یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

درباره ی بعضی شعارها در تظاهرات مردم
وظیفه ی ملی – مسئولیت جهانی


ف. تابان


• جنبش دموکراتیک ایران باید رویه ای را در پیش بگیرد که ضمن پرهیز حداکثری از ایجاد دشمنی و رو در رویی به ویژه با مردمان کشورهای دیگر، بکوشد وسیع ترین حمایت های بین المللی را جلب کند و در میان دولت ها، دشمنی ها را به حداقل برساند تا راه را بر پیروزی بر استبدادی دینی هموارتر سازد. هوشمندی در انتخاب شعارهایی که جنبش مردمی را هر چه بیشتر تقویت کند و حکومت استبدادی را هر چه بیشتر منزوی و تنها سازد – نه تنها در ایران، بلکه در سطح جهان - یکی از شروط پیروزی در این مبارزه است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣ مهر ۱٣٨٨ -  ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۹


طرح برخی شعارها در جنبش آزادی خواهانه ی مردم ایران که به تدریج دارند جا باز می کنند و از جمله طنین سنگینی در تظاهرات روز قدس در ایران داشتند، با واکنش های انتقادی مواجه شده است که با برخی از آن ها، من نیز موافقم و در این مقاله کوشیده ام استدلال های خود را به بحث بگذارم.
می دانم که در شرایط هیجانی فعلی، طرح این مباحث، چه بسا موجب موجی از اتهامات شود که نمونه هایی از آن را در همین سایت اخبار روز در واکنش به بیانیه ی کمیته ی کارگری دفاع از آرای مردم ایران دیدیم. متاسفانه برخی محافل و گروه های فشاری که سرمنشا آن ها ناشناخته هم نیست، با سوار شدن بر موج ناسیونالیسمی که مردم به جان آمده ی ایران را فرا گرفته است، می کوشند از تنفری که این حکومت در مردم ایران ایجاد کرده است، سوءاستفاده کنند و جنبش مردم ایران را به راه هایی بکشانند که به سود این جنبش نیست. ایستادن در برابر موج همیشه سخت تر از همراه شدن با آن است. اما گاه باید این سختی را پذیرفت. برای چپ دموکرات و عدالت جوی ایران، اعتراض و انتقاد نسبت به سیاست هایی که نتیجه شان کشاندن جنبش دموکراتیک و مردمی ایران به بستر تخاصم با مردم دیگر کشورها و نادیده گرفتن تعهدات جهانی مردم ایران به بهانه ی «ناسیونالیسم آریایی» است، از اهمیت بسیار اساسی برخوردار است.

این نکته را نیز در آغاز این بحث مایلم به طور اکید خاطرنشان کنم که برای من طرح شعارهایی که در پایین مورد بحث قرار گرفته اند، در برابر شعارهای بلندگوهای دولت کودتا قابل فهم است. وقتی از این بلندگوها فریاد «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» سر داده می شود، مردم ایران پاسخ های مخالف خود را به آن ها می دهند، که بیشتر از هر چیز نشانه ی مخالفت با حکومت کودتا و سیاست های آن است. اما سخن بر سر این است که چنین شعارهایی به مشخصه های جنبش دموکراتیک مردم ایران تبدیل نشوند. در شرایطی که امروز جهانیان چشم به ایران دوخته اند، باید حساسیت های کافی در طرح پیام ها و شعارهایی که از ایران به گوش جهانیان می رسد، رعایت شود.


درباره ی شعار مرگ بر روسیه

دولت روسیه، به ویژه در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری و کودتای انتخاباتی بعد از آن، سیاستی تماما مخالف منافع مردم ایران در پیش گرفته و با حمایت از حکومت کودتایی و پشیتیبانی های پنهان و آشکار از سرکوبگران مردم، به حق خشم آزادی خواهان ایرانی را متوجه ی خود کرده است. این سیاست، ادامه ی همان سیاستی است که دولت های روسیه، چین و برخی دیگر از دولت های جهان در طی سال ها دنبال کرده اند و نه تنها هرگز از اعتراضات مردم ایران در جهت نقض حقوق بشر در کشور خود پشتیبانی نکرده اند، بلکه در هر عرصه ی بین المللی با حمایت های گاه پنهان و بیشتر آشکار خود از حکومت ایران، مانع تصمیمات موثر جامعه ی جهانی علیه سیاست سرکوب و نقض حقوق مردم ایران شده اند. در قبال این حمایت ها، آن ها دست بازی در غارت منابع ملی کشور ما یافته اند که رژیم حقوقی دریای خزر و امتیازات سخاوتمندانه ای که دولت احمدی نژاد به دولت روسیه داده است، تنها یک نمونه ی آن است. منافع اقتصادی فراوانی که دولت های روسیه و چنین در قبال حمایت از حکومت ایران به دست می آورند و امتیازات گزافی که می گیرند، بر همگان آشکار است. سیاست کینه توزانه و مملو از دشمنی آن ها با مردم ایران نیز بر هیچ ایرانی پوشیده نیست.
آیا شعار «مرگ بر روسیه»، «مرگ بر چین» و مرگ بر هر دولت دیگر که در تظاهرات مردم به گوش می رسد، پاسخ مناسبی به این سیاست مداخله جویانه و ضد مردم ایران است؟
«مرگ بر روسیه»، یعنی «مرگ بر روسیه». چنین شعاری را نمی توان به دلبخواه خود تفسیر کرد. چنین شعاری نه تنها متوجه ی مخالفت و دشمنی با دولت روسیه، بلکه همچنین اعلام جنگ با مردمان این کشور و خود این کشور است. درست همان طور که نمی توان شعار «مرگ بر ایران» را متوجه ی حکومت ایران دانست و از مردم ایران خواست نسبت به آن واکنش منفی نشان ندهند. چنین شعارهایی در خدمت جلب حمایت مردم روسیه و چین و کشورهای مشابه از جنبش دموکراتیک مردم ایران نیست، بلکه به دشمنی بین ملت ها دامن می زند. در شرایطی که مردم ایران در مبارزه ی سخت و جان فرسای خود با حکومت ولایت فقیه، به حمایت های گسترده ی جهانی نیاز دارند و این حمایت را در درجه ی اول در میان مردم و افکار عمومی کشورهای دیگر می جویند، شایسته نیست، با طرح شعارهای نابخردانه، به تلاش برای جلب حمایت های بین المللی به نفع مردم ایران لطمه زد. جنبش مردمی در ایران باید با انتخاب سیاست های دقیق تر، افکار عمومی در روسیه و چین و جاهای دیگر را خطاب قرار دهد و از آن ها بخواهد که دولت های خود را برای قطع حمایت های خود از حکومت ایران تحت فشار بگذارند. رهبران روسیه می توانند شعارهایی نظیر «مرگ بر روسیه» را در نزد افکار عمومی کشور خود دستاویز کنند و مدعی شوند جنبش مخالف حکومت در ایران، دشمن این کشور است و از این رو حمایت خود از دولت کودتا را توجیه و آسان تر سازند. چنین شعارهایی در بهترین حالت پاسخی کور و غیرسیاسی به دخالت های دولت روسیه در ایران است که نتیجه ی مطلوب را در بر نخواهد داشت و در بدترین حالت، در خدمت منافع محافلی قرار می گیرد که می کوشند کشور ما را در مناسبات بین المللی آلت دست سیاست های معینی سازند.
نظیر همین لطمات را کشور ما در دشمنی های بی رویه ی آیت الله خمینی و – نیز چپ های دهه های چهل و پنجاه – با دولت آمریکا دیده است. در آن دوران نیز که دولت آمریکا با خواست های مردم ایران مخالفت می کرد، سیاستمداران و جریان هایی بودند که بسیار بهتر از طرفداران دامن زدن به دشمنی ها عمل کردند و می کوشیدند با کاهش خصومت ها و متعادل ساختن روابط؛ مانع کاربرد همه ی امکانات دول خارجی علیه انقلاب ایران شوند. تسخیر سفارت آمریکا در تهران، نقطه ی پایانی بر این تلاش ها بود. اما اکنون ما می دانیم که دامن زدن به سیاست دشمنی با آمریکا به مردم و کشور ما کمک نکرد.

جنبش دموکراتیک ایران در برابر دولت روسیه چه سیاستی را باید در پیش گیرد؟
جنبش دموکراتیک مردم ایران و به ویژه رهبران آن باید از دولت روسیه در هر فرصت و به روشنی بخواهند، که به سیاست های مداخله جویانه ی خود در ایران پایان دهند، دست از حمایت از حکومت کودتایی در ایران بردارند و حق مردم ایران را برای تعیین سرنوشت خود رسما و آشکارا به رسمیت بشناسند. چنین مشی نه تنها در مورد روسیه و چین، بلکه در مورد هر کشور دیگری باید دنبال شود، اما از آن جا که در حال حاضر به خصوص این دو کشور، با پشتیبانی های بی دریغ خود از حکومت ایران، به تثبیت حکومت کودتا و سرکوب مردم ایران کمک می کنند، جنبش دموکراتیک مردم ایران و رهبران و همه ی اجزای آن محقند، بیش از همه رهبران و دولت های این دو کشور را مورد انتقاد و بازخواست قرار داده و خواهان پایان دادن به دخالت های آنان در کشور ما و قطع حمایت از دولت کودتا شوند.
در عین حال این جنبش و رهبران آن، نباید دشمنی ها را دامن بزنند و با سیاست های نسنجیده، هیچ دولتی و به ویژه دولت روسیه را که به علت موقعیت جغرافیایی و ژئوپلتیک می تواند تاثیرهای مخربی در جهت گیری های کشور ما داشته باشد، به دشمنی بیشتر تحریک کنند.
از این رو آقای موسوی و دیگر رهبران جنبش، باید سیاست خردمندانه ای در این جهت در پیش بگیرند و روشن کنند که مردم ایران هیچ دشمنی با هیچ کشور دیگری و از جمله روسیه ندارند و خواهان دوستی، روابط متقابل و احترام دو جانبه با هر کشور و دولتی هستند که متقابلا به چنین شروطی احترام می گذارند. مشی رهبران جنبش مردم باید این باشد که بکوشند دولت روسیه، چین و هر دولت دیگری را از پشتیبانی از حکومت کودتایی ایران منصرف کرده و حکومت غاصب ایران را در عرصه ی جهانی بیش از پیش منزوی سازند. چنین سیاستی در خدمت تقویبت جنبش دموکراتیک مردم ایران قرار می گیرد.


نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران!
کینه ی مردم ایران نسبت به حزب الله لبنان و گروه های مسلح فلسطینی و لبنانی وابسته به حکومت ایران، کینه ای قابل فهم و به تاکید می گویم، قابل ستایش است. این گروه ها نه تنها نسخه های عربی حکومت اسلامی ایران هستند و تلاش می کنند در سرزمین های خود همان جهنمی را برقرار کنند که جمهوری اسلامی در ایران بر قرار کرده، بلکه از این جهت که بازوهای مسلح جمهوری اسلامی در منطقه ی خاورمیانه هستند و میلیاردها دلار ثروت مردم ایران تاکنون خرج آن ها شده است، مورد نفرت ایرانیان قرار دارند و مردم ایران در چنین نفرتی محق هستند.
شعارهایی نظیر «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» در اساس خود بیان این نفرت و اعتراض به حکومت ایران و حمایت های بی دریغ آن از این نیروهای ضددموکراتیک و مخالف صلح در خاورمیانه است.
اما باید هشیار بود شعارهایی که گفته می شود دست مایه ی کسانی نشود که سال هاست می کوشند به نفرت ملی در میان ایرانیان و نفرت ملی بین مردم ایران و مردم کشورهای منطقه دامن بزنند و «عرب ستیزی» را به یکی از خصوصیات ما ایرانیان تبدیل کنند. در جنبش مردمی ایران نباید این معادله شکل بگیرد که حماس با مردم غزه، و حزب الله با مردم لبنان، یکی است. نتیجه ی چنین جهت گیری با هر هدفی که صورت گیرد، تنها رو در رو قرار دادن ملت های منطقه در برابر هم است. کسانی که آتش این تمایلات را گرم می کنند، همان هایی هستند که مردمان ایران را نیز به نام فارس و ترک و کرد در برابر هم قرار می دهند و به نقار ملی دامن می زنند. متاسفانه سیاست های فاجعه بار جمهوری اسلامی چنان بلایی بر سر کشور ما آورده است که این نوع سیاست ها امروز در کشور ما و حتی در جنبش دموکراتیک مردم ما خریداران زیادی یافته است.
سیاست های «ضداسرائیلی» حکومت ایران، موجب شده است کسانی چون احمدی نژاد خود را قهرمانان مبارزه با اسرائیل معرفی کرده و در میان توده های گسترده ی مردم عرب، محبوبیت پیدا کنند. جنبش دموکراتیک مردم ایران و به ویژه رهبران آن، باید در حد امکانات خود این دروغ بزرگ را که احمدی نژاد و خامنه ای مدافع منافع مردم عرب هستند، فاش کنند و به تقویت سیاست صلح جویانه در بین ملت های منطقه کمک کنند.

مردم ایران هم مسئولیت جهانی دارند
برای ادامه ی این بحث به عنوان نمونه به آخرین اعلامیه ی حزب مشروطه ی ایران اشاره می کنم که تحت عنوان «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، به مناسبت تظاهرات روز قدس منتشر شده است. در این اعلامیه گفته شده است:
«جنبش سبز در این تظاهرات چرخش خود را به ناسیونالیسم ایرانی، به تعهد به ملت ایران و قرار دادن کشور و مردم بالا‌تر از هر ایدئولوژی دینی یا سیاسی، کامل کرد. شعار‌هائی مانند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، آن هم در روز به اصطلاح قدس نشان داد که زنجیر فلسطین و خاور‌میانه از تفکر سیاسی ایرانیان باز شده است».
آیا مردم ایران باید چنین حرف هایی را سرمشق قرار بدهد؟ ایا میهن دوستی و ناسیونالیسم به معنای انکار مسئولیت های جهانی است؟ آیا در دورانی که جهان بیش از پیش همبسته و یگانه می شود، می توان دیواری دور ایران کشید و خوشبختی خود را بی اعتنا به سرنوشت دیگران در این چهاردیواری جستجو کرد؟ آیا موضوع خاورمیانه، صلح اعراب و اسرائیل به مردم ایران مربوط نیست؟ آیا نقض حقوق بشر در فلسطین مساله ای است که به مردم ایران ربطی ندارد، آیا ما باید چشم های خود را بر کشتار مردم اسرائیل توسط بمب گذاران حماس ببندیم؟
ده ها سوال از این دست باید برای رسیدن به تفاهم و درکی مشترک از مسئولیت های ملی و جهانی ایرانیان، مورد گفتگو قرار گیرند.

منطقه ی خاورمیانه درگیر جنگ ها، مشکلات و مصائب بسیاری بوده است که لاجرم سرنوشت کشورهای آن را در پیوند تنگاتنگی با یکدیگر قرار داده است. آن چه در فلسطین، عراق، و اندکی دورتر در افغانستان و پاکستان می گذرد، بی تاثیر بر سرنوشت مردم ایران نیست. حضور نیروهای خارجی در منطقه، رشد و گسترش تروریسم اسلامی، بطور مستقیم کشور ما را تحت تاثیر قرار می دهد و گاه حتی با مخاطرات سخت مواجه می سازد.
من در اینجا با توجه به حساسیت هایی که وجود دارد، از واژه هایی به نام همبستگی بین المللی و نگرش انترناسیونالیستی که به اعتقاد من همواره باید نیروی چپ به آن وفادار بماند، صحبتی نمی کنم، اما می خواهم از مسئولیت جهانی مردم ایران سخن بگویم.
اگر از جنبه های معین تاثیرات مناقشه ی اعراب و اسرائیل بر وضعیت کشور خود بگذریم، آیا نباید تصریح کنیم که تک تک مردمان ایران که به حقوق و مسئولیت های خود آگاه هستند، مانند مردمان همه ی کشورهای جهان، نسبت به سرنوشت پیرامون خود تعهد و مسئولیت دارند و در صدر این مسئولیت ها، تعهد به صلح جهانی قرار دارد؟ ما نمی توانیم در مورد سرنوشت صلح اعراب و اسرائیل از خود سلب مسئولیت کنیم، اما در همان حال از مردم دیگر کشورها انتظار داشته باشیم در مناقشه ی اتمی جمهوری اسلامی با جامعه ی بین المللی، به نفع منافع مردم ایران وارد عمل شوند و دخالت کنند، جلوی جنگ و یورش نظامی به ایران را بگیرند و مانع از آن شوند که رودرویی غرب با حکومت ایران، به نقض منافع مردم کشور ما بیانجامد.
ما مردم ایران نمی توانیم بر کشتار مردم در غزه و فلسطین و اسرائیل و هر کجای دیگر چشم ببندیم، اما در همان حال از مردم کشورهای دیگر انتظار و تقاضا داشته باشیم که نسبت به کشتار هموطنان ما توسط دولت دیکتاتوری و نقض حقوق بشر در ایران به اعتراض برخیزند و از حکومت ایران بخواهند که به این رفتار بی شرمانه پایان دهد.
آن چه که به ما حق می دهد از افکار عمومی جهانی پشتیبانی از مبارزات دموکراتیک خود را طلب کنیم، مسئولیت متقابلی است که در برابر دیگران بر دوش خود حس می کنیم و به همین جهت خود نیز باید به این مسئولیت جهانی مقید و پای بند بمانیم. این مسئولیت، با دخالت گری متفاوت است و حمایت از هر راه حل دموکراتیک و صلح جویانه در هر نقطه از جهان را توسط سازمان های بین المللی تعقیب می کند.
همینجا باید تاکید کنم که حکومت اسلامی ایران نمونه ای از «مسئولیت جهانی» را به نمایش گذاشته است که بسیاری از مردم ایران را از چنین حساسیت هایی روی گردان کرده است.
رهبران و سیاستمداران باید به طرح اهداف و شعارهایی بپردازند که همبستگی میان ملت ها را تقویت کند و به مردم یآدآوری کنند، که آن ها در جهان خود تنها نیستند. چنین سیاست و نحوه ی تفکری امروز بیش از همه به نفع مردم ایران است که در مبارزه ی مرگ و زندگی خود با حکومت اسلامی به این حمایت های جهانی و بین المللی نیاز وافر دارند.

جنبش دموکراتیک ایران باید رویه ای را در پیش بگیرد که ضمن پرهیز حداکثری از ایجاد دشمنی و رو در رویی به ویژه با مردمان کشورهای دیگر، بکوشد وسیع ترین حمایت های بین المللی را جلب کند و در میان دولت ها، دشمنی ها را به حداقل برساند تا راه را بر پیروزی بر استبدادی دینی هموارتر سازد. هوشمندی در انتخاب شعارهایی که جنبش مردمی را هر چه بیشتر تقویت کند و حکومت استبدادی را هر چه بیشتر منزوی و تنها سازد – نه تنها در ایران، بلکه در سطح جهان - یکی از شروط پیروزی در این مبارزه است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۷)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست