یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تا دیگر شاهد گوری بی نشان نباشیم...


خاطره معینی


• بیاید تا با هم نام خاوران را چونان فریاد زنیم و ابعادش را برای همه جهان و جهانیان چونان باز گشایم، تا دیگر شاهد آواره گی مادرانی چون مادر سهراب برای یافتن عزیز گمشده خود نباشیم، تا شاهد اجساد مثله شده و انباشته بر روی هم در زندانها و دفن آنان بدون حضور بستگان در خلوت گورستانی سرد و خاموش نباشیم، تا هیچ زندانبانی جرات شکنجه و تجاوز را به خود راه ندهد و هیچ جلادی حکم اعدام اجرا نکند، تا دیگر هیچ گور آزادیخواه عدالت جوی بی نام و نشان نماند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۷ شهريور ۱٣٨٨ -  ۲۹ اوت ۲۰۰۹


امروز جمعه ششم شهریور ١۳٨٨در بیست و یکمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷، هنگامی که خانواده ها برای برپایی یادمان عزیزانشان به خاوران رفتند باز ماموران امنیتی راه را برآنان بستند، و آنان را از حضور برسر مزار بی نام نشان عزیزانشان، مانع شدند. این مسئله هر سال و هر بار برای خانواده ها تکرار می شود و امسال به رغم همزمانی آن با جنبش آزادیخواهانه میهنمان ابعاد بیشتر و بدتر به خود گرفته است و پایان دهی به این گونه حرکات زشت و غیر انسانی، محقق نمی گردد، مگر با یک اقدام مشترک، برنامه ریزی شده و هماهنگ. بیشتر روی سخنم با دوستان در خارج کشور است، اگر در طول این مدت بیست و یک سال، مسئله خاوران بطور جدی پیگیری می شد و با ایجاد کمیته های فعال برای جمع کردن اسناد و مدارک لازم برای یک دادخواهی بین المللی در رابطه با این جنایت بیشتر تلاش می شد و با ارتباط و تماس با دولتها و سازمانهای حقوق بشری آنان را وادار به اعزام گروها و تیم های حقیقت جو به ایران می کردیم، اگر بجای فقط برپایی مراسم ها و یادبودها آنهم فقط در شهریور ماه هرسال، تمام توان و انرژی خود را صرف پیگیری موثرتر و سیستماتیک تر می کردیم و کار خود را دراین اقدامات هر چند در جای خود ارزشمند اما غیرموثر خلاصه نمی کردیم و دست در دست هم کارزاری بین المللی برای افشای ابعاد این جنایت هولناک براه می انداختیم ،اکنون بعد از گذشت بیست ویک سال از قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، شاهد، پیدا شدن گورهای بی نام و نشان در قطعه ٣۰۲ بهشت زهرا نبودیم

چه کسانی در این گورها بی نام و نشان مدفون شده اند و چقدر شباهت است بین جانباختگان این دو نسل، همان زندانها و شاید همان بازجو ها، شکنجه برای اعتراف و به جوخه اعدام سپردن برای نگشوندن لب، چقدر میان لبخند شیرین شان، قلبهای پاکشان و سپیدی افکارشان شباهت است آیا نه این است که همه شان دل در گرو ایرانی آباد و آزاد داشته اند و در راه آزادی و رهایی میهنشان جان شیرین خود را بر کف نهاده اند و زیر بار ستم و جهل زندگی نکردند و نسل درپی نسل آنان را به جرم انسانیت، شرف و عدالتخواهی چنین ناجوانمردانه پر پر میکنند و چه دردناک که تاریخ میهن خونبارمان تکرار و تکرار می شود .

خاوران که نه تنها سند جنایتی بس عظیم وهولناک است و خود هولاکاستی کوچک است بلکه نماد مقاومت و خستگی ناپذیری مادران و خانواده های این عزیزان نیز می باشد، از زمانی که خانواده ها از دفن عزیزانشان در خاوران مطلع شده اند تا بحال و بخصوص در مقطع کشتار ۶۷ که من نیز خود شاهد آن روزها بوده ام به جرات می توان گفت دردناکترین و تلخ ترین خاطرات زندگی من و خانواده های ما در آن دوران سیاه و تاریک تا به امروز است، خانواده ها این جانباختگان در زمستان و تابستان و در سختترین شرایط ممکن وهر زمانی که احساس کرده اند باید در آنجا حضور داشته باشند، حضور پیدا کرده اند و یاد عزیزانشان را گرامی داشته اند، چه سختی ها و مشقتهایی که مادران و پدران پیر و فرتوت ما دراین راه متحمل نشده و نمی شوند.

اما اگر خانواده ها که فرزندانشان ناجوانمردانه و بدون هیچ دادگاه عادلانه ای و هر آنچیزی که در شیوه یک رسیدگی عادلانه به یک جرم - اگر جرمی محرز شده باشد، محاکمه شدند وبعد ازگذشت ماهها، سرگردانی و کوی به کوی گشتن در پی یافتن نام و نشانی از فرزندان و عزیزان خود، خبر اعدام آنان راشنیدند و حتی آنان را از گرفتن مراسم منع و از زمان و محل دفن آنان بی اطلاع ماندند و مجبور شدند که درد و غم خود را فقط با خودشان تقسیم کنند و سر بر شانه هم بگذارند و برآن غم و رنج که بار غمها و رنجها بود گریه کنند و فریادشان در گلویشان خفه و در قلبشان نهان گردد.

اگر برای هر بار رفتن به خاوران کتک خوردند، به محاکمه کشیده شده اند و از کار اخراج شدند و از کندن پلاک ماشین هایشان تا مصادره موبیل و دوربین و کارت های شناسایی شان و تمام این سختیها را بجان خریدند و تحمل کردند. اگر هربار که خاکریزها تن خاوران را زخم زد وآنرا زیر ورو کرد آنان باز و هر بار امیدوارتر از قبل با بوسه و گل به دیدار عزیزانشان رفته اند، نه بخاطر خون خواهی و نه بخاطر انتقام بوده، چرا که خفتگان خاک خاوران انسانهای شریف و عاشق زندگی و انسانیت بوده اند و هیچگاه حتی نسبت به دشمن خود خواهان اجرای حکمی ناعادلانه نبوده اند، این همه رفتن ها این بر پا داشتن یادمانها برای این بوده و هست که از تکرار دوباره این جنایت جلوگیری شود و این پیام این خانواده ها بوده و هست "جلوگیری از تکرار فاجعه"

روزی که فیلم مادر سهراب را روبروی زندان اوین دیدم که عکس سهراب را به همه نشان می داد، و برای یافتن نام نشانی از او پرپر می زد، همان آواره گی، اضطرابها و بی خبری ها ، برایم تداعی شد، روزهای سیاه و بی خبری که بهرجا سر می زدیم تا شاید نشانی از گمشدگان خود بیابیم و روزی را که مادرم روبروی دفتر دادگستری فقط بخاطر اینکه خبری از برادرم بیابد در اثر حمله نیروهای لباس شخصی به جوی آب کنار خیابان افتاد و زخمی شد و فریاد «بچه ی من کجاست و چه بلایی سرش آورده اید» در گلویش خفه شد، آری مادر سهراب را با تمام وجودم درک می کردم و خود را در کنارش می دیدم، زمانی که مادر ندا در پارکی و نه بر سر مزار عزیزیش برای او مراسم گرفت نیز می دانستیم که چه حالی دارد و در غم و دردش شریک بودم. با مادر سهراب و ندا و کیانوش و تمام گلهای پرپر شده امان ضجه زدیم و گریستیم، چرا که درد، درد مشترکمان بود و خود درد آشنای هم بودیم .
خیزش و جنبش میلیونی مردم علیه ستم و بی عدالتی، نور امید را دل ما بیش از پیش تاباند، در همین ایام به مادر بیمار و رنجورم که بعد از شنیدن خبر تخریب خاوران در بستر بیماری است گفتم مادر باید بمانی و ببینی روزی را که دیر نیست روزی را که پسرانت آرزویش را داشتند و دستیابی به آرزوهایشان و آنچیزی که بقول خودت که یک روز به یکی از ماموران که برای تخریب خاوران آمده بود گفتی "پسرانم بخاطر زیباپسندی کشته شدند و هر آنچیز زیبا و خوب در دنیا و روزی میرسد که همه به خاوران بیایند، و اینجا بدست مردم گل باران شود". مادرم امروز که باز دلت را شکستند، بتو و همه مادران داغدار می گویم، که آنروز دیر نیست.   
خواست انسانی این مادران و خانواده های دهه شصت برای حفظ خاوران باید سر لوحه کارهمه انسانهای شریف و آزادیخواه گردد، بیاید تا با هم نام خاوران را چونان فریاد زنیم و ابعادش را برای همه جهان و جهانیان چونان باز گشایم، تا دیگر شاهد آواره گی مادرانی چون مادر سهراب برای یافتن عزیزگمشده خود نباشیم تا شاهد اجساد مثله شده و انباشته بر روی هم در زندانها و دفن آنان بدون حضور بستگان در خلوت گورستانی سرد و خاموش نباشیم، تا هیچ زندانبانی جرات شکنجه و تجاوز را به خود راه ندهد و هیچ جلادی حکم اعدام اجرا نکند، تا دیگر هیچ گور آزادیخواه عدالت جوی بی نام و نشان نماند .
بیاید با خانواده های کشتارهای دهه شصت و قتل عام ۶۷ هم عهد و پیمان شویم و بار این مسئولیت سنگین را با آنان تقسیم کنیم و مسئولانه درراه افشای این جنایت بکوشیم .
حال که نسل جوان ما بی باک و آگاه پا در میدان نهاده و بر علیه نسل کشی و بی عدالتی فریاد می زند، حال که ابعاد جنایت رژیم بیش از پیش افشا شده و خیلی از زندانیان و بازداشت شدگان از شکنجه و تجاوز و آنچه بر آنان روا داشته شده، حرف می زنند و فرزندان اعدامیان لب به سخن گشوده و درد و بقض فرو خورده سالیان سخت سپری شده اشان را بازگو می کنند، بر ماست که با تلاش و همت خود از فاجعه های خونبار دیگر در میهنمان جلوگیری کنیم و تا خاوران بعنوان سند جنایت علیه بشریت و بطور رسمی، ثبت نشود باز شاهد گورهای بی نام و نشان در جای جای میهنمان خواهیم بود .
در این راه بزرگ با هم همراه شویم.

خاطره معینی - ششم شهریور ١۳٨٨

* نام کامل این مطلب «تا خاوران بعنوان سند جنایت علیه بشریت و بطور رسمی، ثبت نشود، باز شاهد گورهای بی نام و نشان در جای جای میهنمان خواهیم بود» بوده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست