سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دفاع از آموزه های نویافته بشر از پایگاه دین
به مناسبت چهارمین سالگرد درگذشت دکتر سحابی


مجید حاجی بابائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣۱ فروردين ۱٣٨۵ -  ۲۰ آوريل ۲۰۰۶


چهار سال پيش در چنين روزی دکتر يدالله سحابی بعد از يک قرن تلاش و کوشش شرافتمندانه به ديار باقی شتافت.وی در قريب يک قرن زندگی دنيوي،آموزگار حيات معنوی و دفاع از فضيلت های انسانی بود.مردی که علی رغم فراز و نشيب های روزگار،بر اصول خويش پافشاری کرد و پاسداری از آنها را بر هر خواسته و منفعت ديگری مقدم داشت. گوهر کم يابی که در روزگار ما کمتر می توان نمونه هايی از آن را جستجو کرد و يافت.تقريبا تمام کسانی که از شادروان سحابی و همراهان ايشان مرحومان بازرگان و طالقانی ياد کرده اند ،به نکات مشترکی در زندگی آنها که عبارت باشد از:دينداری و خردورزي،اخلاقی زيستن و اجتماعی عمل کردن،تاکيد بر اصول و پرنسيب های شخصی با حفظ مدارا و رواداری و مسئوليت پذيری و کارجمعي، اشاره کرده اند.بررسی هر يک از مشخصه ها و مولفه های بزرگانی چون دکتر سحابی نيازمند فرصت و مجالی است که اهل فن و صاحب نظران بايد به کنکاش و جستجو در حيات فردی و اجتماعی اين عزيزان پرداخته و گوهرهای صيد شده را در اختيار هم نسلان و هم عصران خويش قرار دهند .
اما نکته ای که مايلم در اينجا بدان اشاره کنم و در حد بضاعت خويش جنبه هايی از آن را بررسی نمايم "دفاع از آموزه های نو يافته بشر از پايگاه دين"است.به عبارتی "نوگرايی ديني" به عنوان روشی جهت کمک به سير ترقی و پيشرفت جوامع دينی و به طور ويژه اسلامی است.اگر بپذيريم که يکی از خواسته های جوامع انسانی در بستر تاريخ،حرکت به سوی ترقی و پيشرفت و تکامل تدريجی به سوی بهتر شدن است،اين خواسته در دنيای جديد سير و شتاب بی سابقه ای گرفته است و" انديشه ترقي" به عنوان يک فلسفه در زندگی اجتماعی و سياسی جوامع وارد گشته است.انديشه ترقی رو به سوی آينده و زندگی بهتر به لحاظ مادی و اخلاقی برای انسان دارد.اما همچنانکه ويژه هر نوآوری ای است اين سير شتابان رشد بعضا با پاره ای از جزميات و اصول پذيرفته شده باورهای جوامع در تضاد قرار می گيرد و همين اصطکاک خود عاملی برای ايجاد وقفه در سير پيشرونده تاريخ ملت هاست.گاه انرژی و فرصت های بسياری بر سر مسائلی که بعدها معلوم می شود اهميت چندانی نداشته صرف می شود و تا به خود آيی می بينی کاروان تمدن فرسنگها فاصله گرفته است و بدون توجه به جزميات از مسير ديگری راه خويش را پيموده است.پاره ای از اين جزميات ريشه در باورها و اعتقادات شبه مذهبی جوامع سنتی دارد."شبه مذهبي"به اين دليل که فی الواقع اين اعتقادات ردای مذهب بر تن پوشيده   و در حاق و کنه خويش انديشه ای تحريف شده است که بنام دين خاص بر روح و روان افراد و جامعه سايه افکنده و مانع تحول پذيری آنها می گردد.در صورت بروز چنين وضعيتی است که کاری صعب و دشوار بر عهده "نوگرايان ديني"قرار می گيرد.نوگرايان دو کار ويژه مهم بر عهده دارند،نخست اينکه اعتقادات "شبه مذهبي"که مانع رشد و تکامل جامعه هستند را شناسايی کرده و با کمک تيز آب عقل آنها را حل کرده و از ميان بردارند و دوم اينکه با درک "روح زمانه"مفاهيم مدرن و جديدی که خلق شده را در بستر فرهنگی جامعه خويش جا انداخته و به عبارتی آنها را بومی کنند .
با توجه به بسته بودن نظام های اجتماعی مبتنی بر دگم های عقيدتي،وظيفه ای سترگ و بزرگ در انتظار نوگرايان دينی است.چون بی ترديد بايد در دو جبهه به مبارزه برخيزند.يکی آنان که نظام اجتماعی کهن همراه با مجموعه باورها و عقايدش منبع ارتزاق و هويت يابی آنها است و ديگر کسانی که در برقراری ارتباط با "روح زمانه"گسستی کامل از گذشته خويش داشته اند و در فضا و محيطی ديگر زندگی می کنند و ايجاد تلازم و هماهنگی بين دنيای بيرون و درون خويش را آب در هاون کوبيدن و باد در قفس کردن می دانند و سراسر آن را واجد تناقض و تخالف می پندارند..وظيفه دشوار "نوگرای ديني"از اين منظر قابل درک است.تاريخ معاصر ايران از زمانی که سپيده دمان تجدد در عرصه مرزهای فرهنگی و جغرافيايی ايران رخ نمون شد تا امروز گواهی بر اين است که همواره صف شکنان يا به عبارت بهتر پخش کنندگان انديشه تجدد در ايران نوگرايان دينی بوده اند.هر چند عده ای بر اين خرده می گيرند و می گويند معرفی تجدد از کانال سنت خود عاملی برای درک ناقص مدرنيته در ايران بوده است.اما راه ديگری در برابر جامعه برای پذيرش اين مفاهيم قرار نمی دهند.آيا اگر نوگرايان دينی نبودند،امروز ما می توانستيم صدمين ساگرد مشروطه را جشن بگيريم؟آيا تضمينی وجود داشت که مفاهيم بومی شده ای چون حقوق بشر و دموکراسی امروز از همين وزانت در درون جامعه ايران برخوردار می بود؟من ترديد دارم که چنين می بود،بلکه با توجه به بافتار فرهنگی و ساختار اجتماعی جامعه ايران محتمل تر اين بوده و است که در غياب انديشه های نوگرايان دينی انديشه های واپس گرا و سلفی در جامعه رشد يابند که احتمال پذيرش آن از سوی بسياری از مردمان به دليل تقييدات سنتی شان وجود دارد.نشان دادن ناخالصی های مذهبی و موانع تکامل و پيشرفت جامعه ،از طريق معتقدان به مذهب به مراتب آسان تر و کارگشاتر از راهی است که نامعتقدان بدان معرفی می کنند.زيرا ناخودآگاه نوعی "هويت مقاومت" درون جامعه در برابر انديشه ای که "دگر" محسوب می شود، پديد می آيد .
اگر بپذيريم که نوگرايی دينی در جوامع اسلامی به عنوان ضرورتی انکار ناپذير برای گذار از سنت به مدرنيته است،بايد به کارويژه "نوگرايی ديني" در هر عصر و دوره ای بپردازيم.تاکيد بر عصر و دوره می گردد زيرا "نوگرايان ديني" در کنار اصول ثابتی که برای اقداماتشان دارند عموما بايد در کنشی ديالکتيکی با محيطشان عمل کنند.به عبارت ديگر ،کنش گرانی هستند که تحولات سر زده در بيرون را با مناسبات حاکم بر درون هماهنگ می کنند تا بتوانند موانع رشد و پيشرفت را از ميان بردارند.شادروان دکتر سحابی به نوبه خود يکی از کوشندگان در اين مسير بود.بررسی حيات علمي،سياسی و اجتماعی اين بزرگمرد می تواند الگوی خوبی برای شناخت رسالت و وظيفه نوگرای دينی باشد.دکتر سحابی در شرايطی در عرصه سياست و علم جامعه   ايران حاضر شد که تفکرات "علم گرايانه"(ساينتيسم)انديشه غالب در محيطهای علمی بود و به تبع آن تفکرات مادی گرايانه در عرصه مناسبات اجتماعی نخبگان نيز از وزن و پايگاه در خوری برخوردار بود.هر چند که توده جامعه چنين نمی انديشيد.در دورانی که مرحوم سحابی و هم نسلان ايشان به دفاع از دست آوردهای بشری از پايگاه دين پرداختند،دقيقا واکنشی به تحولات درونی جامعه بود زيرا نوعی پوزيتيويسم و تجربه گرايی بر سراسر مراکز علمی و نخبگان سايه افکنده بود و همين مساله جامعه را در برابر دو قطبی علم و مذهب قرار می داد.غفلت از اين مساله می توانست عواقب ناگواری برای جامعه داشته باشد زيرا در چنين شرايط دو قطبی اي، احتمال غلبه سنت بر ساير دست آوردها به مراتب بيشتر است.زيرا هم از قدمت و ريشه برخوردار است و هم در ميان توده مردم حاميان بسيار دارد.به همين دليل عمده تلاش مرحوم سحابی و ديگرانی چون مهندس بازرگان صرف پاسخگويی به عدم تناقض و تنافر دست آوردهای علمی با رويکردهای دينی و آموزه های قرآنی گرديد.کاری که در زمان خود واجد خطرهايی برای بانيان آن نيز می توانست باشد.شايد ماندگارترين کار دکتر سحابی کتاب ارزشمند "خلقت انسان"باشد.سوای از محتوای کتاب و درستی يا نادرستی آن،نفس نگارش چنين کتابی حکايت از دغدغه های ايشان و هم نسلان ديندارش برای بستر سازی جهت توسعه و پيشرفت دارد.مقدمه ای که دکتر سحابی بر اين کتاب نوشته در عين ايجاز و اختصار حاوی نکاتی ارزشمند درباره نوع مواجهه ايشان با متن مقدس و پيش فرض هايش برای بر عهده گرفتن رسالت يک"نوگرای ديني"است.او از علوم جديد به عنوان"مفتاحي"جهت تفسير آيات الهی بهره می گيرد و می نويسد:"منظور ما در اين کتاب مطالعه در آيات قران از نظر خلقت انسان و موجودات زنده با استفاده از نتايج علمی تکاملی روز می باشد و همانطور که در مقدمه ی نشريه "قرآن و تکامل "متذکر شده ايم اگر در بررسی و تفسير آيات الهی اطلاعات و نتايج مسلمه ی علمی را نيز به عنوان مفتاح به کار بريم حقايق تازه ای از منابع پر فيض قرآن برای ما جلوه می کند که هم بينش ما را به گوشه ای از دستگاه بی انتهای کائنات زيادتر می کند و هم خضوع و ايمان ما را نسبت به آفريدگار دانا و توانای آن بيشتر و محکم تر می سازد"(خلقت انسان،ص ٨)هر چند امروز انتقادات جدی نسبت به رويکرد پوزيتيويستی به متن مقدس و سنت دينی به عمل آمده است و تحت تاثير انديشه های هرمنوتيکی و دين شناسی جديد رسالت های نوينی برای دين تعريف می کنند،اما بايد توجه داشت همانطور که گفته شد "نوگرايی ديني"محصول زمانه خويش است و با تغيير زمانه تغييراتی در عمل و کنش آن نيز صورت می گيرد.دکتر سحابی به درستی در زمانه خويش مانند بسياری ديگر از مفتاح علم جديد برای شناخت بهتر و تقويت ايمان بهره می برد.امری که امروز نيز در برابر نوگرايان گشوده است تا با مفتاح علم و انديشه ی دنيای جديد به دفاع از مفاهيمی چون دموکراسی و،حقوق بشر و هر آنچه برای زيست بهتر بشر لازم است بپردازند.البته اين کار دليری   بسياری می طلبد.فراموش نکنيم وقتی در چهل سال پيش دکتر سحابی از پايگاه دين از نظريه داروين دفاع کرد،بسياری از الهيون و دينداران از منظر دين با اين انديشه مخالفت می کردند اما "دليري"و استدلالهای قدرتمند دکتر سحابی ،فضايی ايجاد کرد که تا کنون اين کتاب در زمره بهترين و راهگشاترين تحليل ها در حل پارادکس خلقت انسان از منظر دين و دست آوردهای بشر قرار گرفته است.زيرا او ايستادگی در برابر جهل را وظيفه دشوار خويش می دانست و در مقدمه همان کتاب می گويد:"اگر انتقادات از طريق منطقی منحرف و به اغراض آلوده شد روح تعمق و تدبر را ضعيف ساخته و بينش افراد را نسبت به حقايقی که در ورای ظواهر وجود دارد محدود و نارسا می سازد و در مقابل جهل و تعصب را رواج داده و مفاسدی به بار می آورد که متاسفانه جامعه ی ما از آن مفاسد و نتايج نامطلوب آن در امان نمی باشد."(خلقت انسان،ص ۱۲ )
تا اينجا   اندکی به زندگی علمی و مبانی تئوريک وظيفه "نوگرای ديني"با تکيه بر انديشه دکتر سحابی پرداخته شد.اما دکتر سحابی در حوزه زندگی شخصی و عمل اجتماعی نيز واجد درسهايی برای نسل ما و آيندگان است.ايشان بی ترديد يکی از پاکترين   مردانی است که ايران زمين به خود ديده است و مام ميهن به داشتن چنين فرزندانی برای هميشه تاريخ افتخار می کند.خيلی دشوار است که بيش از ٨۰ سال در عرصه سياست فعاليت کنی و پاک باقی بمانی و کسی نتواند بر"تو"ايرادی جدی بگيرد.دکتر سحابی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب آلوده به منطق قدرتی   که اصل آن به ذبح حقيقت در برابر مصلحت باشد، نگرديد و همواره با شجاعت و دليری سخن خود را گفت و هزينه آن را پرداخت.هرگز قامت پير مرد شکسته دلی که با آه و افسوس به مقامات نامه می نوشت و از دربند بودن فرزندش که هيچ گناهی نداشت شکايت به خدا می برد، از ذهن و ضمير آزادگان پاک نخواهد شد و از اين منظر نيز الگويی است تا کسانی که می خواهند به نام دين فعاليت کنند"دلهره اي" از قدرت به خود راه ندهند و ثابت قدم در مسير آرمانشان ايستادگی کنند.از فضايل انسانی پاسداری نمايند که همانا انسان فضيلت است.فضيلت هايی که عزيزان انسانند.به تعبير امام علی که فرمود:خدايا چنان کن که اولين عزيزی که از من می گيری جانم باشد.يعنی وقتی می ميرم ساير عزيزانم که عبارت از آزادگي،شجاعت،حق پرستي،انسان دوستي،کمک به هم نوع و دهها فضيلت اخلاقی و اجتماعی ديگر است را حفظ کرده باشم.دکتر سحابی شخصی است که به جرات می توان گفت در هنگام مرگ جانش نخستين عزيزی بود که از دست داد و آزادگي،شرافت،نوع دوستی   و همه فضايلش را حفظ کرده بود و اين افتخاری است که نصيب شايستگان می گردد.خدايا چنان کن که به پيروی از مولا علي(ع)همه ما و پيروان او چون دکتر سحابی نخستين عزيزی که از دست می دهيم جانمان باشد.روحش شاد و قرين رحمت پروردگار باد .


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست