یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دروغ سیاستمداران: جذابیت دروغ


محمدرفیع محمودیان


• بنوعی ما از سیاستمداران می‌خواهیم که دروغ بگویند و سپس از دروغگویی آنها حیرت می‌کنیم. سیاستمداران همچون همه‍ی دیگران دروغ می‌گویند. آنها نیز همچون دیگران گزاره‌های خود را بیان صرف حقیقت جلوه می‌دهند. اینرا آنها با لحن خود، با ارجاع به واقعیتی معین بوسیله‍ی ذکر آمار و تأکید بر ارزش‌باوری و آرمانگرایی خود انجام می‌دهند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٨ شهريور ۱٣٨٨ -  ۹ سپتامبر ۲۰۰۹


سیاستمداران تنها گروهی از مردم نیستند که دروغ می‌گویند ولی بیش از دیگران مشهور به دروغگویی هستند. دروغهای آنها همچنین بسی بیش از دروغهای دیگران مورد توجه قرار می‌گیرد. احمدی نژاد در این مورد بیشتر از بقیه شهره‍ی خاص و عام است. او می‌تواند "خیره در چشم مردم نگاه کند و آشکارا دروغ بگوید." کم و بیش هر آنچه که می‌گوید نیز مورد توجه خبرگزاریهای جهانی قرار می‌گیرد. ولی حتی کلینتون، بوش و بلر – برای اینکه از سه سیاستمدار مشهور جهان نام ببریم - در رابطه با ماجراهای شخصی و سیاسی دوران ریاست جمهوری و نخست وزیری خود ابایی از دروغ گویی نداشتند و دروغهایشان در صدر اخبار به همه جهانیان گزارش داده می‌شد. کلینتون "آن خانم" (معشوقه‌اش مونیکا لوینسکی) را نمی‌شناخت و بوش و بلر هر چه خواستند در مورد تجهیزات و سلاحهای اتمی و شیمیائی صدام به شهروندان کشورهای خود و دیگر جهانیان دروغ گفتند. در دوران مدرن، دو عامل گسترش شعاع پوششی رسانه‌های همگانی و وابسته شدن مشروعیت قدرت سیاسی به انتخابات و دموکراسی نمایندگی، حال با هر درجه از درستی و مشارکت، سیاستمدارن را مجبور ساخته تا بطور مداوم در تماس با توده‍ی شهروندان باشند و برنامه‌ها و کنشهای خود را برای آنها توضیح دهند. در رقابت با یکدیگر و در جهت جلب توجه مردم، آنها کاه را کوه و کوه را کاه جلوه می‌دهند. شکستها و عقب‌نشینی‌ها را توجیه کرده و موفقیتها را در بوق و کرنا می‌دمند. توده‌های مردم نیز برای درک سیر تحولات سیاسی و اجتماعی چاره‌ای جز توجه به گفته‌های آنها ندارند.
انسانها همه بنوعی دروغ می گویند. نه فقط به این خاطر که هیچ معلوم نیست حقیقت چیست و ما همه روایتی پرداخت و دستکاری شده از پدیده‌ها و حوادث جهان پیرامون خود را به یکدیگر ارائه می‌دهیم بلکه همچنین به آن دلیل که باید روایتی جالب یا مبالغه‌آمیز از پدیده‌ها و وقایع را ارائه داد تا بتوان توجه دیگران را جلب کرد. اصلاً بدون بهم پیوند دادن حوادث و پدیده‌های مجزا، که گاه دارای هیچ ارتباط پیشاپیش شکل‌گرفته‌ای نیستند، نمی‌توان روایتی از یک حادثه یا پدیده‍ی معین ارائه داد. هیچکس نیز حاضر نیست در فرایند روایتی که گزارش می‌دهد به پیوند‌دادنها، پرداختها و دستکارهای خود اشاره داشته باشد. بعلاوه کسی نیز حوصله گوش دادن و عطف توجه به چنین اعترافاتی ندارد. گوینده دروغ می‌گوید و شنونده نیز می‌خواهد که دروغ بشنود. بطور کلی، ساز و کار زندگی و روابط اجتماعی بر مبنای دروغ بنیان گذاشته شده است. روابط خانوادگی و عشقی بدون بیان غلو‌آمیز برخی احساسات یا پنهان داشتن برخی احساسات دیگر معین کم و بیش غیر ممکن است. کسی که جرأت می‌کند آنگاه که از دست همسر یا فرزندان خود خسته یا عصبانی است آنرا به صراحت به آنها اعلام کند باید منتطر برخورد تند و قهر و غضب آنها نیز باشد. عاشقی نیز که از تزلزل و تردیدهای خود در مورد عشقش سخن بگوید بسختی می‌تواند از معشوق خویش انتظار مهر و عشق داشته باشد. برای حفظ و تحکیم روابط اجتماعی ما همه مجبوریم دروغ بگوئیم؛ برخی احساسات یا باورها را پنهان و تکذیب کنیم و احساسات و شوری جعلی را بجای آنها بنمایش بگذاریم.
با اینحال دروغ یک روایتگر، پدر خانواده یا عاشق پدیده‌ای کاملاً متفاوت با دروغ سیاستمداران بشمار می‌آید. دروغ سیاستمداران، آن دروغی که سیاستمداران با آن برای خود هویت معینی بعنوان سیاستمدار می‌آفرینند، در مقایسه با دروغهای متعارف دیگران دروغی مفتضح است. دروغ مفتضح دروغی است که با آنکه گروه‌های وسیعی از مردم آنرا چیزی جز دروغی نمی‌شمرند باز با اطمینان خاطر به حقیقت شمرده شدن آن بیان می‌شود. سیاستمداران نه تنها بدون شرم دروغ می‌گویند بلکه آنگونه سخن می‌گویند که گویی وظیفه‍ی معین سیاسی و اخلاقی‌ای آنها را بدان کار برانگیخته است.
جامعه‌شناس و فیلسوف معاصر هابرماس بر آن است که در هر گزاره‌‌ای که انسان بکار می برد ادعای صحت (یا ادعای حقیقت) نهفته است. هنگامیکه که کسی وارد خانه ‌می‌شود و به ساکنان خانه می‌گوید که بیرون برف می‌بارد خود بخود ادعا دارد که عین حقیقت را می‌گوید و واقعاً بیرون دارد برف می‌آید. این البته بهیچوجه بمعنای آن نیست که او حقیقت را می‌گوید یا آنکه مخاطبین ادعای او را دربست می‌پذیرند. نکته اساسی آن است که او انتطار دارد گزاره‍ی او را بسان بازگوینده‍ی واقعیتی عینی بپذیرند. بدون شک ما اکثر اوقات ادعای حقیقت اطرافیان خود را بدون بچالش خواندن آنها می‌پذیریم و رفتار و کنشهای بعدی خود را بر آن اساس تنطیم می‌کنیم. ولی این بمعنای آن نیست که آنها عین حقیقت را می‌گویند و ما آنها را آدمهای صادق (حقیقت گو) می‌دانیم. بنا بر تجربه می‌دانیم یکی اغراق می‌کند، شاید برای چند ثانیه برف با باران قاطی شده یا یکجایی ذره‌ای برف آمده و او آنرا همچون ریزش درست و حسابی برف جلوه می‌دهد؛ دیگری بگونه‌ای وارونه همه چیز را کمتر از آنچه هست می‌بیند، بوران و طوفان را بسان ریزش معمولی برف گزارش می‌دهد؛ و نفر سومی آنچنان نا مشخص حرف می‌زند که معلوم نیست بلأخره برف می‌آید یا باران یا اصلاً فقط هوا ابری است و در آستانه‍ی ریزش باران و برف. ما گزاره‌های این افراد را بر مبنای برداشتها و معیارهای خود تأویل می‌کنیم و بر آن اساس بدان واکنش نشان می‌دهیم، در عین حال که آنها را دروغ محض نمی‌دانیم.
انسانها برای اینکه ادعای حقیقت نهفته در گزاره‌های خود را تحکیم و تقویت بخشند آنها را بگونه‌ای فنی و با رسمیت شناختن محدودیتها بیان می‌کنند. گزاره‌های علمی بطور نمونه با ذکر شرایط رسیدن به آنها و شرایط صحت آنها بیان می‌شوند. همچنین برای آنکه مخاطب موقعیت تاریخی یک گزاره‌ را بداند ارتباط آن با گزاره‌های مشابه همزمان و پیشتر بیان شده مشخص می شود. گزاره‍ی علمی نیز همچون همه‍ی گزاره‌های دیگر دروغ هستند. اما در مورد آنها امروز توافقی نسبی وجود دارد که در نهایت نادرست بودن آنها مشخص می‌شود و فقط تا آنوقت می‌توان به درستی آنها باور داشت – امری که پوپر از آن بعنوان ابطال پذیری یاد می‌کند. محدودیت ساختن ادعای درستی گزاره‌های علمی و دیگر گزاره‌های مشابه عملاً برای آن است که شرایط معینی که در آنها می‌توان حقیقت قلمداد شوند معین شوند. در زندگی روزمره، نیز، انسانها گزاره‌های خود را با توجه به حساسیت مخاطب تدقیق می‌بخشند و ادعای حقیقت آنرا محدود یا رها از محدودیت می‌سازند. مهم در این زمینه شرایط گفتگو و بیان گزاره است. گوینده اگر بداند که مخاطب حساسیتی خاص (بخاطر رسیدن به برداشتی معین از واقعیت عینی) دارد محدویتهای گزاره‍ی خود را مشخص خواهد ساخت. در مورد برف، او زمان را مشخص خواهد ساخت "اولی که راه افتادم"، شرایط ادراک را بازگو خواهد کرد "چند دقیقه بیشتر بیرون نبودم که ......" و بر برداشت خاص خود تأکید خواهد روزید " من که میگویم حسابی برف می‌آمد." گوینده اما اگر بداند مخاطبین از او نه انتظار گزارشی دقیق و فنی که انتظار داستان و شرح ماجرایی جالب دارند وضعیت را بشکلی دیگر، بدون اشاره به محدودیتها، گزارش خواهد داد.
گزاره‌های سیاستمداران اما از نوعی دیگر است. سیاستمداران مخاطب معینی را روبروی خود ندارند. آنها با آحاد مردم، کلیه‍ی شهروندان سخن می گویند. بسیاری از اوقات نیز آنها از اموری سخن می‌گویند که شهروندان، بسان انسانهای معمولی، درک خاصی از آن ندارند و حتی انتظار شنیدن بیان مطلبی خاص ندارند. سیاستمداران باید با کلام خود علاقه و انتطار را نزد شنوندگان کلام خود بیافرینند. از این لحاظ آنها باید با شور، اطمینان و قاطعیتی سخن بگویند که نزد کمتر کس دیگری یافت می‌شود. آنها باید خود را فاعل (سوژه) کنش خود نشان دهند. از آنرو باید بگونه‌ای سخن بگویند که فهم عامه را بچالش خواند.
ساز و کار حاکم بر اقتصاد و اجتماع مدرن منطق درونی خاص خود را دارد. در هر کشور، رکود و رونق اقتصادی بر مبنای نظمی برخاسته از پویایی اقتصاد جهانی و کنش و واکنش انبوهی از کنشگران داخلی اقتصادی جای خود را بیکدیگر می‌دهند. دولت در این میان فقط می‌تواند با سیاستهای خود تحولی در شرایط ایجاد کند ولی گستره‍ی مانور آن محدود است. کاری نیز که از دولت بر می‌آید ارتباطی با سیاستمداران حاکم بر آن ندارد. بازار و صنعت انتظار خاص خود را از دولت دارند و وظیفه‍ی دولت برآوردن این انتظارات است. پدیده‌های اجتماعی نیز از یکسو ریشه در ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه دارند و از سوی دیگر در ارتباطی تنگاتنگ با تحولات اقتصادی و اجتماعی تغییر می‌کنند. بیکاری، بیخانمانی، جرم و اعتیاد زاده‍ی ساختار جامعه مدرن هستند و در ارتباط با فراز و نشیب وضعیت اقتصادی، تحول نهادهای اجتماعی و چرخش دیدگاه‌ عمومی افزایش یا کاهش می‌یابند. در این رابطه نیز دولت نمی‌تواند نقشی تعیین کننده ایفا کند. از دولت همیشه انتظار می رود از خود در مقابل سیر صعودی بسامد مشکلات اجتماعی واکنش نشان دهد ولی واکنشهای آن بطور معمول تحولی اساسی را دامن نمی‌زند. بعلاوه واکنش دولت بیش از آنکه متأثر از باور و تحلیل سیاستمداران باشد متأثر از نیاز ساختار اقتصادی و اجتماعی، انتظارات کنشگران اجتماعی و جایگاه دولت در جامعه است.
بطور کلی، از سیاستمداران در عمل کار چندانی ساخته نیست. آنها می‌توانند تغییراتی جزئی را در کارکرد نهادهای اقتصادی و اجتماعی بوجود آورند ولی نمی‌توانند دگرگونی بارزی را در آنها ایجاد کنند. حتی دولت بسان ابر نهادی متشکل از مجموعه‌ای از نهادها و موسسات گوناگون انتخابی و غیر انتخابی دارای کارکردی بطور عمده مستقل ار اراده‍ی آنها است با اینحال، دموکراسی نمایندگی مدرن بر آن اساس استوار است که سیاستمداران می‌توانند توده‌ها را نمایندگی کنند و به خواست آنها جامه‍ی عمل بپوشانند. توده‌های مردم از سیاستمداران انتظار دارند که از یکسو همچون نمایندگان آنها عمل کنند و از سوی دیگر خواستهای آنها را متحقق سازند. این هر دو اموری کم و بیش غیر ممکن هستند. سیاستمداران همانند همه‍ی ما انسانهایی هستند با هویت، امیال و خواستهای خاص خود. آنها نمی‌توانند وجود و هویت خاص خود را لغو کنند و تبدیل به نماینده‍ی کسانی دیگر شوند. بعلاوه آنها نمی‌توانند خواستهای توده‌های مردم را متحقق سازند. این ولی به هر رو تناقضی را در وجود آنها می‌آفریند. آنها از یکسو باید پی در پی جنبه‌هایی از هویت و امیال شخصی خود را که در تطابق با هویتشان بعنوان نماینده نیستند تکذیب کنند و از سوی دیگر خود را بسان فاعل گستره‍ی سیاست، کنشگری دارای خواست و اراده و اقتدار لازم برای عملی ساختن آن خواست و اراده معرفی کند. البته نباید از یاد برد که در این فرایند آنها به حد معینی از فاعلیت دست می‌یابند. آنها باد ذهن خود را بکار اندازند و با استفاده از قدرت تخلیل خود دروغی ساز کنند، دروغی که به هر رو بتواند از سوی برخی حقیقت بشمار آید.
بنوعی ما از سیاستمداران می‌خواهیم که دروغ بگویند و سپس از دروغگویی آنها حیرت می‌کنیم. سیاستمداران همچون همه‍ی دیگران دروغ می‌گویند. آنها نیز همچون دیگران گزاره‌های خود را بیان صرف حقیقت جلوه می‌دهند. اینرا آنها با لحن خود، با ارجاع به واقعیتی معین بوسیله‍ی ذکر آمار و تأکید بر ارزش‌باوری و آرمانگرایی خود انجام می‌دهند. ولی عاملی که وضعیت آنها را از دیگران متمایز می‌سازد آن است که نمی‌توانند بر محدودیتهای صدق گزاره‌های خود تأکید نهند و کلام خود را با توجه به مخاطبین خود سامان دهند. بیان محدودیتهای وجودی خود بمثابه‍ی نقض حکم نمایندگی است، بهمانگونه که آنها اگر بخواهند زبانی خاص را برای گروه‌هایی خاص بکار برند ادعای نمایندگی همگانی شهروندان را زیر پا نهاده‌اند. اشاره‍ی به محدودیتهای موجود در ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه، محدودیتهای که هدفهای آنها و در نتیجه هدفهای توده‍ی رأی‌دهنده را خنثی می‌سازد، نیز بمثابه اعتراف به ناکارآمدی و بی موضوعیتی وجود سیاسی‌ خود خواهد بود.
عرصه‍ی سیاست هنوز عرصه‍ی اصلی فاعلیت انسان بشمار می‌آید. خیل کارگران، کارمندان، محققین و دانشجویان در زندگی روزمره خود چه در خانه و اجتماع و چه در محیط کار نمی‌توانند فاعل تصمیم گیرنده و عنصر تعیین کننده‍ی کنشهای خود باشند. آنها در تطابق با انتظارات و و قواعدی پیشاپیش تعیین شده دست به کنش می‌زنند. آنها نه در سپهر کار، نه در خانه و نه بگاه تفریح حاکم بر سرنوشت خویش هستند. بگاه کار، مناسبات سرمایه‌داری و ضوابط دیوانسالاری شکل معینی از کنش را به آنها تحمیل می‌کند. در خانه، هنجارهای اجتماعی و انتظارات دیگران نظم و ساختار معینی به روابط او می‌بخشند. بگاه تفریح نیز محدودیتهای مادی، بازار و فرهنگ مصرفی رفتار او را سمت و سوی می‌دهند. در هیچکدام از این حوزه‌ها نه امکان رسیدن به فاعلیت وجود دارد و نه کسی وعده‍ی آنرا به انسان می‌دهد. ولی باور عمومی بر آن است که در عرصه‍ی سیاست هنوز چنین امکانی وجود دارد. دموکراسی امروز چیزی جز چنین باور و وعده‌ای نیست. باور عمومی بر آن است که دموکراسی اجازه می دهد تا انسانها بتوانند تمامی جامعه را بر مبنای خواست خود سازمان دهند. این ادعایی بزرگ است و کمتر کسی بگونه‌ای عملی بدان باور دارد. ولی آنهنگام که فرد هر از چندگاه یکبار در تظاهرات، گردهمایی سیاسی و انتخابات ادواری شرکت می‌جویند به احساس مشارکت در فرایند تصمیم‌گیری جمعی و احساس فاعلیت دست می‌یابد.
سیاستمداران دروغ می‌گویند تا خود را فاعل کنشهای خود، تصمیم‌گیرنده و تأثیرگذارنده معرفی کنند و بدینوسیله خود را همچون فاعل عرصه‍ی فعالیت خود بما بشناسانند. ما به دروغهای آنها نیاز داریم تا در حوزه‍ی فعایتهای سیاسی، حوزه‍ی کارکرد دموکراسی شرکت جوییم و به احساس فاعلیت دست یابیم. سیاستمداران با دروغگویی به حدی معین از فاعلیت دست می‌یابند. قوه‍ی تخیل خود را بکار می‌اندازند و هست را نیست و نیست را هست جلوه می‌دهند. در فرایند کشف راز آنها (کشف دروغ آنها) یا برعکس باور به گزاره‌های آنها ما نیز به نوعی دیگری از فاعلیت دست می‌یابیم. در مورد سیاستمداران داوری نهایی در مورد صحت و سقم گفتارهای افراد همیشه از آن ما است. با تمام ناتوانی در عرصه‍ی تصمیم‌گیری‌های اجتماعی، کشف دروغ سیاستمداران یا باور به اقتدار و فرهمندی آنها از همه‍ی ما بر می‌آید.   


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست