفته و تحمل مشروط سی ساله نماینده شناخته شده آن یعنی نهضت آزادی نیز دراین چهار چوب قابل تحلیل است.
بر خلاف تحلیل رایج این جناح نقش تعیین کننده ای در مقابله با توهم استراتژی پاکسازی طبقاتی ولی فقیه ونظامیان طالب قدرت دارد،زیرادرصورت احساس خطر جدی ازروند پیش روی وغلبه هراس تاریخی روحانیون، یعنی حفظ دین وبنیا ن های فرهنگی آن ،روحانیون وابسته به این جناح می توانند با روحانیون حامی سایرجناح های سرمایه داری غیرنظامی درمجلس خبرگان به ائتلافی مقطعی دست زده ودربرابر سلطه بورژوازی نظامی نو ظهور به مقابله برخیزند. فرایندی که نشانه ها آن از ابتدای اوج گیری جنبش مشاهده شده و روز به روز تقویت میشود، چرا که در تحلیل نهائی کلیه جناح های بورژوازی مصلحت گرای غیر نظامی حفظ وضع موجود بر طغیان مردم و نابودی کل نظام ارجعیت دارد!
هرچند دراین نبرد ظاهرا" جدا سازی جبهه مختلط اصلاح طلبان از ائتلاف یک پارچه نظام صورت گرفته است، اما نباید ساده انگارانه آنطور که نمایش داده می شود تصورکرد که ائتلاف حاکم که برخلاف جناح مقابل ازهویت طبقاتی شناخته شده ، پایگاه اجتماعی قابل تشخیص وثبات رفتاری قابل تحلیل برخورداراست ، به این سهولت می تواند سایرنیروهای اجتماعی را منکوب وتکلیف مبارزه طبقاتی درجریان را روشن ومسیر آینده را مشخص نماید تا تحت حاکمیتی یک پارچه به مستلزمات سرمایه داری جهانی پاسخ داده ورابطه ارگانیک خودرا برقرارنماید.زیرا بورژوازی تجاری سنتی بزرگترین مانع بر قراری این ارتباط سیستماتیک است. این شبه طبقه بسیار قدرتمند و ریشه دار،سال هاست که با انواع ترفند ها و ایجاد هراس در روحانیون سنتی حتی شخص رهبری می کوشد ازاین سمت گیری جلو گیری کرده وارتباط فی مابین نظام وسرمایه داری جهانی را درمحدوده تجارت کالا های زود بازده نگه دارد. درواقع دامن زدن به اختلاط طبقاتی و حفظ وضع موجود سی ساله، بهشت موعود این جناح قدرتمند است. ازاین روست که خامنه ای با پذیرش ریسکی پرابهام حتی به قیمت خدشه وارد کردن به وجهه روحانی و ولایت فقیهی خود تصمیم می گیرد با وارد کردن نظامیان به عرصه سیاست تکلیف را روشن نماید. دور شدن خامنه ای ازطیف روحانیون بانفوذ وسنتی قم وروی آوردن به روحانیون تند رو وبر قراری ارتباط انکار شده اش با سر دمداران انجمن حجتیه نیز در این راستا قابل تحلیل است.
هنوز بسیار زود است که حاکمیت را یک پارچه پنداشت و به مبارزات ریشه ای درون گروهی آن توجه نکرد. چرا که در آینده ای نزدیک جناح های درحال شکل گیری دیگری از آن منفک خواهند شد. تاریخ به فراموشی سپرده نشده رژیم شاهی نشان میدهد از مرداد سی و دو تا نیمه دوم ۵۲ ، بیست سال به درازا کشید تا حکومت پهلوی بتواند با گذراز گرد باد ۲٨ مرداد و گردنه خرداد ۴۲ برکلیه نیروهای اجتماعی فائق آمده وبه کمک ثروت نفتی با یک پارچه کردن نظام خود، سرمایه داری وابسته راحاکم مطلق کشورنماید.
نگاهی دیگر
جدای ازپذیرش سود مندی نبرد درجریان واستقبا ل ازمنافع حاصل ازآن که درمقاله دیگربه آن خواهم پرداخت ، در اینکه این میدان صحنه نبردجناح های مختلف طبقه مسلط بورژوازی است نه تنها اساسا" تردیدی نیست، بلکه مقوله ای پیچیده ای نیز بشمار نمیرود که لزومی داشته باشد آنرا درلفافه بحث های تئوریک بسته بندی کرد. خروجی حاصل ازاین نبرد ازهمان ابتدای شکل گیری انتخابات برای بسیاری ازلایه های مختلف ملت بویژه طبقه خارج از میدان ِکارگر ومیان طبقه تاثیر گذارو مداخله گرِمتوسط بوضوح روشن بود، زیرا درهیچ یک ازبرنامه ها و شعارهای متنوع انتخاباتی کاندیدای جناح مخالف دولت نشانی از توجه به خواست های بنیانی اقتصادی و زیستی طبقه کارگرو دیگر طیف های زحمتکش وفرودست اجتماعی ویاعمق بخشیدن ومعنا دادن به واژه عدالت اجتماعی به چشم نمی خورد. تاکید بر بلایای تورم وبیکاری نیزدرچهارچوب تلاش برای تخطئه جناح دیگرودربهترین حالت دفع بحران از نظام معنا می یافت.صراحت اعلام مواضع و زیر بنا های تفکر اقتصادی آنچنان روشن بود که تنها جناح حاکم چون گذشته در قالب پوپولیسم عوام فریبانه می کوشید تعریفی مجعول ازعدالت اجتماعی ارائه داده وتوده ها رابه سوی خود جلب کند. مردم متوجه بودند که کلیه جناح های در گیر( به استثنای شخص موسوی و گروه اندک حامی آن که متاثرازخط مشی گذشته بنا برمفتضیات زمان،بویژه جلب رضایت احزاب وسازمان های اصلاح طلب با اکراه و اما اگرهای چند آنرا می پذیرد.) سرسختانه مدافع اجرائی کردن اصل باز نویسی شده ۴۴ قانون اساسی بوده وهر یک به سیاقی مصرانه به بهانه خصوصی سازی صنایع وشکوفائی اقتصاد به دنبال حراج ثروت ملی و ارتقاء طبقاتی خود می باشند. سیاستی که بدون نیاز به باز نویسی، در دوران تعدیل رفسنجانی و اصلاحات خاتمی نیز مصرانه پیگیری و اجرا می شد وتنوع و گوناگونی جناح های مختلف سرمایه دار شده وانعقاد نطفه بورژوازی نظامی حاصل آنست. آنچه مهم است شناخت دقیق این پروسه و سمتگیری آینده آنست که می تواند ثروت ملی را تاراج ، آینده کشوررا مبهم، آزادی را لجن مال و حقوق بشرودموکراسی را دست نیافتنی ترسازد.
باید توجه داشت که عیان ساختن خواستگاه طبقاتی شبه طبقات متخاصم وتسری تحلیل جنبش درحال تعمیق از این زاویه دید نباید توجیه گر آن باشد که عرصه رابر مبارزه درون گروهی درحال جریان بورژوازی تنگ کرد و به تاخت و تاز سوسیالیستی پرداخت. شناخت دقیق واقعیات موجود وتحلیل واقع گرایانه از آنچه درجریان است می تواند این انگیزه را تقویت کند که نیروهای خواهان عدالت اجتماعی با ایجاد صفی مستقل با یاری رساندن آگاهانه به جناح دموکراسی خواه سرمایه داری ، مانع قوام یافتگی وتثبیت بورژوازی نظامی( که قطعا استبداد ونوعی از فاشیسم درلفافه پیچیده شده را به ارمغان خواهد آورد) وائتلاف آن با بورژوازی تجاری سنت گرا شده و با کمک به استقرار دموکراسی فضا را برای تلاش های صلح جویانه خود جهت نیل به آرمان های انسان خواهانه فراهم آورند.
کلام آخر
دریک کلام صف بندی طبقاتی و نبرد حاصل از این جدال عینی است که بازتاب آن در جامعه اعتشاش ساختاری نظام را عریان کرده و به بخش گسترده ای از ملت درحاشیه مانده و مترصد فرصت، میدان میدهد (تا فارغ از وابستگی های طبقاتی، ایده ئولوژیکی، قومی، و مذهبی) با فرا رویاندن جنبشی شگرف و ارتقاء کاندیداهای رئیس جمهوری به رهبران جنبش و راهبری آنان به مقابله با استراتژی تدوین شده بر خواسته و تا لحظه کنون پیروز واقعی میدان باشند. اما این پیروزی آنگاه قطعیت خواهد یافت و پایدارخواهد ماند که نمایندگان سیاسی ملت بتوانند با شناخت واقعیت ها و ریشه های نبرد درحال جریان و برآورد نتایج حاصل از پیروزی هر یک از جناح های درگیر و تبیین روند آتی و محصول سلطه جناح پیروز میدان، خود میدان دار شده و با تاثیرگذاری مستقیم و بی واسطه، خواست تاریخی ملت یعنی بر قراری دموکراسی را برنیروهائی که خود برتخت می نشانند تحمیل نمایند! و این ممکن نخواهد شد مگر باشکل گیری نها دهای سیاسی و اجتماعی قوام یافته ازمتن جنبش! با ارج نهادن به موهبت جنبش دموکراسی خواهانه ملت و شناخت دقیق و روانشناختانه ازفلسفه مبارزات ملت ، با تحلیل علمی از واقعیات های در جریان و انتقال آن به نیروهای قرارگرفته درصف اول مبارزه وتفهیم موهبت دموکراسی برای رسیدن به آرمان ها، باید صف مستقل طبقه کارگر در حاشیه قرارگرفته را به میدان آورد و از غصب یک پارچه کشور توسط بورژوازی نظامی دشنه بدست و سرمایه داری تجاری دهان گشوده و سیری ناپذیر جلوگیری کرد.
و در پایان
جدای از اینکه آیا مقاومت طیف بورژوازی مصلحت گرا به کمک پایداری مردم و همیاری سایر طبقات بالنده اجتماعی این اجازه را میدهد که نظام اسلامی استراتژی تدوین شده خود را در کمال مطلوب اجرائی کرده و دولت زائیده بورژواری نظامی را برای سال های متوالی بر کشور تحمیل نماید، باید دید آیا شکل گرفته های سی ساله اخیر یعنی مجموعه ساختار اجتماعی در حال گذار کشور که در چهره ساختار اقتصادی ناهم گون- اختلاط طبقاتی - سکولاریسم در حال گسترش - ساختار سیاسی متناقض وبافت فرهنگی پولاریزه ، نمود می یابد ، در کنار تحولات جهانی دو دهه اخیر، اساسا می تواند بسترمناسبی برای به نتیجه رسیدن این روند آغاز شده باشد ویا در اندک زمانی به جبر دیالکتیک درونی خود آنرا با شکست مواجه ساخته و رویای حاکمان اسلامی را به باد خواهد داد .
--------------------------
* برای نگارنده قابل درک نیست که چراسیاسیون، روشنفکران و فعالان حاضر در عرصه مبارزه که آمارهای اعلام شده ازسوی نظام را سرا پاکذب می دانند، از کنار عدم صحت آمار شرکت هشتاد وپنج درصدی مردم می گذرند! شاید با پذیرش این آمار می خواهند حقانیت و درستی رای آوری کاندیدای اصلاح طلب را القا نمایند.
محمدرضا قاسمپور
تهران - مرداد هشتاد و هشت
|