کشمکش های سهمگین تری در راهند
محمود قزوینی
•
امروز دیگر برای کسی شکی نمانده است که آنچه در ایران میگذرد، حلقه ای در سرنگونی رژیم اسلامی است. مردم و درگیریهای رژیم آنچنان پتک سنگینی بر رژیم کوبیده است که ریزش و خرد شدن رژیم را در پی آن ضربه بزرگ همه دارند تماشا میکنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۷ مهر ۱٣٨٨ -
۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹
روز "قدس" پایه های حکومت لرزید
جنبش توده ای مردم برای به زیر کشیدن حکومت اسلامی قدرت عظیم خود را در روز ٢٧ شهریور( روز قدس رژیم) بار دیگر به نمایش گذاشت. حرکت مردم در روز قدس مانند همه حرکتها و خیزشهای ماههای اخیر مواجهه تند و شدیدی با کل حکومت داشته است. در این دوره برخلاف دوره دو خرداد دیگر ما با پدیده عبور از این و آن مواجهه نبوده ایم. چون مردم از ابتدا با عبور از همه به میدان آمده بودند. در دوره دو خرداد سه سال پس از آمدن خاتمی تازه صحبت از عبور مردم از خاتمی بوده است. مردم در آن دوره به جز در مقطع ١٨ تیر حرکت اشکار و مستقلی از خود بروز نداده بودند. با این همه درتمام طول دوره دو خرداد هم این تهدید سرنگونی و بحران حکومتی رژیم بوده که جهت حرکت جامعه و جنگ جناحها را در جامعه رقم میزده است. مبارزه مردم در آن دوره زیر چتر دو خرداد صورت میگرفت و شعارهای مردم در آن دوره مهر این چتر را با خود داشت. اما اینبار این جنبش توده ای مردم است که مهر خود را بر همه چیز میکوبد. اینبار موسوی و خاتمی و کروبی برای نجات جانشان به مردم متوسل شده اند و خودشان را زیر چتر جنبش توده ای مردم پنهان کرده اند.
روز ٢٧ شهریور مردم ایران رژیم اسلامی را در زمین خودش زمین زدند. تا یک روز قبل از روز قدس تصور اینکه مردم بتوانند یک نمایش حکومتی و یک روز رژیمی ( روز قدس) که از ابتدای حکومت یکی از آکسیونهای مهم حکومتی و یکی از نمایشات مهم برای جنبش اسلامی بوده است را بر ضد خودش تبدیل کنند دشوار به نظر میامد. اما این اتفاق افتاد. نه تنها این اتفاق افتاد، بلکه قدرت اعتراضی مردم به حکومت در سطح وسیعی به نمایش گذاشته شد. من که به صف کمونیستهایی تعلق دارم که برای پیروزی این جنبش توده ای در به زیر کشیدن رژیم اسلامی لحظه شماری میکنم و از هر ذره پیشروی آن خوشحال میشوم و میخواهم در آن شریک باشم و همچنین نیروی عظیم این جنبش توده ای را در سه ماه اخیر دیده بودم، به آکسیون در روز قدس بدبین بودم و فکر میکردم حکومت با ایجاد وحشت مانع ایجاد تحرک مستقل مردم و شعارهایشان میشود و حداکثر اتفاقی که در این روز میافتد این خواهد بود که به جمعیتی که به خیابان میرود اجازه دهند تا با نمایش پرچمهای سبز شعارهای حکومتی را تکرار کنند و روز " قدس" را برگزار کنند و این صد البته در چهارچوب پلاتفرم خاتمی و موسوی و کروبی نیز میگنجید که مردم روز قدس حکومتی را با پرچمهای سبز و با شعارهای معمول حکومتی و در صف روز قدسیها برگزار کنند. در این صورت موسوی و خاتمی به خود میبالیدند که مردم نه بر علیه " نظام" و پایه هایش بلکه بر علیه احمدی نژاد به میدان میایند.
اما آنچه در روز " قدس" حکومت اسلامی در خیابانهای شهرهای بزرگ به نمایش گذاشته شد، قدرت مردم معترض به کل حکومت اسلامی بود. تهران و شهرهای بزرگ ایران شاهد عظیم ترین قدرت نمائی مردم در روزی در مقابل حکومت بود که حکومت با سرمایه گزاف و با تمام نیروی تبلیغاتی و سرکوبگر و با جمع کردن جمعیتی کرایه ای از مزدوران بسیج و سپاه و جمعیت لمپن دور و بر آنها، آماده نمایش نیرو بود. همه آن تلاش عظیم حکومت اسلامی با اطلاعیه های تهدید آمیز سپاه پاسداران مبنی بر سرکوب بیرحمانه و وحشیانه آن نقش بر آب شد. روز قدس حکومت اسلامی به تظاهراتها و اعتراضات بزرگ ضد حکومتی در ایران تبدیل شد.
مردم در تهران و چند شهر بزرگ دیگر با شعار محوری مرگ بر دیکتاتورو شعارهایی مانند" مرگ بر خامنه ای" خامنه ای قاتله، ولایتش باطله" " توپ، تانک بسیجی دیگر اثر ندارد" اعتراف، شکنجه دیگر اثر ندارد" دین از سیاست جدا" و.....به میدان آمدند. قدرت عظیم مردم نیروهای رژیم را از هرگونه عکس العملی باز داشت. در خیابانها نیروهای کرایه ای رژیم مورد تمسخر مردم قرار میگرفتند. بسیجی ها و جمعیت رژیم که بسیار محدود بودند دشوار میتوانستند از خیابانها عبور کنند. در صورت پدیدار شدن آنها جمعیت عظیم مردم با در آوردن پول ازجیبهایشان اعلام میکردند که ما پول بیشتری به شما میدهیم و پرچم را پایین بیاورید و با تحقیر بسیج و جمعیت کرایه ای رژیم شعار میدادند" ما اهل کوفه نیستیم، پول بگیریم بایستیم". از صحنه های جالب و دیدنی این تظاهراتها شرکت وسیع توده های مردم بود. پیرزنی که به دشواری راه میرفت، شعار مرگ بر دیکتاتور" را به دست گرفته بود. این در ایران یعنی مرگ رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی فرا رسیده است.
جدا از قدرت عظیم مردم چند فاکتور دیگر مانع این شد که رژیم سرکوب وحشیانه معمول خود را در این روز به کار ببرد. فاکتور اول تمرکزی است که در این مدت در ایران و جهان بر سر سرکوبگریها و خشونتها و شکنجه ها و ازار جنسی حکومت اسلامی نسبت به مردم ایران شده است. این فاکتور حکومت را در موضع کاملا تدافعی انداخته است. نیروهای رژیم انسجام معمول در سرکوب را نداشته اند. حکومت تصور میکرد سبعیت و وحشیگری تاکنونیش در سرکوب و شکنجه و تجاوز به همراه اطلاعیه های تهدید آمیز سپاه پاسداران کافی است تا جمعیت کمی به خیابانها بیایند و رژیم میتواند با محاصره آنها صدایشان را خفه کند. اما بر عکس شد. مردم در سطح غیر قابل تصور به خیابانها آمدند و کنترل از دست رژیم کاملا خارج شد.
رژیم برای دور کردن بخشی از جوانان از تظاهراتها برای اولین بار در این دو ماه اخیر استادیوم آزادی را برای تماشای مسابقه فوتبال باز گذاشت. اما استادیوم آزادی خود به یک مرکز اعتراض و تهدید برای رژیم تبدیل شده بود. جدا از شعارهایی که جوانان در استادیوم آزادی سر دادند و این موجب شده بود که مسابقه فوتبال از تلویزیون پخش نشود، جمعیت ٩٠ هزار نفره حاضر در استادیوم که با شعارهایش به یک مرکز بزرگ اعتراض و تهدید تبدیل شده بود، سپاه پاسداران و نیروهای سرکوبگر رژیم را از دست زدن به خشونت معمولشان بازداشت و مجبورشان کرد تا به حملات محدود و دستگیریهای خود اکتفا کنند. میدانستند اگر خشونت زیاد و وحشیانه خود را به نمایش بگذارند، ٩٠ هزار نفر جوان وارد خیابانها میشود که کنترل آن دیگر از دست هیچ کسی بر نمی آید.
نمایش روز قدس برای رژیم یک نمایش ساده تبلیغاتی و یا مراسم تغزیه گردانی نبوده و نیست. ارکان ایدئولوژیک رژیم بر پایه ضد اسرائیلی گری و ضد آمریکائی گری بنا شده است. حکومت اسلامی بدون نمایش ضداسرائیلی و ضد آمریکائی و شعارهای ضد اسرائیلی و ضد آمریکائی و کلا ضد اسرائیلی گری با بحران هویتی مواجه میشود. توده های مردم در ایران به این پایه ایدئولوزیک رژیم در روز قدسش حمله کردند. شعارهای ضد آمریکائی و ضد اسرائیلی آن را به تمسخر گرفتند و خواهان قطع دست رژیم اسلامی از لبنان و فلسطین شده اند. قطع دست رژیم از لبنان و فلسطین و حمایت آن از جنبشهای اسلامی یک خواست مردم ایران است که به اشکال مختلف در این روز بیان شد. پایین آوردن بیلیورد حزب الله لبنان و به آتش کشیدن آن، به آتش کشیدن عکسهای حسن نصرالله رهبر حزب الله و شعارهای مرگ بر حسن نصرالله از جمله صحنه های بوده است که مردم خواست "دست رژیم اسلامی از فلسطین و لبنان کوتاه" را در اشکال پرشوری بیان کرده اند.
برای موسوی و کروبی و خاتمی که علنا عنوان میکنند که برای کنترل اعتراض مردم در چهارچوب نظام به صف اعتراض میایند، پس از روز قدس دشوارتر شده است تا شرکت خود در این اعتراضات را توجیه کنند. اینها که دیگر امروز در حکومت جایگاهی ندارند و میدانند در صورت نبودن مردم در صحنه جایشان در اوین و در کنار سعید حجاریان و بهزاد نبوی و اعترافات تلویزیونی است، خود را مجبور میبینند که با مردم همراهی کنند. علت اصلی تکیه آنها به اعتراضات مردم در این است. امروز برای هر کسی و از جمله خودشان مبرهن است که صحبت از کنترل اعتراضات مردم برای دهانشان زیادی است. اینها حتی نمیتوانند اطلاعیه دهند و از شعارهای ضد جمهوری اسلامی و ضد نظام و ضد مقدساتشان در روز قدس اعلام برائت کنند. چون میدانند در چنین صورتی به زودی باید در اوین در کنار سعید حجاریان و بهزاد نبوی جای بگیرند. الان اینها فیزیکشان را مدیون اعتراض و تهدید اعتراض این مردمند. میدانند اگر در زندان نیستند به دلیل تهدید شورش این مردم است.
جنبش مردم در روز قدس یکبار دیگر این را آشکارا اعلام کرده است که در صورت شکست کامل کودتای سیاسی نظامی خامنه ای و سپاه پاسداران و احمدی نژاد، چیزی برای موسوی و کروبی و ....باقی نمیماند تا با آن جمهوری اسلامی نوع دیگری را بسازند. نه روز قدسی میماند، نه ولایت فقیه میماند، نه حکومت اسلامی. مردم در همین آغاز راه جمهوری غیر اسلامی ( جمهوری ایرانی) را حتی در شعارهایشان بیان کرده اند. اگر میرحسین در تظاهراتهای چهلم ندا اقا سلطان از شعارهای ضد نظام مانند جمهوری ایرانی اعلام برائت کرد، وسعت شعارهای ضد نظام به او اجازه چنین کاری را برای روز قدس نمیدهد. فعلا بعد از روز قدس کروبی و خاتمی ساکت شده اند و موسوی دست به دامن منتظری شده است. منتظری یک نیروی خارج از نظام و بی یال و کوپالی است که نمیتواند نوه های خود را از زندان بیرون اورد، چه رسد به اینکه بتواند به کمک میرحسین و کروبی و ... بیاید.
اعتراضات درروز قدس یکبار دیگر بخش بیشتری از جریانات بورژوازی در طیف لیبرلهای ملی اسلامی را مجبور کرده است تا صدای رادیکالتری برای از قافله عقب نماندن اتخاذ کنند. تعداد بیشتر و بیشتری سعی کرده اند از پس گنجی و مخملباف و... بروند و صدای سرنگونی طلبانه سر دهند. حرکت مردم در روز قدس در آستانه بازگشائی مدارس و دانشگاهها باز هم بیشتر در روحیه اعتراضی نسل جوان دمید.
بازگشائی مدارس و دانشگاهها یک مرکز اعتراضی جدید را برای جنبش اعتراضی مردم فراهم ساخته است. نبرد مردم با رژیم از یک ظرف تجمع برخوردار شده است و این در شرائط اختناق و سرکوب از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. در میان دانشجویان، گرایش چپ و سوسیالیست از درجه توانائی بیشتری برخوردار است و با ادامه اعتراضات تعداد هر چه بیشتری به این صف میپیوندند. برای همین گرایش چپ و سوسیالیست از شانس بیشتری برای تاثیرگذاری و اقدامات موثرتر برای پیشروی جنبش اغاز شده برخوردار میشود.
حلقه ای در سرنگونی رژیم
امروز دیگر برای کسی شکی نمانده است که آنچه در ایران میگذرد، حلقه ای در سرنگونی رژیم اسلامی است. مردم و درگیریهای رژیم آنچنان پتک سنگینی بر رژیم کوبیده است که ریزش و خرد شدن رژیم را در پی آن ضربه بزرگ همه دارند تماشا میکنند. مردمی که با پتک بر رژیم کوبیده اند، ضمن تماشای درهم شکستن بیشتر رژیم، دارند خود را برای یورش
سهمگین تر آینده آماده میکنند. تظاهراتهای میلیونی و صحنه های نبرد مردم با نیروهای سرکوبگر رژیم صحنه های غرور انگیزی را در تاریخ مبارزات مردم ایران رقم زده است و آزادی سیاسی مردم ایران را نزدیک ساخته است. جریان اسلامی نه تنها در ایران بلکه در سطح جهان تضعیف گشته است. تضعیف این جریان اثرات بسیار تعیین کننده ای در خود حکومت اسلامی بر جای گذاشته است و زمینه نابودی آن را سریعتر ساخته است. وقایع اخیر یکبار دیگر این تحلیل جریان کمونیسم کارگری را تایید کرده است که وقایع سیاسی در ایران، خیزشهای مردم و جنگ جناحهای آن چیزی جز پروسه سرنگونی رژیم اسلامی نیست. رویدادهای امروز گواه این است که جمله " جمهوری اسلامی رفتنی است" که ترجیح بند مقالات و سخنرانی های زیادی در سالهای گذشته بوده است فقط تبلیغات سرنگونی طلبانه و یا تشویق مردم به سرنگونی نبوده است، بلکه دلالت بر یک روند عینی در جامعه و یک تحلیل واقعی از اوضاع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی داشته است. این ترجیح بند امروز دارد تحقق مییابد. امروز خطر سرنگونی بیش از هر زمانی جمهوری اسلامی را تهدید میکند و آنقدر اکتوئل است که سران رژیم خود صحبت از سقوط قریب الوقوع خود میکنند. میدانند و میگویند که "اگر غفلت کنند سقوط میکنند". فقط کسانی که تا نوک دماغشان را نمیتوانند ببینند، تصور میکردند که با سرکوب حرکت مردم و تحلیف احمدی نژاد آبها از آسیاب میافتد و همه پی کارشان میروند و احمدی نژاد و خامنه ای به سلامت ایران اسلامی را با حکومت اسلامی اهلی شده و متعارف آن به دروازه های تمدن بزرگ میرسانند و کارگر ایرانی نه بر سر بود و نبود رژیم، بلکه باید بر سر حقوق صنفی وسیاسی خود در چهارچوب این رژیم با آن مبارزه کند. امروز که حکومت حتی نمیتواند برای روز قدسش نیرو جمع کند و در مدت سه ماه گذشته حتی نتوانسته یک آکسیون نمایشی برای تبلیغات سازمان دهد، برخی از گروههای حاشیه ای و پرت که متاسفانه نام چپ و کمونیست را نیز یدک میکشند ناخواسته به مبلغین نفوذ رژیم در میان مردم تبدیل شده اند و تبلیغات رژیم را مبنی بر نفوذ احمدی نژاد در میان کارگران و روستاهها را جدی گرفته و تبلیغ میکنند و برای آن کلاه میچرخانند. این در حالی است که خود رژیم نمیتواند به این تبلیغات خود تکیه بزند و روی آن مانور بدهد و حتی جمعیت کرایه ای قابل ملاحظه ای برای نمایش خود گرد آورد.
حکومتی اسلامی در یک موقعیت بسیار شکننده در برابر جامعه و مردمی قرار دارد که خواهان پایان دادن به حکومت اسلام در ایران هستند. این حکومت مجبور است زیر فشار این مردم کنار برود.این روند میتواند اشکال مختلفی بخود بگیرد. این حکومت میتواند با جنبش تظاهراتی و اعتصابی و نافرمانیهای مدنی وسیع مردم سقوط کند و یا از هم بپاشد، ممکن است مردم با زدوخوردهای موضعی با حکومت در تهران و چند شهر بزرگ به عمر این حکومت پایان دهند، ممکن است جناحهای حکومتی در جدال با یکدیگر با کودتاها و ضدکودتاها، با انتخاباتها و لغو انتخاباتها موجبات پایان عمر جمهوری اسلامی را فراهم سازند. امروز ترکیبی از همه این حالات را جلوی چشم خود داریم. همه این خیزشها و تظاهراتها و اعتصابها و کودتاها و ضد کودتاها و انتخابات و ضد انتخاباتها حلقه هائی را در سرنگونی جمهوری اسلامی تشکیل میدهند. جامعه ایران در چهارچوب رژیم اسلامی آرام نمیگیرد. رژیم جمهوری اسلامی بنا به وضعیت عینی رفتنی است. مسئله سهم طبقه کارگر و مردم در این سرنگونی است. هر چقدر دخالت توده ای مردم در اشکال تظاهراتها و اعتصابات و ...گسترده تر باشد، هر چقدر مطالبات مردم روشنتر باشد، هر چقدر دخالت سوسیالیستها و عناصر پیشرو طبقه کارگر گسترده تر و سازمانیافته تر باشد، سهم طبقه کارگر و مردم از سرنگونی رژیم بیشتر است.
کشمکشهای سهمگینتری در راهند
مدت یک دهه است که پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی در دستور جامعه ایران است. جمهوری اسلامی به دلیل بن بست اقتصادی و سیاسی و فرهنگی راه برون رفتی از بحران حکومتی خود را ندارد. مردم ایران راضی به چهارچوب حکومت اسلامی نمیشوند و تهدید سرنگونی به طور دائم بالای سر رژیم اسلامی قرار دارد. جنگ جناحها در جمهوری اسلامی انعکاس مستقیم این تهدید سرنگونی و بن بست حکومتی رژیم اسلامی است. رژیم اسلامی که مرتب در چند سال اخیر از انقلاب مخملی و براندازی نرم حرف میزد، رویدادهای اخیر را مصداق یک کودتای مخملی که میخواست حکومت سکولار را جایگزین حکومت اسلامی کند نام میبرد و به همین عنوان هم مردم معترض و اعضای جناح مغلوب خودش را محاکمه میکند. شرائط سیاسی ایران و ماهیت جنبش جاری توسط واقعیت جاری، توسط جناحهای حکومت و توسط اعتراض مردم بیان شده است.
وضعیت کنونی چنان است که حتی عقب مانده ترین و محافظه کارترین بخشهای مردم هم به مبارزه جلب شده اند و در آن شرکت کرده اند. با توجه به بافت سیاسی و فرهنگی جامعه ایران، همه نیروهای سیاسی دخیل در تحولات سیاسی ایران از رژیم جمهوری اسلامی ایران تا قدرتهای غربی و جریانهای سیاسی در ایران، رژیم پس از جمهوری اسلامی را یک رژیم غیر مذهبی میدانند. هیچ نیروئی شکی در این ندارد که قدرت پس از جمهوری اسلامی در ایران یک دولت سکولار است. سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران بصورت آرام و با دست به دست شدن قدرت صورت نمیگیرد، حتی اگر رفتن جمهوری اسلامی با فشار مردم و با تهدید سرنگونی، از بالا و به تدریج صورت گیرد، جامعه وارد یک دوره کشمکش سیاسی شدید در یک دوره نسبتا طولانی میشود. برای همین سرنگونی جمهوری اسلامی فقط لحظه و مرحله ای در سیر رویدادهای ایران است. هیچ شکل حکومتی پس از جمهوری اسلامی نمیتواند به عنوان حکومت آینده ایران که دارای ثبات نسبی باشد پا بر جا بماند. به این دلیل جدا از خطر فروپاشی جامعه و بی دولتی که احزاب سیاسی باید به آن توجه داشته باشند، ما پس از جمهوری اسلامی شاهد یک دوره چند ساله بی ثباتی همراه با تحرکات اجتماعی وسیع طبقات و جنبشهای سیاسی و کشمکشهای آنها با یکدیگر در متن آزادیهای سیاسی وسیع خواهیم بود. هر دولتی که پس از جمهوری اسلامی بر سر کار بیاید، ضمن اینکه یک حکومت سکولار است، حکومتی ضعیف و بی ثبات است که ارگانهایش نمیتوانند اعمال قدرت کنند، برای همین اعمال قدرت توده ای در سطح وسیع باز میشود. دوره پس از جمهوری اسلامی دوره کشمکش جنبشهاست که اساسا حول کشمکش طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار دور میزند. البته با ضعیف شدن بیشتر حکومت اسلامی و اوج گیری جنبش توده ای این کشمکشها آشکارتر میشود و اشکال تندی به خود میگیرد.
تضعیف و سرنگونی جمهوری اسلامی به خودی خود یک حرکت پیشرو در جامعه ایران و در سطح جهانی است. سرنگونی جمهوری اسلامی مانند لغو آپارتاید در آفریقای جنوبی، شکست فاشیسم و یا سقوط حکومتهای نظامی و جانشینی آنها با حکومتهای سیویل یک حرکت مترقی و به نفع مردم ، جنبش آزادیخواهی و طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی است. سقوط جمهوری اسلامی در دنیای امروز تبعات بسیار وسیعی در خاورمیانه و جهان دارد. برای همین مردم جهان و نیروهای مترقی و سوسیالیست در سراسر جهان از جنبش توده ای مردم ایران به وجد آمده اند و آن را ستایند و با آن بمانند " انقلابات بزرگ مترقی برخورد میکنند. تضعیف و سرنگونی جمهوری اسلامی مانند تضعیف و سرنگونی آپارتاید در آفریقای جنوبی و یا فاشیسم و نازیسم است که حتی اگر تصور شود یک سوسیالیست و کمونیست در آنجا حضور نداشته باشد، جهت حرکت آن مترقی و به نفع انسانیت و سوسیالیسم و ازادی است.
روشن است که انتخابات اخیر در جمهوری اسلامی حتی با همان مفهوم انتخابات در رژیم اسلامی یک انتخابات نبوده است، بلکه یک کودتای سیاسی و نظامی برای حذف یک و یا چند جناح و یک جراحی کامل حکومتی برای فائق آمدن بر بحران حکومتی و تهدید سرنگونی مردم بوده است. این رویای احمدی نژاد و خامنه ای بوده که با تصفیه جناحهای مزاحم بتوانند راه حلی برای رژیم اسلامیشان پیدا کنند. آنها تنها چاره را در این کودتای سیاسی و نظامی دیده اند. بنا گفته موسوی و کروبی و بهشتی و....جنبش مردم جلوی این یکسره شدن قدرت در جمهوری اسلامی را سد کرده است و تناسب قوا را در جمهوری اسلامی تغییر داده است. برای توده مردم که از دست رژیم اسلامی به تنگ آمده اند و میخواهند آن را سرنگون کنند و برای جنبشهای سیاسی اجتماعی که هدف فوریشان سرنگونی رژیم اسلامی است، این تغییر تناسب قوا مهم است. هم مردم و هم احزاب سیاسی مخالف رژیم اسلامی قوی تر شدن و دست بالا پیدا کردن جناحی که به هر دلیل به شکنجه و تجاوز و سرکوب اعتراض میکند را در مقابل جناحی که امروز مشغول شکنجه و تجاوز و آفریدن گورهای دسته جمعی است را به نفع خود میدانند. این میتواند از نتایج فرعی مبارزه مردم در یک موقعیت خاص باشد. اما برای مردمی که دارند زیر رژیم جمهوری اسلامی زندگی روزمره خود را میگذرانند این فاکتورها اهمیت دارد. همان مردمی که میخواهند این رژیم برود، همان مردم در ضمن میخواهند جریاناتی در حکومت دست بالا را داشته باشند که فعلا دم از اصلاحات در رژیم و مخالفت با شکنجه و تجاوز میزنند. البته اینبار جریاناتی که دم از اصلاحات در رژیم میزنند، فقط میتوانند اعتراض کنند، زیرا هیچ اهرم اجرائی برای اجرای اصلاحاتشان ندارند. برای همین چیزی از اعتراضشان به جیب خودشان در حکومت نمیرود. ثمره اعتراضشان به جیب مردم و نیروهای خارج از حکومت میرود. دیدیم که چگونه پرچم سبز، پرچمی که در درون جناحهای رژیم بلند شده بود توسط نیروهای بورژوازی خارج از رژیم برداشته شده است و هدف اولیه این پرچم که بر آن "رای ما را پس بده" نوشته شده بود، گم و گور شده است و مردم نیز روشنتر پرچم نه به سرکوب و شکنجه و تجاوز جنسی و نه به جمهوری اسلامی را بلند کرده اند و تمامی جامعه بر حول این پرچم متمرکز شده است.
سرکوبگری جمهوری اسلامی و زندان و شکنجه و تجاوز جنسی سرداران و بازجویان رژیم در سطح وسیع که منجر به مرگ چندین زندانی دختر و پسر شده است و گورهای دسته جمعی جوانانی که در نبرد با اوباش بسیج و سپاه جان باخته اند، مسئله سرکوب و تجاوز جنسی و شکنجه را به محور مسئله جامعه و کشمکش مردم با حکومت تبدیل کرده است. افشای جنایات رژیم در مقابل مبارزات توده ای مردم، جاپائی برای رژیم در میان توده های مردم باقی نگذاشته است و بشدت آن را منزوی و تضعیف کرده و تشتت و سردرگمی و تزلزل را در آنها بیشتر دامن زده است. شکل برجسته شدن مسئله شکنجه و زندان و تجاوز جنسی و گورهای دسته جمعی بار دیگر به احزاب حاشیه ای که مانند پهلوان پنبه ها سعی میکنند مسئله ای که فعلا موضوعیت ندارد را به موضوع روز تبدیل کنند یادآور میشود که برجسته شدن این و یا آن مسئله در کشمکش مردم با رژیم فقط با تبلیغ احزاب سیاسی صورت نمیگیرد، بلکه کشمکش جریانات سیاسی در جامعه در یک سطح ماکرو، آنها را در دستور روز قرار میدهد. اگر احزاب سیاسی جدی و صاحب نفوذی در جامعه وجود داشته باشند میتوانند به این روند کمک کنند و توجه مردم را در این روند به حزب و جنبش و برنامه های خود جلب کنند. اما اراده احزاب نمیتواند به اختیار موضوعی را موضوع روز جامعه قرار دهد. کشمکش مردم بر سر شکنجه و اعتراف گیری و زندان اذهان مردم را در سطح توده ای به شیوه های ترور و سرکوب ٣٠ ساله حکومت متمرکز کرده است و جنبش توده ای مردم را در مقابل کل حکومت و جناحهای حکومت عمیقا آژیته کرده است. امروز طرفداران حکومت در اپوزیسیون با صدای سرنگونی طلبانه سخن میگویند. حتی کروبی و موسوی جمله " جنایت ایادی حکومت و جنایت نیروهای انتظامی" و غیره را برای این مورد بکار میبرند. برای نمونه سخنان مخلملباف را در اینجا میاورم که امروز با صدای سرنگونی طلبانه نرم سخن میگوید. " "باید اضافه کنم که این مسئله تازه نیست، فقط الان رو شده است. سی سال است که در جمهوری اسلامی چنین اتفاقهایی میافتد. در دههی اول به دلیل فضای انقلابی بیشتری که حاکم بود این موضوع کمتر دیده شد. اما رفته رفته با بالاتر رفتن فساد در نظام شدت پیدا کرد. در بعضی موارد جنبهی شرعی و قانونی به آن دادند، مثل تجاوز به دختر باکرهای که قرار است روز بعد اعدام شود، فقط برای اینکه دختر اگر باکره باشد به بهشت میرود، با این توجیه او را به اصطلاح به عقد و صیغهی اجباری همین بازجوها و شکنجهگرها یا مأموران اعدام در میآوردند، حتی مبنای شرعی هم برایش درست کردند. خارج از این، حتی یکی از تاکتیکهای رژیم جمهوری اسلامی است که فرض کنید در مورد زن سعید امامی، اینها نه تنها بازجویی کردند، نه تنها تجاوز کردند که حتی اسنادش را خودشان منتشر کردند، به قصد اینکه بگویند که اگر منافع ما به خطر بیافتد، افراد نزدیک به نظام را هم اینجوری قربانی میکنیم تا بقیه حساب دستشان باشد. منتهی مردم و آدمهایی که خود یا نزدیکانشان مورد تجاوز جنسی واقع شدند همیشه میتوانستند تصور کنند که شاید این مورد، موردی استثنائی بوده است. شاید هر عیب که هست از مسلمانی ماست و شاید یک فرد خاصی این کار را کرده است. ولی رو شدن این موضوع به این شکل گسترده مردم را شوکه کرد، همانطوری که در شب انتخابات تقلب گسترده مردم را شوکه کرد. این موضوع قطعی است، اسناد آن هم موجود است."
چنین سخنانی قبل از خیزش اخیر مردم، فقط از زبان جریانات سرنگونی طلب و کمونیست خارج از حکومت زده میشد. اما امروز طرفداران دیروز این حکومت با چنین زبانی در باره این حکومت حرف میزنند. این خود گویای این است که حکومت اسلامی درچه وضعیتی قرار دارد و تناسب قوا چگونه است.
خیزشهای اخیر مردم همچنین بر بحران و بن بست اقتصادی رژیم افزوده است. حکومت بی ثبات تر شده است و سرمایه های باز هم بیشتری در داخل کسب سود از راه دلالی را بر سرمایه گذاری در تولید ترجیح خواهند داد و شرکتهای سرمایه گذار خارجی که تاکنون نیز از سرمایه گذاری کلان در ایران خودداری میکردند، حالا دیگر منتظرند تا ببینند اوضاع چه میشود. این اوضاع رژیم را از نقطه نظر اقتصادی در فلج کامل قرار میدهد و راه را برای برون رفت کوتاه مدت که باید ضمن سرکوب با آوانسهای اقتصادی چشمگیر همراه باشد میبندد. آوانسهای اقتصادی که باید نه تنها طبقه کارگربلکه اقشار عظیم خرده بورژوازی را که در اثر ورشکستگی خانه خراب شده اند و به ورطه فقر و بیکاری و بی آیندگی مطلق افتاده اند، در بر گیرد. و این برای حکومت ممکن نیست. این دیگر فقط افزایش دستمزد نیست که بشود آن را بطور مقطعی و تبلیغاتی و به درجه ای انجام داد، بلکه به کل اوضاع اقتصادی گره خورده است.
سرکوب رژیم و مقاومت آن در مقابل جنبش توده ای نیروی عظیمتری را برای نابودی رژیم ذخیره ساخته است. روحیه مردم بالاست و مبارزه با وقفه های کوتاه، سهمگینتر از پیش به میدان میایند و حکومت نمیتواند حریف این مردم و این جنبش شود. آن چیزی که دور از ذهن ادعای ماندگاری حکومت اسلامی است. با این همه دور از ذهن است که حکومت جمهوری اسلامی با یک قیام پیروزمند که ماشین دولتی رژیم را هدف قرار دهد سرنگون شود. چنین اتفاقی غیر ممکن نیست، اما بعید مینماید. جنبش مردم برای سرنگونی با همه این خیزشها و قیامها و نبردهایش میتواند پیروز شود بی آنکه لزوما قیامی پیروزمند علیه حاکمیت جمهوری اسلامی صورت بگیرد. رژیم اسلامی میتواند زیر فشار مردم تجزیه و متلاشی شود و رژیمی دیگر جای آن را بگیرد. میتواند یکی از این تظاهراتهای عظیم مانند تظاهرات ٢٥ خرداد و یا روز قدس به یک حرکت برای هست و نیست رژیم تبدیل شود و رژیم با یک خیزش عمومی سقوط کند. درگیریها و نبردهای خیابانی مردم نظیر درگیریهای مردم در ماههای گذشته با نیروهای سرکوبگر رژیم که زد و خورد خیابانی با بسیجی و سپاهی و نبردهای تن به تن و شجاعانه جوانان با انها که به سنگربندیهایی هم در اینجا و انجا رسیده بود ممکن است به یک قیام شهری ارتقاء یابد و در نتیجه یک قیام شهری رژیم اسلامی سقوط کند و انقلاب ایران آغاز شود. این رژیم همچنین میتواند با یک کودتا از بین برود.
سقوط رژیم اسلامی در هر حالت، پایان یک دوره بی ثباتی و شلوغی و شروع یک دوره ثبات و برقراری یک حکومت الترناتیو پایدار در ایران نخواهد بود. جدال طبقات و جنبشهای سیاسی برای به کرسی نشاندن الترناتیو خود و یا کسب سهم هر چه بیشتر از شرائط موجود، پس از جمهوری اسلامی با شدت و حدت زیادتری ادامه مییابد. اگر دو سال پس از سرنگونی سلطنت ما جنبش عظیم کارگری با حرکتهای اعتصابی و شورائی آن، جنگ کردستان و ترکمن صحرا و....داشتیم، پس از جمهوری اسلامی ما کشمکشهای بسیار سهمگینتری را برای به کرسی نشاندن الترناتیوهای حکومتی خواهیم داشت.
سوسیالیستها باید ضمن شرکت فعال در سرنگونی رژیم به آن آینده چشم بدوزند. هر چقدر توده های وسیع تر مردم با اهداف و مطالبات روشن تر در روند سرنگونی رژیم شرکت کنند سهم سوسیالیستها و کارگران از ثمره سرنگونی بیشتر و سهم بورژوازی کمتر میشود. شرکت وسیع طبقه کارگر با حرکت اعتصابی خود میتواند بسیاری از فاکتورها را عوض کند و فاکتورها را به نفع کارگر و سوسیالیست در سیاست تغییر دهد.
امروز وظیفه سوسیالیست و کارگر شرکت وسیع در حرکت جاری برای به زیر کشیدن حکومت اسلامی و تلاش برای نشان دادن راه پیشروی به جنبش مردم و هدایت آن و تامین اعمال رهبری طبقه کارگر از همین طریق در این روند است. خوشبختانه فعالین و محافل سوسیالیست و کارگری در داخل ایران مسئله را بدرستی درک کرده اند و گرفته اند و تقریبا به هیچ فعال سوسیالیست و کارگری در داخل ایران بر نمیخوریم که وضعیت کنونی را در مجموع درست درک نکرده باشد، اهمیت جنبش جاری مردم را نفهمیده باشند و نسبت به آن مانند برخی از عناصر معدود محافل و سکتهای تبعیدی موضع ارتجاعی اتخاذ کرده باشند. تقریبا قریب به اتفاق سوسیالیستها و محافل و گروههای کارگری و دانشجوئی در ایران با شور و ذوق به استقبال حرکت مردم رفته اند و کارهای ارزنده ای هم صورت داده اند.
با درود به این فعالین کارگری و سوسیالیستها، خود را برای وظایف خطیرمان در این روزها و در آینده و برای کشمکشهای سهمگین اماده سازیم.
ghazvini.m@gmail.com
|