سیزدهم ابان در مسیر نفی، نهی یا نقد
مقاله ای از مرتضی سیمیاری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۷ آبان ۱٣٨٨ -
۲۹ اکتبر ۲۰۰۹
بسیاری از روشن فکران و فعالان سیاسی از اشغال سفارت امریکا استقبال کرده اند، بسیاری در تائید ان قلم فرسایی و سخنرانی های فراوان کرده اند اما گذر تاریخ تغییرات فراوان در انها ایجاد کرده است، بیشتر انها بعد از افشاگری های دانشجویان خط امام و مشخص شدن برش این قیچی به سوی حذف دولت مهندس بازرگان حمایت خود را از این حرکت به اصطلاح انقلابی برداشته و البته برخی در نقد دولت غیر انقلابی بازرگان ناخواسته بازی در زمین حزب جمهوری اسلامی را ادامه دادند. بسیاری از این روشن فکران در دوره اصلاحات و فضای نیمه باز سیاسی با نقدهای جدی در مسیر عمل خود قرار گرفتند و بسیاری از همان روشن فکران در نقد رفتار خود به صورت کلی به رد و کتمان گذشته پرداختند. حتی همان دانشجویان افشاگر دیگر دوست نداشته اند به گذشته انها مراجعه تاریخی صورت پذیرد و در مسیر نقد ها به یک باره همه چیز را نفی کرده اند.
هدف این نوشتار نه بررسی تاریخی علل شکل گیری سیزدهم ابان و سقوط دولت مهندس بازرگان بلکه بررسی خواستگاه روشن فکری این حرکت می باشد. که می تواند به جای پس زدن تمامی تجارب به دست امده و توجیه گذشته انباشتی را ایجاد کند.
روشن فکران ایرانی اینه تمام نمای رد ایده ها و تجربه های پر بها در مقابل نقد های تجربه نا شده هستند.انها ارمان گرایانی هستند که مدینه فاضله ای از خواسته ها و مطالبات یک ملت را در حافظه خود ثبت کرده اند ،اما دستاورد های انها در این مسیر کم ثمر بوده است زیرا خواست عدالت خانه ،پارلمان ،عایده نفت برای ملت ،جامعه بدون طبقه توحیدی ،سوسیالیزم یا لیبرالیسم حیات بخش و مبارزه نفس گیر با امپریالیزم ما به ازاء عینی نداشته است .زیرا با وجود چنین چنینشی از خواسته ها ما هنوز برای انتخابات ازاد و حق نفت برای ملت مبارزه می کنیم.
ما در ایران روشن فکرانی را داریم که در پرتو ارمان های خود در کنار بروکرات های میانی حزب می سازند و دانشگاه را از تفکر خود متاثر می سازند اما تحقق خاصی برای جامعه خود ندارند .زیرا رسیدن به انتخابات ازاد نیازمند دولت قانون مند بوده است و دولت قانون مند در پرتو طبقه متوسط قدرت مند ایجاد می شود و قدرت طبقه متوسط در نهاد های مدنی نهان است.
روشن فکران ایرانی در حالی در پاسخ به نقد های پیش رو در مورد اشغال سفارت امریکا به رد گذشته تاریخی خود می پردازند و یا در بهترین حالت سکوت می کنند که حرکت انها در وجه تاریخی خود نیازمند نفی گذشته نمی باشد بلکه نسل حاضر نیازمند انتقال دستاورد های حتی منفی از ان حرکت بوده است.اینکه روشن فکران در پاسخ به تحقیر تاریخی کودتای ۲٨ مرداد ناخواسته وارد بازی تاریک حزب جمهوری گردیده اند و اخر سر ایران را گروگان امریکا کرده اند نیازمند نقد است و نه نفی و نه اینکه دیگرمنتقدان شمشیر نهی از فعل صورت گرفته را بر گردن بازیگران ان صحنه قرار دهند و سرخوردگی را نصیب دستاورد های تاریخی قرار دهند. .زیرا قرار نیست و نباید روشن فکران را در مورد رفتار خود محاکمه کرد بلکه باید دستاورد های به دست امده را به نسل های بعد انتقال داد.
دستاورد های سیزدهم ابان:از سال ۱٣٣۲ روشن فکران ایرانی نسبت به سقوط دولت ملی دکتر مصدق و جایگزینی مجدد یک دولت نفتی -نظامی اعتراض داشته اند این اعتراض در این قالب نهان بود که دولت مصدق با وجود تمامی انتقادات گفتمان ازادی و عدالت را برای حفظ ایران می خواست و برای اولین بار رانت و دولت امنیتی در زمان وی کنار رفته بوده است.و این که امریکا علیه چنین دولتی دست به کودتا بزند هیچ وجاهتی نداشت.این گفتمان اعتراضی در بعد از انقلاب به ۱٣ ابان رسید هر چند این گفتمان را به انحراف کشیدند اما باید قبول کرد که حتی پیش از اشغال سفارت توسط دانشجویان خط امام که در قالب دفتر تحکیم وحدت بعد ها سازمان یافتند، سفارت توسط سازمان چریک های فدایی خلق نیز تصرف شد که با وساطت نهضت ازادی انها سفارت را تحویل دادند و اسناد تاریخی نشان می دهد چندین گروه و سازمان برنامه هایی را برای تصرف سفارت داشته اند لذا باید پذیرفت که در دل گفتمان روشن فکران ایرانی تحقیری از رفتار دولت امریکا وجود داشته است که به چنین پرخاشی منتهی شد .
حال باید این سوال جدی را مطرح کرد که ایا برای خارج کردن چنین تحلیلی از رفتار منتهی به ۱٣ ابان باید یا تمام گذشته را نفی کرد و دیگران چنین عملی را بدون در نظر گرفتن بعد دورانی نهی کنند ؟
در صورتی که نقد منصفانه سیزدهم ابان می تواند ایران را منتهی به گفتمان منسجمی کند که به جنبش سبز ایران نیز کمکی بی نظیر خواهد کرد.
انچه از میراث ۱٣ ابان به نسل جدید روشن فکران می رسد نقد گفتمان اعتراض و پر خاش است که این گفتمان به دموکراسی ختم نخواهد شد زیرا پرخاش اگر چه ممکن است از سر حق خواهی هم باشد اما زود به سرکوب منتهی می شود امری که مهندس موسوی در اثبات جنبش سبز به صورت صححیح به ان رسیده است.
دور اعتراض ،پرخاش و سرکوب در ایران به دموکراسی منتهی نخواهد شد زیرا هدف پرخاش بر اندازی است و ایران در دوره فعلی در چنین مرحله ای قرار ندارد زیرا هدف ما نباید براندازی باشد بلکه هدف را باید در محدوده به دست اوردن دموکراسی برای ایران تعریف کرد تا توسعه اقتصادی ،سیاسی و فرهنگی به صورت همه جانبه نهادینه شود.
زیرا رفت و امد بین پهلوی و نظام فعلی به دموکراسی منتهی نشده است و ایران نیازمند ان است که گفتمان اعتراض را به سمت اثبات خواسته های خود برساند .زیرا تاریخ نشان می دهد که نفی و نهی سیزدهم ابان و رشد گفتمان اعتراض و پرخاش کار را به جایی می رساند که ستیز با امریکا در سال ٨۲ به صورت وادادگی در برابر ان تعریف می شود که به جرات از سوی همه نیرو های هوادار ایران ملی –مدنی نقد شد و در نهایت برای طراحان ان سرخوردگی را پدید اورد.و سر خوردگان نیز نیرو های مطمئنی در ساخت ایران دموکراتیک نمی باشند.
مرتضی سیمیاری
|