آیا فرصتی دیگر باقی است؟
ماشااله سلیمی - منوچهر مقصودنیا
•
دستگیری آقایان دکتر بهشتی و مرتضی الویری، ادامه دستگیری های فله ای بعد از تقلب انتخاباتی بوده و از یک سیاست و استراتژی واحدی حکایت می کند. هدف عملی کردن پروژه شکل گیری حکومت اسلامی و حذف نیروهای اصلاح طلب دولتی از صحنه سیاسی کشور، بعنوان آخرین نیروی مقاوم در برابر شکل گیری چنین حکومت می باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۰ شهريور ۱٣٨٨ -
۱۱ سپتامبر ۲۰۰۹
وقتی مردم و بویژه جوانان کشورما، از انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری به وجد آمده و در انتظار عملی نمودن وعده های وی بودند، سربازان اسلام، در لباس پاسدار و بسیجی، با یورش به کوی دانشگاه تهران و لت و پار کردن و کشتن دانشجویان و راه انداختن قتل های زنجیره ای، پیام کلیدداران زندان، میلیاردرهای تازه بدوران رسیده از درآمد نفت وسپاه پاسداران رژیم جهل و خرافات، مبتنی بر اصلاح ناپذیری ساختار نظام را بطور آشکار بیان داشتد.
انتظار به حق مردم از خاتمی برای دادرسی و مجازات آمران و مجریان جنایت ۱٨ تیر و قتل های زنجیره ای در دانشگاه، نه تنها برآورده نشد، بلکه وی خطاب به میلونها ایرانی که به امید بهبود وضع زندگی و تامین امنیت در جامعه، اعلام کرده بود آنهائی که شعار تغییر قانون اساسی را می دهند، معاند هستند.
وی فرصتی طلائی راکه برای تغییر بدون خشونت در جامعه فراهم آمده بود، به بهای حفظ نظام از دست داد. در دور دوم ریاست جمهوری او، زمینه و تدارک قدرت گیری انحصاری الیگارشی نظامی ــ مالی به همراهی جناح راست ارتجاعی فراهم شد.
آقای خاتمی و سایر اصلاح طلبان حکومتی و نیز مشاوران غیر حکومتی آنها در خارج از کشور، معنی اصلی حمله به کوی دانشگاه و قتلهای زنجیره ای را درک نکردند، آنها حتی وقتی مغز متفکرشان یعنی حجاریان هم که بضرب گلوله علیل شد، باز بخود نیامدند.
آنها دغدغه اصلی شان همچنان حفظ نظام بود و کما اینکه هنوز هم چنین می باشد. نظامی که ٣۰ سال تمام با تکیه به سرنیزه پابرجاست.
تنش بوجود آمده بعد از ۲ خرداد ۱٣۷۶ در جامعه و عمق و شدت تغییراتی که مردم خواهانش بودند، جناح ارتجاعی و سپاه به رهبری خامنه ای را از خطر موجود آگاه ساخت. آنها از این تجربه درس گرفته و تدارک لازم برای را حذف رقیب و به تصرف درآوردن تمامی ارگانهای قدرت انجام دادند.
حاصل توهم اصلاح طلبان حکومتی و سیاست حفظ نظام آنها از یک سو و تدارک وسیع جناح قدرتمند مقابل از سوی دیگر منجر به درآمدن نام احمدی نژاد از صندوق رای در دور نهم بود. این بار چشم مردم به رئیس جمهوری روشن شد که با آدم کشی پله های ترقی را در نظام طی کرده و از سلامت روانی نیز برخورد دار نبود.
احمدی نژاد بر خلاف آقای خاتمی، به تصفیه های گسترده در دستگاه قضائی، اطلاعاتی و نظامی اقدام و عرصه را بیش از بیش بر اصلاح طلبان حکومتی تنگ و آنها را به حاشیه حکومت راند.
در دور دهم انتخابات، با افشاگری های مطرح شده در مناظره تلویزیونی، شعار های انتخاباتی آقایان موسوی و کروبی و امید مردم به تغییر، همگی دست به دست هم داده و شرکت وسیع و کم سابقه را سبب گشت.
اصلاح طلبان حکومتی و بویژه آقای موسوی و حامیان وی هنوز هم فکر می کردند که با «گوریل مست» می توان شطرنج بازی کرد و صرفا با شرکت گسترده مردم آنرا به قفس خویش بازگرداند.
غافل از اینکه هدف رقیب، اساسا پیروزی و یا شکست در انتخابات نبوده است. باند سید علی خامنه ای، سپاه و راست ارتجاعی، با شرکت احمدی نژاد، برخلاف انتظار اصلاح طلبان حکومتی و مردم و نیز بسیاری از تحلیل گران و فعالین سیاسی، حتی زحمت شمارش آرا به خود نداده واحمدی نژاد را برنده انتخابات اعلام کردند. آنها حتی تلاش نکردند که به تقلب خودشان جنبه غیر آشکار دهند و آنچنان عمل کردند تا حریف بفهمد که منظور آنها از شرکت وسیع مردم در انتخابات، صرفا مشروعیت بخشیدن به قدرت بلا منازع خودشان است و درخارج از این چهارچوپ ارزشی به رای مردم قائل نیستند.
این تقلب وسیع و آشکار با اعتراض میلیونی مردم روبروگشت. اعتراضی که هم کودتاگران را غافلگیر کرد و هم اصلاح طلبان را. محصور ماندن اصلاح طلبان حکومتی در قانون اساسی و تلاش آنها برای حفظ نظام، قیام میلیونی مردم را که می توانست در ۲۵ خرداد به عقب نشینی جدی عاملان کودتا، منجر شود، با سرکوب شدید کودتاگران روبرو ساخت. و متعاقب آن شوهای تلویزیونی برگزار شد تا بسیاری از سران اصلاح طلب در پرتو رافت اسلامی شکنجه گران به خطای خویش اعتراف کنند.
در این مدت گرچه کارهای با ارزشی نظیر افشای شکنجه وتجاوزات جنسی دستگیرشدگان توسط آقای کروبی و برسمیت نشناختن دولت احمدی نژاد صورت گرفت، اما آنها هنوز به عمق فاجعه و ابعاد جنایات کودتاگران پی نبرده و مردم را به آرامش دعوت و بر «شعار جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر» اصرار دارند.
آنها هنوز درک درست و روشنی از استراتژی کودتاگران ندارند. و به این واقعیت نرسیده اند که کودتاگران تضادی آشتی ناپذیر با آنها و مردم آزادیخواه داشته و عزم راسخ دارند تا به حیات سیاسی آنها خاتمه دهند.
و به همین دلیل هنوز گامهای جدی برای ایجاد اتحاد عملی وسیع و ملی، این تنها راه عقب راندن چنین گوریل مستی را بر نداشته اند. آنها در خطا هستند اگر فکر می کنند به تنهائی توان مقابله با نیروی کودتا دارند.
دلشان به این خوش بوده وهست که هنوز خامنه ای آنها را عوامل خارجی نمیداند و شیخ صادق لاریجانی و برادران وی، معجزه کرده و گوریل مست را از دریدن بیشتر باز خواهند داشت. غافل از اینکه همه آنها جزء باند کودتاگران بوده و هر یک نقشی در این رابطه برعهده دارند.
اینک حلقه محاصره باز هم تنگتر و دفتر آقایان بهشتی و کروبی پلمپ و تمام وسائل آنها ظبط شده است. دستگیری آقایان بهشتی و مرتضی الویری، اتفاقا بدستور جانشین مرتضوی که منتصب شیخ لاریجانی رئیس جدید قوه قضائی است، صورت گرفته است.
آیا همه اینها کافی نیست که اصلاح طلبان حکومتی و در راس آنها آقایان خاتمی، موسوی و کروبی به وخامت اوضاع پی برده و در پی اقدام عاجل باشند؟
آنها باید مطمئن باشند که کارد به استخوان رسیده و اگر نه جنبند و از امکانات خود برای مقابله با کودتاگران استفاده نکنند، ممکن است هیچگاه فرصت چنین کاری را پیدانکنند.
لمپنیزم اسلامی با خصلت نظامی و شبه فاشیستی، در حال تحکیم پایه های قدرت خویش است. غلبه بر آنها، در چهارچوپ قانون اساسی و ساختار سیاسی موجود امکان پذیر نیست.
سوال اما اینجاست که آیا اصلاح طلبان با درک وضعیت موجود و آینده کشور، دل از نظام کنده و همراه با مردم و نیروهای مترقی و دمکرات جامعه، به مصاف جدی با آنها خواهند پرداخت، یا نه؟
مردم و تاریخ کشور ما، منت دار شما خواهند بود که اگر بین مصالح نظام و کشور، دومی را ترجیح داده و با تشکیل یک ائتلاف گسترده، به مقابله با کودتاگران ضد ملی پردازید. در غیر این صورت مردم و تاریخ کشور ما، شما را نخواهند بخشید.
اینک کودتاگران با در دست داشتن قوای سه گانه، در تدارک دستگیری به قول خودشان دانه درشت هاست و هیچ بعید نیست که بزودی به اقدام نهائی روی آورند. از این رو بدون هدر دادن وقت، تمهیدات مقابله گرانه باید صورت گیرد.
حفظ امنیت افراد و اعضای خانواده شخصیت های مهم اصلاح طلب، و نیز خارج کردن اسناد افشاگرانه و انتشار آنها، از اقدامات اولیه پیشگیرانه می تواند باشد.
درست است که کودتاگران قوای سه گانه را در اختیار دارند، اما آنها پایگاه خویش را در میان مردم و بسیاری از مراجع تقلید از دست داده و در عرصه داخلی و جهانی منزوی هستند. باید از این موقعیت به نفع جنبش دمکراتیک مردم بهره جست و در جهت سازماندهی مبارزات مردم اقدام کرد.
بیائید باور داشته باشیم که تنها با سازماندهی مردم و همکاری همه نیروهای وطن پرست و دمکرات کشور است که می توان طرفداران استقرار کامل حکومت اسلامی را شکست داد.
اگر چنین امری صورت گیرد، می توان امیدوار بود که هنوز برای پیروزی فرصتی دیگر باقی است.
ماشاالله سلیمی . منوچهر مقصودنیا .۱۰.۰۹.۲۰۰۹
|