سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

زرتشت در مذهب گنوسی هرمسیه


جواد مفرد


• آیین گئوماته زرتشت (گوتمه بودا) در سمت یونان و آسیای صغیر به صورت آیین گنوسی هرمسیه رواج یافته بوده است که با توجه به عدم شناخت درست زرتشت/ بودای تاریخی یعنی سپیتاک بردیه، جای تعجب نیست که تا به حال بدین اساس آیین هرمسی پی برده نشده است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۲۱ آوريل ۲۰۰۶


مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک             چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
روزها فکر من آن است همه شب سخنم        که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود                   به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
 (مولانا جلال الدین بلخی)
آیین گئوماته زرتشت (گوتمه بودا) در سمت یونان و آسیای صغیر به صورت آیین گنوسی هرمسیه رواج یافته بوده است که با توجه به عدم شناخت درست زرتشت/ بودای تاریخی یعنی سپیتاک بردیه، جای تعجب نیست که تا به حال بدین اساس آیین هرمسی پی برده نشده است. دکتر محمد جواد مشکور در کتاب خلاصهً ادیان در تاریخ دینهای بزرگ  بدون اطلاع از این امر درباب تعریف مذاهب گنوسی و عرفانی ثنوی می آورد: " این مذاهب را که مقارن ظهور عیسی مسیح ( در اصل یهودای جلیلی فرزند زیپورایی) پیدا شدند گنوسی یا عرفانی گویند و آن مأخوذ از کلمهً گنوسیس یونانی است که به معنی عرفان و معرفت و دانش است. دوران شکوفایی این مذاهب از قرن اول تا سدهً سوم میلادی است، که علمای کلامی از آن طایفه در فلسطین، سوریه، بین النهرین و مصر پیدا شدند. پیروان این مذاهب را به زبان یونانی گنوستیک گویند که به معنی ارباب معرفت می باشد.... گنوسی ها می گویند عیسی (منجی) ، شیطان را از این جهان رانده، و در دایرهً آتش سیاه به زنجیر کشیده است. ولی شیطان (اژی دهاک) فرزندی از زنی ناپاک به وجود خواهد آورد که دشمن عیسی (سوشیانت، مهدی) است و آنتی کریست (دّجال) نام دارد. وی نژاد بشر را یکسره به ژرفای سقوط رهبری خواهد کرد. ولی سر انجام عیسی بر دّجال پیروز خواهد شد. گنوسی ها به دو اصل خیر و شر قائلند و می گویند این دو اصل با یکدیگر آمیخته اند و بر اثر این آمیزش است که انسان به این جهان افتاده است، و از اصل خود که خیر محض باشد دور مانده است، و چون از اصل علوی و آسمانی خود نا آگاه است به همین جهت حیران و سر گردان است، و تنها در سایهً آن گنوسیس (نیروانا، فّر) یا معرفت شهودی و باطنی و کشف و الهام است که از اصل شریف خود آگاه میشود و غربت خود را حس می کند، و روزگار وصل خویش را باز می جوید. این اصل عرفانی به اسلام راه یافته و از اصول تصوف آن گردیده است، چنانکه مولانا گوید:
بشنو این نی  چون حکایت می کند            وز جدایی ها حکایت می کند
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش         باز جوید روزگار وصل خویش
عربها فرقه های گنوستیک مشرق زمین را که افکارشان در جاهلیت و پیش از اسلام در عربستان رواج داشته « حنفا » یا « صابئین » (مندائیان) خوانده اند. " چنانکه آشکار است جهان بینی کهن زرتشتی اساس اعتقاد آیینهای گنوسی را تشکیل می داده است. دکتر محمد جواد مشکور در توضیح خود هرمسیه این مکتب را با نام هرمس یعنی ایزدی یونانی که پیک ایزدان  یونانی به شمار رفته ربط داده است. این ایزد اساساٌ همان میثره ( میث- هره ) یعنی ایزد نگهبان عهد و پیمان است که در همان قرون آغاز میلادی و کمی پیش از آن برایش تحت همین نام میثره (مهر، خدای خورشید) دین و آیین گسترده ای درمتصرفات امپراتوری روم و ماوراء آن پدید آمده بود و چنانکه اغلب محققان معتقدند این مکتب تأثیر قاطعی بر اصول و اعتقادات مسیحیت تهاده است. دکتر معین هم در فرهنگ فارسی خود از دو هرمس (پیک ایزدی، نیروسنگ اوستا) سخن می راند که یکی  در اصل همان میثره (هرمس خدای عهد و پیمان) و دیگری  همان گئوماته زرتشت است که دارای عناوینی نظیر بودا (منور شده به نیروی دانش ایزدی یا نیروانا)، پاتی زیت (نگهبان سرودهای دینی)، گلوماته یا گئوتمه   (هردو به معنی دانای سرودهای دینی) ، هامان (نیک اندیش) ، هوشنگ (هوشیار) و پیشداد  (نخستین قانونگزار) بوده است.  لابد همین یکی هرمس (نگهبان عهد و پیمان) است که منابع یونانی و اسلامی به ترتیب اورا تحت نامهای  زابراتاس (درشت اندام= لقمان ) و هرمس (نگهبان عهد و پیمان) معلم فیثاغورث دانسته و زمان وی را بعد از عهد طوفان خضر ( ادریس ،خیستروس، کیخسرو،کیاخسارو، هووخشثره  یعنی منهدم کننده امپراتوری آشور) یا طوفان نوح (کورش سوم، فریدون، منهدم کنندهً امپراتوری بابل) دانسته اند. بنابراین منابع یونانی نام مادر هرمس خدا یعنی مایا (مادر دانا) آگاهانه از نامهای مادر گئوماته زرتشت/ گوتمه بود ا یعنی مایا ( دانای ازلی)، ماندانا (دانای خانه) و آمیتی دا (دانای آشیانه) گرفته اند. محمد جواد مشکور می آورد:" اسکات آخرین محقق در حکمت هرمسی می نویسد: اگر بخواهیم تعلیم هرمسی را در یک جمله خلاصه کنیم، من برای ادای موضوع بهتر از این خمله تصور نمی کنم: « درود بر پاکدلان (اشون های زرتشتیان) که به لقای الهی فّر (نیروانا) نایل خواهند شد.». هرمسی ها از نظر تطور مذاهب سری قدیمتر از قرن سوم میلادی می باشند. اما به قول پروفسور پطری آنان نخبهً به هم آمیخته ای از مذاهب افلاطونی و مذاهب شرقی هستند. ایشان به یک خدای متعال و به چند خدای فرعی و ملائکه قائل بوده اند. برای توجیه یک جهان ناقص متغیر به یک خدای ثانوی و واسطه معتقد شدند. این خدای ثانوی را خدای آفریدگار کّل خلق کرد و او را مانند پسرش دوست می داشت. چون متناهی نمی توانست نامتناهی را درک کند، این است که که بشر را به پرستش پسر خدا دعوت کردند. خدای مولود اول آگاذ- دیمون (به ایرانی به معنی خدا- مخلوق نخستین، به یونانی به معنی روح القدوس) نامیده شد، که بعداٌ با لوگوس (کلمه) یکی شمرده شد. خدای کّل، جهان را به واسطهً لوگوس آفرید نه با ید قدرت. پیام آور خدای بزرگ، هرمس (نیروسنگ، پیامبر) است که سّر خدا را به ما می آموزد. هرمسیان تحقیر جسم را که منشأ فساد محسوب میشود و ریاضت کشیدن را مستحب می دانند. در اسلام هرمس نبی را همان ادریس (نکونام=هئوسروه، کیاخسارو، نیای مادری دوم زرتشت) می دانند. شهرستانی گوید: او نخستین کسی است که نامهای برجها و ستارگان و خانه های ایشان را وضع کرد، و سعد و نحس آنها را تشخیص داد، و گوید که عاذیمون (آگاذ دیمون) و هرمس (نیروسنگ، در اصل زرتشت)، شیث (اپیوه نیای دوم کیاخسارو) و ادریس (کیاخسارو) علیهما السلام اند. فلاسفه از عاذیمون (منظور زریادرزرتشت)  نقل کرده اند که گفته است مبادی نخستین پنج است، از این قرار: خدای متعال، عقل، نفس یا جان، مکان و خلأ." در باب اطلاق لقب هرمس (به عربی شیر درنده)  به زرتشت سوای منابع  گنوسی اشاراتی هم در شاهنامه و منابع بودایی می توان یافت چه در شاهنامه به صراحت پرچم خانوادهً پدری زرتشت که تحت نام گودرز کشوادگان(سرود دانان فصیح) آمده ، درفش شیر پیکر یاد شده است: آن جا که فردوسی از زبان هجیر (هوشیار) پسر گودرز (سپیتمه جمشید)  در پاسخ به پرسش سهراب می آورد:
دگر گفت کان سرخ پرده سرای      یکی لشکری گشن پیشش به پای
یکی شیر پیکر درفشی به زر       درفشان یکی در میانش گهر،
چنین گفت آن فّر آزادگان              جهانگیر گودرز کشوادگان
چنانکه اشاره شد نام زرتشت هندوان یعنی بودا نیز با شیر درنده پیوسته است گرچه در این مورد شاید علت بومی بودن و کثرت شیرها در هند باعث استعمال این صفت به بودا شده باشد به هر حال بودا اغلب برتختی به شکل شیر می نشیند. افزون براین شیر علامت مشخصهً مادر اسطوره ایش تارا (ستاره) می باشد.تارا/ استر (ستاره) طبق تورات در واقع  لقب هدسا (آتوسا) دختر کورش سوم و همسر گئوماته زرتشت (هامان) بوده است که بعد از ترور گئوماته زرتشت (هامان) همسر داریوش یعنی قاتل همسر سابقش گردید و از وی خشایارشا را به دنیا آورد. جالب است اساطیر بودایی هندی نامهای پدر و پدر خواندهً بودا/ زرتشت را سومه (هوم عابد شاهنامه، سپیتمه جمشید، گودرز) و برهما (خالق دانا) معرفی نموده اند که معلومات قابل توجهی هستند. در تورات موضوع جشن مگافونی (مغ کشان) داریوش که به مناسبت قتل گئوماته زرتشت و همراهانش انجام می شده، تحت نام عید پوریم  (عید قرعه کشی) ذکرشده، که باید در اصل مأخوذ از همان اسطورهً قرعه کشی بر سر تخت گئوماته زرتشت (بردیه) بوده باشد که گویا بین داریوش و شش تن همراهان پارسی  وی در قتل گئوماته زرتشت (بردیه) صورت گرفته است.
 
 
شرح مختصری از زندگی جواد مفرد کهلان محقق تاریخ اساطیری ایران
 
پدر تحصیل نکرده ام "عزیز"، خدمتکار پیر ارباب بزرگ روستاهای اطراف مراغه "اسدالله آصف"  بود و مادر بیسواد و مسلولم "دورنا" مسئولیت خانه مان در روستای چیکان را داشت. بیشتر بچه های خانه از مرض سل مادر تلف می شدند. تنها بچه مسلول که به واسطه فیزیک نیرومند زنده ماند من بودم. سه تن هم که بدین مرض مبتلا نشده بودند زنده ماندند. خواهر بزرگم "دختر" و برادرم "هاشم" و خواهر کوچکتر از خودم "مهین". در این میان برادرم که ۵ سالی از من بزرگتر بود درس می خواند و راهگشای آیندهً من بود. او با کتابهای تاریخ و جغرافی و کتابهای اساطیری از جمله شاهنامه به نثر آذری و فارسی که در خانه گرد می آورد من را عاشق و شیفتهً تاریخ و اساطیر ایران کرده بود. استعداد درسی من هم علاوه بر اینها  در ریاضیات خوب بود و شاگرد اول کلاس مشترک ۱۰ نفری روستای چیکان و روستاهای اطراف آن بودم و در سال ششم ابتدائی معدلم بالای ۱۹ بود . بهار سال ۱٣۴٨ شمسی از بنای قسمت جدید  مسجد روستای چیکان که در کنار خانهً مان بود ۲ مُهر اوستایی/ پهلوی بیرون آمد که من کلاس ششمی و روحانی روستا  نور الله آن را به اشتباه کوفی پنداشتیم. در این ایام من در اراضی روستای مجاورمان  علمدار بقایای یک آتشکده   به نام قاین دگبه (دخمهً استوار) را که مسجد روستا به آجرهای سبز ویرانهً آن آراسته شده بود تشخیص داده بودم. مردم این روستا به حق اراضی روستای خود را بقایای شهری می پنداشتند چه آجرهای پختهً  شکسته و حتی سالم در اغلب  اراضی این روستا قابل رؤیت بودند و یکی از خویشاوندان ما، پسر خالهً پدرم، عبدالرحمان که در روستای قره بلاغ زندگی می کرد به هنگام عبور از رودک این روستا کوزه ای با محتوای قابل توجهی طلا پیدا کرده و در شهر مراغه به نان و نوایی رسیده بود. زمین های روستای چیکان پر از دخمه غارها و بقایای تنورها و قناتهای متروکه بود. اینها معلوماتی بود که من دانشجوی سال اول آبیاری دانشگاه تبریز و تازه خلاص شده از مرض ارثی مادری در دست داشتم. درهمان سال با مطالعهً آثار اوستایی استاد پور داود خصوصاٌ یشتها و یسنا ها و گزارش زاد و بوم زرتشت دکتر جمشید جی مدی  دریافتم که روستای زادگاهی من چیکان همان شی چیکان (محل قضاوت) پعنی محل نگهداری اوستا در دورهً ساسانیان بوده و آن آتشکده ویرانه که بعدها تبدیل به دخمه شده بوده،  آتشکدهً معروف آذرگشنسب بوده که استاد پور داود با پیروی از مارکوارت با حسرت به درستی مکان ویرانه آن را در اراضی شهرستان مراغه حدس زده بود. از همان سال شروع به گزارش پیرامون زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری ایران نمودم و در اواخر بهار سال  ۱٣۵۷آنها را در ۱۵ صفحه به وزارت فرهنگ و هنر گزارش کردم و تنها جواب  تشکرآمیز و ناکافی آن را در اردوی عمران ملی بندر عباس دریافت کردم. در پاییز استاد ادبیاتمان دکتر بهروز ثروتیان خواست که آنرا در فصلنامه دانشکدهً ادبیات  منتشر سازد که با طوفان انقلاب اسلامی مصادف گردید. در ادامه گزارش نتوانستم استادان سرکاراتی و ایرج افشار در تبریز و تهران را به کشف این اماکن متقاعد سازم و پیشنهاد انجمن زرتشتیان تهران را هم که می خواست آن را در ۱۵۰ صفحه به صورت کپی منتشر سازد مقبول طبع نیافتم. دو سال بعد به سبب عضویت در سازمان دانشجویان پیشگام دانشگاه تبریز از دانشگاه اخراج شده و سه سال بعد به طور قاچاقی سر از ترکیه در آوردم. در اینجا در جواب دوست پیشگام نزدیکم در جواب این سؤال که چگونه این گونه قاطعانه ادعا می کنی که زادگاه زرتشت را دریافته ای در صورتیکه این همه ایرانشناس خارجی و داخلی نتوانسته اند آن را کشف کنند، گفتم من زادگاه زرتشت را پیدا کرده و روی آن نشسته ام و به ریش بلند پروفسوری هم می خندم که این گونه در دور و نزدیک به دنبال زادگاه زرتشت می گردد. دوستم اعتراف کرد که این پاسخ تو مرا ضربه فنی کرد. سال بعد من و دوستم در سوئد بودیم و اکنون بیست سال از آن روز ها می گذرد و ادامه گزارشات تبدیل به ٨ کتاب ریز و درشت شده که ۶ تای آنها در سوئد و ایران منتشر شده است.
 
با احترام  جواد مفرد کهلان
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست