چه نوع رابطه شبکهای "راه سبز امید"
تقی رحمانی
•
چرایی راه سبز امید میتواند مورد بررسی قرار بگیرد، اما باید توجه داشت که راه سبز امید نیاز به رهبری، نه به معنای هژمونی طلبی بلکه به معنی هدایت و ارائه معیارهای کلی و مصداقها دارد. این رهبری میتواند غیر متمرکز باشد، اما وجود آن لازم است. این رهبری باید به رسمیت شناخته شود، البته بر اساس معیارها و اصول و اهداف مشخص
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۰ مهر ۱٣٨٨ -
۲ اکتبر ۲۰۰۹
چرایی راه سبز امید میتواند مورد بررسی قرار بگیرد، اما باید توجه داشت که راه سبز امید نیاز به رهبری، نه به معنای هژمونی طلبی بلکه به معنی هدایت و ارائه معیارهای کلی و مصداقها دارد.
این رهبری میتواند غیر متمرکز باشد، اما وجود آن لازم است. این رهبری باید به رسمیت شناخته شود، البته بر اساس معیارها و اصول و اهداف مشخص.
سازمان راه سبز امید مسئله مهمی است. بیگمان حزب و جبهه، مدل مناسبی برای راه سبز امید نیست، اما منظور از تشکیلات شبکه اجتماعی چیست؟
اگر منظور این است که افراد در همه سطوح و هر جا و مکانی اعم از اداره، محله، دانشگاه، دبیرستان و هر نوع جمعی که میتواند داوطلبانه شکل بگیرد، فعال شوند و خود یک ستاد باشند. البته این گونه اقدام لازم است، اما کافی نیست.
چون به فرض حتی یک رسانه مستقل قوی در اختیار اصلاح طلبان قرار ندارد و در چنین شرایطی رفتار شبکهای موفق نخواهد بود، بلکه رفتار شبکهای به معنی وجود محافل دوستی و خانوادگی باید تبدیل به شبکهای اجتماعی مرکب از نهادهای مدنی، محافل خود جوش و احزاب گردد. باید توجه داشت که شبکههای مدنی غیر رسمی در جوامعی که احزاب و نهادهای مدنی وجود دارد، به نوعی نهاد مدنی جدید به شمار میآیند که از نهادهای صنفی، قومی و مذهبی کلاسیک فراتر عمل میکنند.
این نهادهای مدنی شبکهای با اعلام اعتراض و دادن ایده نو و جدید، نظام دموکراتیک و نهادهای آن را که دچار وقفه یا بوروکراسی شده است را به خود میآورند.
به عنوان نمونه در یک سندیکای کارگری کلاسیک که تحت سلطه رهبری محافظه کار آن است و حاضر نیست به حقوق زنان به عنوان کارگر توجه لازم داشته باشد، چند زن کارگر با ایجاد یک تشکل غیر رسمی مدنی در درون کارخانه یا بیرون از آن با سندیکا و قوانین حاکم وارد تعامل شوند تا حق خود را به دست آورند.
این نهادهای مدنی غیر رسمی در عمل به عنوان جریانات انرژی بخش در جوامع دموکراتیک یا نیمه دموکراتیک و به عنوان نیروهای بن بست شکن تحجر و محافظهکاری نهادهای مدنی، صنفی، احزاب سیاسی و حکومت عمل میکنند. بارزترین آن مسائل جنبش دانشجویی ۱۹۶٨ فرانسه و اروپاست که منجر به تحولی بزرگ در جوامع اروپایی شد. به عبارتی این نهادهای مدنی غیر رسمی، به عنوان مکمل عمل میکنند و نقش هشدار دهنده و یاری کننده بازی میکنند. چون نهادهای اصلی و مرجع اعم از احزاب و نهادهای مدنی و صنفی و ساختار اداری و آموزشی وظیفه خود را خوب انجام نمیدهند.
اما سوال این است که نهادهای غیر رسمی مدنی بدون نهادهای کلاسیک جامعه مانند نهادهای مدنی، صنفی و احزاب، ادارات و ساختار قدرت نقش تعیین کننده خواهند داشت؟ بیگمان چنین نیست و نقش مهمی نخواهند داشت. چون همین نهادهای رسمی و کلاسیک جامعه دموکراتیک هستند که در نهایت با بیداری خود تغییر در وضع موجود را ایجاد میکنند.
در جوامع غیر دموکراتیک، نهادهای مدنی غیر رسمی به عنوان صدای اعتراض عمل میکنند و به دلیل نداشتن امکان رابطه تعاملی با نهادها، احزاب و حاکمیت در عمل تأثیر اعتراضی و نه اثباتی خواهند داشت. در این عمل مورد تجربه نهادهای غیر رسمی مبارز در آرژانتین و برزیل قابل ملاحظه است. در اواخر قرن بیستم به خصوص در دهه ٨۰ و ۹۰ م به دلیل استبداد و فشار همه جانبه و محافظهکاری احزاب سیاسی و سندیکاها و نهادهای مدنی، جنبشهای کوچک اعتراضی در آرژانتین و برزیل شکل گرفت که در عمل به نتیجه اثباتی نینجامید.
این تشکلات مخالف تمرکز و هر نوع رهبری در رابطه با احزاب و نهادهای مدنی کلاسیک جامعه بودند و بیشتر اعتراض میکردند. این نهادهای اعتراضی که از انواع فعالیتهای مبارزاتی و فعالیتهای مدنی و مادران داغ دار یا مفقودالاثرها را شامل میشدند، در عمل بدون تحول اصولی و فضای ایجاد شده از سوی دیگران راه به جایی نبردند و فقط در حد اعتراض بودند. در این مورد مطالعه کتاب ترجمه شده میشل بن سایق جالب توجه است.
چرا که مخالفت با هر نوع وحدت رهبری و عدم تمرکز گرایی رادیکال، به اعتراض و نه اثبات و تحول ختم میشود و ارائه اثبات و تحول نسبت به جریانهای دیگر که قدرت اثبات یا ارائه مدل یا اعمال آن را دارند، منتهی میشود.
در جوامع غیر دموکراتیک به دلیل عدم تعامل نهادهای مدنی غیر رسمی با نهادهای مدنی، احزاب و حاکمیت، امکان ایفای نقش موثر از سوی این نوع تشکلات منتفی میشود.
این دو تجربه در پیش روی ماست.
اما جامعه ما به چه نوع رابطه شبکهای و تشکلهای غیر رسمی مدنی نیاز دارد.
بیگمان جامعه شبکهای باید دارای نهادهای مختلف مخصوص به خود باشد. در جامعه ما نهادهای مدنی مرجع و احزاب دارای زنجیره منطقی رابطه با جامعه نیستند، اما حضور دارند و میتوانند موثر باشند.
شکل گیری نهادهای غیر رسمی مدنی به عنوان مکمل، حیات بخش و متحرک و موثر میتواند راه سبز امید را شکوفاتر کند. این نهادها در محله، مدرسه، دانشگاه، محیط کار و میان دوستان و خانوادهها میتواند به وجود آید. اما ایجاد همین نهادها، بدون هدایت و کمک و تشویق افراد با تجربه امکان پذیر نیست. از طرفی این نهادها به رسانه قوی نیاز دارند و به آموزش موثر که دچار افراط و تفریط نشوند و هم نا امید نگردند. تجربه نشان داده که بدون کمک نهادهای مدنی مرجع و احزاب سیاسی و رهبری با شور و حال و خلاق و جان دار، چنین نهادهایی پا نمیگیرند و با توجه به سنت منفی کار جمعی در ایران، این عارضه شدیدتر میشود.
به عبارتی دیگر این مدل، رابطه افقی مجموعهای است که بدون رابطه عمودی، موثر واقع نمیشود و بدون هدایت و بدون کمک رهبری، احزاب، نهادهای مدنی و شخصیتها حتی امکان شکل گیری این نهادهای مدنی غیر رسمی وجود ندارد و یا بسیار زود این نوع نهادها منفعل خواهند شد.
از همین روست که باید "راه سبز امید" با رهبری، نه هژمونی طلبی بر سر معیارها به کمک نهادهای مدنی مرجع سنتی و مدرن و احزاب و شخصیتها و نهادهای مدنی غیر رسمی شبکه اجتماعی خود را تعریف کند و شکل دهد.
همانگونه که احزاب و نهادهای مدنی بدون نهادهای غیر رسمی مدنی، موثر نیستند، نهادهای غیر رسمی مدنی هم بدون آنها چندان موثر نخواهند بود.
باید توجه داشت که در همین مدت نیز حرکت تودهای شهری و رسانهای و موضع نهادهای مدنی مرجع و احزاب و شخصیتهای اثر گذار خود را بیشتر از نهادهای مدنی غیر رسمی واقعی تر نشان داده است.
باید از شکل گیری این نهادها استقبال و به آن کمک کرد تا رابطه با مردم مدنی تر و ارگانیک تر شود. اما تأثیر هر نهاد را باید در جای خود سنجید چرا که همیشه خطر عدم محاسبه صحیح به توان و امکان یک نهاد، جایگاه واقعی این نهاد و نقش حقیقی آن را به درستی نشان نمیدهد.
در خاتمه باید گفت رابطه شبکهای با اجزاء خود کامل میشود که عبارتند از رهبری خلاق و جان دار، رسانه موثر و فراگیر، نهادهای مدنی غیر رسمی، نهادهای مدنی مرجع و احزاب و شخصیتهای موثر.
البته لازم به توضیح است که مهندس موسوی در آخرین بیانیه خود شبکه اجتماعی را شامل حزب، نهادهای مدنی و غیره تعریف کرده است که این نگاه با برداشت برخی از فعالان متفاوت است که دیدگاه شبکههای افقی غیر متمرکز و بدون رهبری را طرح میکنند و متأثر از نگاه میشل بن سایق هستند.
بیانیه اخیر مهندس موسوی جای تأمل، نقد و بررسی و روشن شدن بیشتری دارد که در آینده به آن خواهیم پرداخت. چون در نهایت تعامل راهبردی، سازمان مناسب و نقش رهبری و حتی رهبری مدنی سیاسی غیر متمرکز جایگاه ویژه خود را خواهد یافت که باید به لزوم ایجاد آن پرداخت.
تقدیم به پویای مطبوعاتی
محمد قوچانی
و
تلاشگر مطبوعات
بهمن امویی
|