یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

خط خورده ام


رباب محب


• به تسلیم بالا نمی روند
خطاب می کنند
خواب نمی بینم، تما شا می کنم
دست هائی را که جنازه ام روی ِ دستشان مانده ست: من دیگر خط خورده ام ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٨ فروردين ۱٣٨۵ -  ۱۷ آوريل ۲۰۰۶


به تسليم بالا نمي روند
خطاب مي کنند
خواب نمي بينم، تما شا مي کنم
دست هائي را که جنازه ام روي ِ دستشان مانده ست: من ديگر خط خورده ام
با چوب لاي ِ چرخهاي خودم   خط خورده ا م
با استخوان لاي زخمهام که پهلوم به پهلوم غلت مي زند   تيغ مي کشد،   خط خورده ام
به اشاره هاي دو پهلو ي ِ ساعتي که مي رود و ُ نمي رود ، پهلو دا ده، خط خورده ا م
به خطابه ي ِ انگشتان دست هائي که جنازه ام گشادي ِ دهانشان شد، خط خورده ا م :
...
خطاب مي کنم، تماشا نمي کنم
خواب مي بينم ،
  تني را که از يک به چند شد، شد خط خورده – مُرده اي،
  که مردن يعني به کوه چنگ زدن،   يعني چنگ لاي ِ چنگ زدن -
چنگ زدن لاي ِ چنگ موي ِ کسي که استخوانش با ساعتي که مي رود و ُ نمي رود، گوشت مي گيرد
  خط خورده مرده ام
تسليم .
 
هفدهم آوريل دوهزار وشش
استکهلم


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست