جنگی که در کمین است
علی افشاری
•
آنچه می تواند مانع جنگ شود، فعالیت و تحرک جدی مردم و فعالین جامعه مدنی است. اگر مخالفین بحران سازان اتمی چه در درون ساختار قدرت و چه در بین نیروهای اپوزیسیون ملی و دموکرات بتوانند انسجام لازم را ایجاد کنند و نشان دهند صدای مردم ایران متفاوت از حاکمیت می باشد، آنگاه این قابلیت را خواهند داشت تا با مهار اقتدارگرایان و نومحافظه کاران قبضه کننده قدرت، جامعه جهانی و بالاخص دولت آمریکا را از گزینه جنگ و برخورد نظامی دور کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۹ فروردين ۱٣٨۵ -
۱٨ آوريل ۲۰۰۶
مباحث ارائه شده در کنفرانس شورای سياستگذاری روابط خارجی آمريکا و مقاله سيمون هرش در روزنامه نيويورکر موج جديدی از بالا گرفتن احتمال برخورد نظامی آمريکا با ايران را پديد آورده است. اگرچه مقامات کاخ سفيد ادعای فوق را رد کردند و تاکيد نمودند که گزينه نظامی را مد نظر ندارند ، اما همچنان نگرانی از شکل گيری جنگ بر فضای جهانی سايه افکنده است. مقامات آمريکا بر عکس اروپا از ابتدا گزينه نظامی را به صورت مطلق رد نکردند بلکه به عنوان کارتی از مجموعه امکان های بازی به حساب آوردند. البته تا اين لحظه اظهارات رسمی دولت بوش بر تفوق راهکار ديپلماتيک در حل مسئله هسته ای ايران تاکيد دارد.
علی رغم آنکه محافل مخالف و رقبای دولت بوش در حوزه سياسی آمريکا در تلاش دولت وی برای جنگ بزرگ نمايی می کنند و حتی در مواردی مواضع غيرواقعی و اغراق آميزی را نيز مطرح می کنند با اين وجود بررسی تحولات و موضعگيری ها نشان می دهد که خطر جنگ بالقوه مطرح است.
جريانات افراطی راست آمريکا و بخشهايی از لابی يهود برای حاکم شدن رويکرد نظامی بی تابی نشان می دهند.
ولی در کنار اين ديدگاه دو رويکرد ديگر نيز در حوزه تصميم سازی سياسی در آمريکا فعال است.
رويکرد نخست که از سوی وزارت خارجه آمريکا پشتيبانی می شود با تمايز وضعيت ايران از عراق و افغانستان، قائل به سياست خويشتن داری و زمانمند در مورد ايران می باشد تا ضمن مهار و کنترل برنامه های هسته ای حکومت ايران در چهارچوب شورای امنيت سازمان ملل به حمايت از شکل گيری حکومتی دموکراتيک و مورد حمايت ملت ايران بپردازد. در اين ديدگاه منافع آمريکا و رفع نگرانی های امنيتی آنان با جايگزين شدن حاکميت فعلی ايران با نظامی دموکراتيک قابل تامين است.
رويکرد سوم که متعلق به اردوگاه چپ و ليبرال دموکرات های آمريکا است بر تلاش برای تغيير رفتار حکومت ايران از طريق برقراری رابطه و حمايت از اصلاحات در درون ساز و کار حکومت تاکيد دارد. اين نگرش معتقد است سرمايه گذاری بر روی مخالفين دولت احمدی نژاد در بلوک قدرت اعم از هاشمی رفسنجانی، راست سنتی و اصلاح طلبان دوم خردادی و در کل آنانی که در انتخابات رياست جمهوری پيشين در دور دوم مقابل احمدی نژاد صف آرايی کردند می تواند تامين کننده منافع آمريکا باشد. از نگاه آنان عادی سازی مناسبات و برقراری روابط گسترده تجاری و رفع تعليق ها، حکومت ايران را وارد شبکه اقتصاد جهانی کرده و در دراز مدت منجر به ليبراليزه شدن آن می شود.
اما اينکه کداميک از نظرات فوق، سياست نهايی آمريکا در مورد ايران را شکل خواهد داد ، به ميزان عمده ای وابسته به نوع بازی کنش گران داخل ايران اعم از حکومت و اپوزسيون دارد.
اگر کماکان جريان افراطی اقتدارگرا با صحنه گردانی دولت احمدی نژاد نقش مسلط را در حوزه ساختار قدرت ايفا کند و به تحريکات و ماجراجوييهای خود ادامه دهد و نيروهای مخالف نيز سکوت کنند، امکان بروز جنگ محدود بالا می گيرد. چون در تحليل آخر جامعه جهانی به طور عام و دولت آمريکا به طور خاص به منافع و نگرانی های امنيتی شان می انديشند. هژمونی دنيا، حکومت مجهز به تسليحات اتمی در ايران را نمی پذيرد و ناتوانی حکومت ايران در اقناع جهان و نهادهای مسئول در صلح آميز بودن ماهيت برنامه های هسته ای خود از ديد آنان، تلاش برای دستيابی به جنگ افزارهای اتمی تفسير می شود. به هر ميزان که ابهام زدايی نگردد و حکومت ايران به خواسته های شورای امنيت توجه نشان ندهد، گزينه جنگ محدود با هدف نابودی تاسيسات اتمی ايران شکل جدی تری به خود خواهد گرفت. ميدان داری اين جنگ محدود به آمريکا نخواهد بود بلکه بخش مهمی از جهان و ناتو را نيز در بر می گيرد. در اين ميان بدگمانی افکار عمومی جهان نسبت به برنامه های هسته ای و رفتار دولت احمدی نژاد، موضوع را تسهيل و تسريع می کند. نتيجه چنين جنگ محدودی، ويرانی کشور ايران است. ميليادها سرمايه های ملی در آتش خواهند سوخت. هزاران انسان بيگناه جان خود را از دست خواهند داد. آلودگيهای هسته ای حيات حال و آينده برخی از مناطق کشور را تهديد خواهد کرد و تتمّه دستاوردهای جامعه مدنی ايران نيز به باد فنا خواهد رفت و بحران سازان داخلی انتقام ناتوانی در صحنه جنگ را از مردم و فعالين دموکراسی خواه خواهند ستاند.
آنچه می تواند مانع اين رويداد تباه کننده شود ، فعاليت و تحرک جدی مردم و فعالين جامعه مدنی است. اگر مخالفين بحران سازان اتمی چه در درون ساختار قدرت و چه در بين نيروهای اپوزيسيون ملی و دموکرات بتوانند انسجام لازم را ايجاد کنند و در صحنه عمل نشان دهند که صدای مردم ايران متفاوت از حاکميت می باشد ، آنگاه اين قابليت را خواهند داشت تا با مهار اقتدارگرايان و نومحافظه کاران قبضه کننده قدرت، جامعه جهانی و بالاخص دولت آمريکا را از گزينه جنگ و برخورد نظامی محدود و يا نامحدود دور کنند و بدينترتيب اراده های جنگ طلب در خارج و داخل کشور را ناکام سازند.
شرايط خطير امروز ايران توجه و تلاشی ويژه و درخور را می طلبد. گزينه جنگ تنها با محکوميت لفظی و دلخوش ساختن به تظاهرات ها در برخی نقاط جهان منتفی نمی شود. همانگونه که تصريح و تاکيد لفظی اصلاح طلبان و شخص سيد محمد خاتمی در محکوميت تمام عيار خشونت مانع از آن نشد که خشونت ورزان پيش آيند و صحنه گردان حاکميت يک دست شوند.
|