به همین تکه جا....
پرتو نوری علا
•
دریچه ی گِل گِرفته
خواب ِ آفتاب می بیند.
به حافظه تلنگری بزن!
اما مواظب باش دستچین نکند
خاطره ها را.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٨ مهر ۱٣٨٨ -
۲۰ اکتبر ۲۰۰۹
*
چند بار این دیوار ِ راست را
بالا رفته باشم خوب است؟
روی اش آفتاب ِ داغ نشسته
و پشت اش حادثه ای.
تا نفسی بگیرم
مورچه ی سرخ بالداری
راهم را سد می کند؛
راه من اما بستنی نیست
که بلرزد و فروریزد
در مسیری دیگر
جای پایم سبز می شود.
*
حادثه همیشه خبر می کند؛
وقتی در،
بر پاشنه ی همیشگی نمی چرخد
وقتی حواس کار می کند
و رنج وُ ترس
پاک کن ها را کنار می گذارند
حادثه خبر کرده است.
*
اشک هایم بوی نا گرفته؛
پس تا پوزخندم را خدا ببیند
سرم را بالا می گیرم.
- "به زمین ِ جهل هم بخند!"
مقابلم، حسنک ِ وزیر، بر دار
اصرار می کند.
*
دریچه ی گِل گِرفته
خواب ِ آفتاب می بیند.
به حافظه تلنگری بزن!
اما مواظب باش دستچین نکند
خاطره ها را.
از مهارت های اوست
تفسیر ِ دلبخواهی ی گذشته وُ
صافکاری ی آینده.
بگذار یکبار هم شده رویای آفتاب
آفتابی شود.
*
در جستجوی گمشدگان
خواب را به آب می شویم
خارپشته ی کینه را به آتش
و گوش می سپارم به آواز زنجره ای
که در تن ِ خشک ِ این درخت
می خوانَد.
با چشم ِ عقاب وُ پای جنگلی ام
تا بازش بستانم
پستان های پُر شیرم را
به زمین می بخشم
به همین تکه جا
که سبز دانه ای کوچک
گل های سرخ، سپید، زرد، آبی، بنفش .....
زاییده است.
پرتو نوری علا / آمریکا
۲۵ مهر ۱٣٨٨- ۱٨ اکتبر ۲۰۰۹
|