سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کیوان، ایستاده بر ارمان


مرتضی سیمیاری


• نسل او به قدر یک تاریخ حادثه دیده است. زندگی او با دو کودتا گره خورده است. از یکی ارمان مبارزه گرفته و برای دیگری مبارزه کرده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۱ مهر ۱٣٨٨ -  ۱٣ اکتبر ۲۰۰۹


نسل او به قدر یک تاریخ حادثه دیده است. زندگی او با دو کودتا گره خورده است. از یکی ارمان مبارزه گرفته و برای دیگری مبارزه کرده است. او نمی خواست زندگی ای داشته باشد که پس از هفتاد و چندی سال زندگی و هفته ای هفت بار طی کردن مسیر از خانه به اداره اخر سر نداند که در مملکت ابا و اجدادی چه بر سر دیگری امده و اصلا کی امده و کی رفته مثل سید ولی خان صراف محله مان که هنوز نمی داند این مصدق که روزی با پسرِ رضا میر پنج درگیر بود کی امد و کی رفت و ان پسره که سر پر سودایی داشته و قلمش طوفان میکرده و من بعدها فهمیدم که منظورش فاطمی شهید بود اصلا اعدام شده با تنی تب دار یا نه.
کیوان مثل حاج صادق شریف که ذاتا شریف نبود و و ربا را شرعی می کرد و خودم هزار بار وقتی از بالای کوچه که رد می شدم دیده بودم زنی ناله کنان و کودکی در بغل هزار بار او را نفرین می کند که شوهرکش را برای اندک مقداری گوشه محبس برده تا سکه بروی سکه های قدیمی تر بگذارد، که کیوان دلش نمی خواست این گونه باشد که هر چه داشت در طبق اخلاص بود در این راه غلوی نیز در کار نبوده و نیست.
کیوان مثل میرزا حسین علی خان مدیر مدرسه پدری در پشت مسجد شاه، هم نیست که هنوز هم که هنوز است هر صبح و سر ساعت معین با لباس اتو کشیده ارام قدم بزند و فکر کند روزی اعلی حضرت مشرف خواهند شد باید جوانان اماده به فرمان باشند و هر چه بگویی او سالهاست در گوشه ای جان داده است و کیانوری در ان معرکه کاره ای نبوده سخت عصبانی شود و تهدید به فلک کند و نداند که دیگر در هیچ مدرسه ای از چوب فلک خبری نیست.
کیوان مانند شیخ عبدالله زاهدِِِِِِِِ محله مان هم نبود که روزی خیال کند منصور حلاج است و برود در پشت بام خانه اش فریاد بزند انا الحق و عده ای از جاهلین گمان کنند که امام زمان ظهور کرده و نهایت خودش هم باورش بشود که امام حق است و اخر سر دل به سودای یار دهد و دین و دنیا، مه را به شبی در دهد که او عارفی بود در عرفات و شاعرِ مشعر. که بقول صادق خان هدایت چون سالک را در بدایت حال در تفرقه است ،باید صورت پیر را در نظر گیرد که جمعیت خاطر بهم رسد که:

نفس اگر شوخ شد خلافش کن    تیغ جهل است در غلافش کن


کیوان از تبار ان میهن پرستانی هم نبود که منظورشان از میهن فقط یعنی من باشد، مقصوداش از وطن فقط تبلیغ قائد عظیم الشانی باشد که شاخ حجامت را بگذارد و خون ملت را بکشد، انهایی مقصودشان از تعالیم اجباری با سواد کردن مردم نباشد و فقط مقصود ان باشد که همه مردم بتوانند تعریفشان را در روزنامه ها بخوانند و به زبان انها فکر کنند و حرف بزنند. همه اش من درآری باشد. منافع مقدسش را منافع مقدس میهن جلوه دهند تا صدای جلال بالا برود و بگوید مگر انها چه صلاحیتی دارند که منافع وطن را بهتر از من می توانند تشخیص دهند.
کیوان دلش نمی خواست مملکت دوباره مانند روزی شود که یک قدرت مرکزی مطلقه کشوری فقیر بسازد که در جنوبش گنجی چون نفت باشد و نیروی ژاندارم و دیویزیون قزاق الت دست سیاست مدارن باشند گروهی به یاغی گری و شرارت بپردازند و ان طرف تر میهن پرستان در تقلا، که میرزایی پیدا شود و به جنگل بزند اخر سر در تشویش های ماندن و یا رفتن مدرس به فرنگ انگلیسی پیدا شود که ۱۹۱۹ را به همه مان تحمیل کند.
کیوان دلش نمی خواست انها باشد و و خودش بوده و هست او که دوست داشت رهبران سودازده و سر در اسمان اپوزسیون روزی بتوانند گرد هم بیایند خارج از مرام و عقیده چند کلامی برای مردم حرف بزنند، او که در عالم سیاست نه تیمور تاش ونه مستوفی الممالک بود او کیوان صمیمی هست که وقتی «فضل الله المجاهدین» از سر سازمان افتاد همه ارزویهایی که در قاب رضایی ها می دید کناری بگذارد وبه امید روزهای بهتر باشد، او انقدر صمیمی بود که گوشه ای از خانه ساده اش همیشه محفلی باشد برای روزهای سختمان. او که انقدر صمیمی بود که بنشیبند و داوری باشد برای بحث های کودکانه چند دانشجوی تازه سیاسی شده پر ادعا. و در نهایت زندگی صمیمی بخشی است که نگاه به ان برگی بر تاریخ معاصرمان می زند تاریخی که در ان جنازه رضاخان ماکسیم با ان جاه و جلال را تنها شمس و سه فرزند دیگرش حمل کردند که ان هم هفته ها در گوشه سردخانه ای افتاده بود.

* برداشتی ازاد از داستان میهن پرست اثر صادق هدایت.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست