بهترین شغل دنیا داشتن ددی (پدر) پولداره...*
فواد شمس
•
اکثریت teenager های پائین شهری برای دیده شدن مجبورند بالاشهری جلوه کنند. این افراد افق بلند مدتی برای تغییر جایگاه اجتماعی و طبقاتی خود متصور نیستند. از آن بدتر افقی برای تغییر این مناسبات نابرابر نیز متصور نیستند. در نتیجه صرفا می خواهند در "لحظه" خوش باشند. در "لحظه" خود را همرنگ جماعت کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٣ آبان ۱٣٨٨ -
۲۵ اکتبر ۲۰۰۹
در همین ابتدا باید به صراحت بگویم، متاسفانه تمام تصور ما از teenager ها آن دسته شان هستند که از پارک وی به بالا زندگی می کنند. یا در ایران زمین و مجتمع گلستان پرسه می زنند. باز هم به صراحت بگویم این دسته اتفاقن اقلیت هستند. اما اقلیتی که همیشه جای اکثریت دیده شده اند، تا آن جایی که حتی خود اکثریت teenager ها نیز سعی می کنند برای دیده شدن و وجود داشتن خود را شبیه بچه پول دار ها بکنند.
teenager ها نسلی هستند که بر خلاف نسل های پیشین خود خیلی چیزها برای شان دیگر ارزش ندارد. تمام پدیده ها برای آنان از آسمان به زمین آمده است. تمام امور قدسی برای شان عرفی شده است. در قاموس این نسل "هر آنچه که سخت و استوار است ناگهان دود می شود به هوا می رود". این نسل ارزش های گذشتگانش را دود شده و به هوا رفته می بیند و برای خود ارزش های نوینی تعریف کرده است. در این بین ارزشمندترین ارزش ها و محور و تسمه اتصال این نسل به زندگی "پول" است.
تصور این نسل از پول در آوردن نیز با نسل های گذشته اش متفاوت است. اگر در گذشته "عرق ریختن" برای کسب پول نه تنها ارزش که یک امر بدیهی بود. اکنون پول بدون عرق ریختن در آوردن برای teenager ها ارزش است. برای همین دیگر در بین این نسل برخلاف گذشتگان اش در این سن و سال "کویت، دبی و ژاپن" رفتن برای کسب درآمد آرمان و آرزو نیست. اکنون teenager ها پای اینترنت در جهان مجازی در گلدکوئست و فارکس و... دنبال کسل مال و منان بدون زحمت و بدون عرق ریختن هستند.
البته هستند کسانی هم که حتی زحمت خیال بافی های طلایی گلدکوئستی را نیز به خود نمی دهند چون انان به واقع "بهترین شغل دنیا" را که همانا داشتن "پدر پولدار" است دارند.
اما این حکایت تمام teenager ها نیست. این حکایت همان اقلیتی است که به خاطر دسترسی به منابع اطلاع رسانی بیشتر دیده شده است. اقلیتی که به خاطر تحمیل هژمونی سبک زندگی اش اکثریت را نیز دنباله روی خود کرده است. اما اکثریت teenager ها از "پول" فقط رویایی دست نیافتنی مدنظر دارند. شاید آنان تحت تاثیر هژمونی سبک هم سن و سال های خوشبخت ترشان که دارای "ددی پولدار" هستند، قرار گفته و تیپ و قیافه ی ظاهری شان به "بچه پولدار"ها بخورد و در ایران زمین و گلستان و پیاده روهای چهار راه پارک وی به تجریش قدم بزنند. اما شب به شب به خانه های چند ده متری شان در جوادیه، نازی آباد، افسریه، نظام آباد و... بر می گردند تا شاید در رویاهای شبانه ی خود روزگاری در پناه یک "ددی پولدار" که لزوما قرار نیست پدر خونی شان باشد قرار بگیرند.
اکثریت teenager های پائین شهری برای دیده شدن مجبورند بالاشهری جلوه کنند. این افراد افق بلند مدتی برای تغییر جایگاه اجتماعی و طبقاتی خود متصور نیستند. از آن بدتر افقی برای تغییر این مناسبات نابرابر نیز متصور نیستند. در نتیجه صرفا می خواهند در "لحظه" خوش باشند. در "لحظه" خود را همرنگ جماعت کنند. شاید برای آن حاضر باشند به هر ناهنجاری اجتماعی نیز تن بدهند که یک دست لباس شیک و به قول teenagerهای امروزی ""مارک دار" هم بخرند. شاید برای رسیدن به این هدف ضبط ماشین بچه پولدار بغل دستی خودشان را نیز بدزدند. متاسفانه واقعیت آن چنان سیاه است که شاید بیان اش اندکی نور بر این سیاهی بتاباند. حقایقی از این دست که شاید یک teenager دختر پائین شهری به قیمت پوشیدن یک لباس زیبا، چند قلم لوازم آرایش و رفتن به یک رستوران بالا شهری حتی حاضر باشد "تن" اش را نیز به عرصه ی فروش بگذارد.
این teenager ها نادیده گرفته شده ترین اقشار جامعه ما و حاشیه ترین شان هستند. نمودهایی از شورش های آنان برضد کل متن در جامعه به اشکال گوناگون بروز ناهنجاری های فردی و اجتماعی دیده می شود. این teenager ها بی افق هستند بی آینده و بی آرمان و همین ها زنگ خطرهای بزرگی برای آینده جامعه ای است که قرار است آینده سازان اش این افراد باشند. افرادی که به خاطر نداشتن "بهترین شغل دنیا" از داشتن یک آینده معمولی و داشتن شغل، تحصیلات، آموزش، رفاه، بهداشت، مسکن، تشکیل خانواده و... محروم مانده اند. باید هر لحظه منتظرشان ماند که روزگاری شاید نه چندان دور بر ضد تمام "ددی (پدر) های پولدار" بشورند.
* برگرفته از یکی از ترانه های گروه کیوسک از گروه های محبوب این روزهای teenager ها
منبع: مجله روانشناسی و جامعه
|