•
به تسلیم بالا نمی روند
خطاب می کنند
خواب نمی بینم، تما شا می کنم
دست هائی را که جنازه ام روی ِ دستشان مانده ست: من دیگر خط خورده ام
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٨ فروردين ۱٣٨۵ -
۱۷ آوريل ۲۰۰۶
به تسليم بالا نمي روند
خطاب مي کنند
خواب نمي بينم، تما شا مي کنم
دست هائي را که جنازه ام روي ِ دستشان مانده ست: من ديگر خط خورده ام
با چوب لاي ِ چرخهاي خودم خط خورده ا م
با استخوان لاي زخمهام که پهلوم به پهلوم غلت مي زند تيغ مي کشد، خط خورده ام
به اشاره هاي دو پهلو ي ِ ساعتي که مي رود و ُ نمي رود ، پهلو دا ده، خط خورده ا م
به خطابه ي ِ انگشتان دست هائي که جنازه ام گشادي ِ دهانشان شد، خط خورده ا م :
...
خطاب مي کنم، تماشا نمي کنم
خواب مي بينم ،
تني را که از يک به چند شد، شد خط خورده – مُرده اي،
که مردن يعني به کوه چنگ زدن، يعني چنگ لاي ِ چنگ زدن -
چنگ زدن لاي ِ چنگ موي ِ کسي که استخوانش با ساعتي که مي رود و ُ نمي رود، گوشت مي گيرد
خط خورده مرده ام
تسليم .
هفدهم آوريل دوهزار وشش
استکهلم
|