سلامت میکنم از دل و جان
نامهی مادر فریبا پژوه خطاب به دختر خود
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۵ مهر ۱٣٨٨ -
۱۷ اکتبر ۲۰۰۹
فریبا پژوه روزنامهنگار و وبلاگنویس زندانی نزدیک به سه ماه است که در زندان اوین و تحت بازجویی و فشار قرار دارد. در آستانهی سومین ماه بازداشت این روزنامهنگار مادر وی نامهیی خطاب به وی نوشته است که در زیر میآید:
فریبای عزیزم نمیدانم که تو در این لحظه چه میکنی، در حال صحبت با رفیق هم بندت هنگامه شهیدی هستی، کتاب تفسیر میکنی، خوابیدهای یا همچنان پس از گذشت ۲ ماه درگیر گذراندن مراحل اداری و تکمیل پرونده ات هستی!
به هر صورت نمیخواهم قصهی غصههایمان را برایات بنویسم، از درد فراغ و رخسارهی بیرنگات بگویم یا از رنج و دردی که میدانم در این مدت متحمل شدهای. هر چند که تو بخواهی کتمان کنی...
.این بار میخواهم برایات از دوشنبهها بگویم، به عبارتی برایات «دوشنبه نامه» بنویسم.....
پس از طی دورهی یک ماههای که در انفرادی و ممنوع الملاقات بودی،هر دوشنبه یکی از ما یعنی من یا امیر با در دست داشتن مدارک شناسایی بقیهی اعضای درجه اول خانواده به سالن ملاقات میآییم، حدود ساعت ۹ - ٨:٣۰ ... پس از گرفتن کارت آبی رنگ از سربازی که در ورودی درب سالن ایستاده و نوشتن نام تو و ملاقات کنندگان بر آن، شتابان به سمت پنجره کوچک جادویی میرویم تا نوبت بگیریم...غالبا نفر چندم هستیم یعنی سایر خانوادههایی که عزیزان آزادهشان در بند ۲۰۹ هستند قبلا شناسنامه توی نوبت گذاشته اند... با این دوستان جدید و بسیار عزیز که همگی همدل و همدرد هستیم مشغول صحبت و تبادل اطلاعات میشویم تا پنجره کوچک باز شود، ممکن است ساعت ۹ صبح باز شود و یا حتا پس از ساعت ۱۰ و البته این صد در صد مشکل ما است که بیصبرانه مشتاق این دیدار ٣۰-۲۰ دقیقهای هفتهای یک بار هستیم صبح زود به سالن می آییم!
شناسنامهها را میگیرد، اسم عزیز در بند را میپرسد یا از روی کارت آبی رنگ میخواند، معمولا این لحظه دل تو دل خانوادهها نیست که پاسخ چه خواهد بود...نظمی ندارد، اینکه شما هفته پیش ملاقات داشتهاید، ذرهای از این اضطراب کم نمیکند چون دلیلی ندارد که این هفته هم داشته باشید...انتظار به سر میآید: ملاقات دارید، ممکن است علامتی پشت کارت آبی رنگ زده شود که نشان دهنده ملاقات پشت شیشه است و در غیر این صورت یعنی شما هم یکی از خوشبختترین خانوادهها از این جمع هستید : ملاقات حضوری.
برای برخی مثل بهمن امویی امر آبادی سرنوشت مختوم ملاقات پشت شیشه است... اما از این بدتر اینکه هر دو شنبه حداقل دو یا سه خانواده باید پس ار ساعتها انتظار این جمله را بشنوند : ملاقات ندارید!
همهی گوشها و حواسها میرود به سمت پنجره کوچک جادویی، کی بود که ملاقات نداشت، این هفته قرعه فال به نام کدامین دیوانه زدهاند؟ سعید لیلاز، مسعود باستانی، محمد قوچانی، الهیاری، نعیمی پور و یا....
ساعت حدود یک یا یک ونیم بعد از ظهر است که تقریبا همگی ملاقات کنندگانی که توفیق ملاقات داشتهاند، با نگاههایی خسته، مضطرب و پرسشگر سالن را ترک میکنند به امید اینکه شاید دو شنبه بعدی در کار نباشد و دوشنبه نامهشان به پایان برسد،.اما..! من هم بلیط برگشت از مشهد را به صبح یک شنبه تغییر دادم که دوشنبه این هفته هم، که شروع ماه سوم در بند بودنت است، با انرژی به دیدارت بشتابم ، فریبای عزیزم...
همه امیدمان به او است که تنها کس بی کسان است.....
از جوار بارگاه امام هشتم ،سلامت می کنم از جان و از دل
غروب شنبه ۲۵ مهر ماه ۱٣٨٨ مادرت
منبع: خبرگزاری هرانا
|