گفته بودی که برمی گردی
محمدعلی شکیبایی
•
و پریزادگان را خبر می کنی
تا رنج هاشان را گردن بندی کنند
و به گردنِ آفتاب بیآویزند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۴ شهريور ۱٣٨٨ -
۵ سپتامبر ۲۰۰۹
گفته بودی که برمیگردی
با دستانی پُر از خوابهای اساطیری
و با آوازت پُلی میسازی
تا بسترِ سبزِ آلیاژِ بالنده
و پریزادگان را خبر میکنی
تا رنجهاشان را گردنبندی کنند
و به گردنِ آفتاب بیآویزند.
گفته بودی
وقتی که ماه
پیراهنِ سپیدش را پوشید
چکمههای چرمیات را
در چمدانِ عتیقهی تاریخ میگذاری
و از حافظهی بلوط بالا میروی
و دانه دانه پروانههای مُرده را جمع میکنی
و لابلای کلمههای گُمشدهی کتابت میچینی.
از میانِ اطلسیهای سوخته میگذری
خورجینِ شعرت را برمیداری
و در باد میتکانی
و دخترت
کلمههای پراکنده را نقاشی میکند.
گفته بودی
وقتی زمین
گونههای جنگلیاش را آراست برمیگردی
بر بُرجِ ستارگان تکیه میدهی
لبخندت قد میکشد
و خرگوشانِ بازیگوش
بر شانههایت اجتماع میکنند.
گفته بودی که برمیگردی
و..........!
|