نهنگ در لباس شخصی
زرتشت خاکریز
•
خواستم نامی برایشان پیدا کنم
اما حروفِ الفبا با من قهر کردند و
پشتشان را به من.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۵ شهريور ۱٣٨٨ -
۶ سپتامبر ۲۰۰۹
خواستم نامی برایشان پیدا کنم
اما حروفِ الفبا با من قهر کردند و
پشتشان را به من.
خواستم برایِ صحبت یک صندلی به آنان تعارف کنم
اما چوبها شکستند و
پَر گرفتند برایِ همیشه از پیشِ من.
خواستم نسبتشان را با زمین دریابم
اما زمین از زیرِ پاهایام شانه خالی کرد
و من دیگر خانهیِ خود را باز نیافتم.
چشمانِ من کجاست؟
ذاتِ این مِه از چیست؟
که چهار عنصرِ هستی
بسی به شگفتی آمدهاند
و همهیِ شناسنامهها شاخ در آوردهاند؟
آخرین حرفِ الفبا
برایِ اولین بار در زندهگیاش آرزو کرد
که کاش کینگکُنگ میبود
تا از کنامِ خویش به در میآمد و
پا به خیابانهایِ تهران میگذاشت
و لباسشخصیهایِ موتورسوار را
چنان به یکدیگر و به زمین و زمان میکوفت
که کوچکترین تکهیِ پیکرِ تو
نه گوش
که تراشهیِ نازکِ ناخنِ یک آدمی باشد!
ای قهر کرده و پَر گرفته از من
ای سقوط کرده در ستارهای بینام
من میخواهم
اما هر چه سعی میکنم نمیتوانم بگویم
چیست آن چیزی که به هیچ وجه نمیگنجد
در جامد و مایع و بخار.
|