بیست سال فروپاشی
اسلاوی ژیژک
- مترجم: نیما ناصحی
•
آنچه که این آنتی کمونیستهای از موعد گذشته نمیخواهند بفهمند این است که تصویری که آنها از جامعه فراهم میکنند بطرز عجیبی به تصویر سوءاستفاده شده چپ سنتی از سرمایه داری نزدیک است؛ جامعه ای که در آن دموکراسی ظاهری بطور محض سلطه یک اقلیت ثروتمند را پنهان میکند. به بیان دیگر آنتی کمونیستهای تازه تولدیافته نمی فهمند که آنچه آنها بعنوان یک شبه سرمایه داری منحرف تقبیح میکنند بسادگی خود سرمایه داری است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۹ آبان ۱٣٨٨ -
۱۰ نوامبر ۲۰۰۹
امروز بیستمین سالگرد سقوط دیوار برلین است. در طول این مدت از تامل [درباب این رویداد]، این امر رایج بوده است که بر طبیعت معجزه سان این رویدادها که از آن روز آغاز گردید تاکید کنند: به نظر میرسید که یک رویا در حال تحقق است، رژیم های کمونیستی به مانند کاخهای کاغذی فرو ریختند، دنیا ناگهان به طرقی تغییر کرد که حتی چند ماه پیش از آن هم قابل تصور نبود. چه کسی در لهستان تا آنروز می توانست تصور یک انتخابات آزاد و ریاست جمهوری لخ والسا را بکند؟
به هر حال، هنگامی که ابهام والای انقلاب های مخملی بوسیله واقعیت جدید دموکراتیک-کاپیتالیستی بر طرف شد، مردم با یک ناامیدی غیرقابل اجتناب به آن واکنش نشان دادند که خود را، در یک چرخش [به گذشته] به شکل نوستالژی برای "روزگار خوش" گذشته کمونیستی؛ از جانب راستگرایان، با پوپولیسم ناسیونالیستی؛ و از جانب طرفداران وضع جدید، با یک پارانویای آنتی کمونیستی از موعد گذشته، نشان داد.
فهم دو واکنش اولی آسان است. همان راستگرایانی که دهه های قبل فریاد می کشیدند "مردن بهتر است تا سرخ بودن"، اکنون اغلب زیر لب میگویند "سرخ بودن بهتر است از خوردن همبرگر"! نوستالژی کمونیستی را، اما نباید زیاد جدی گرفت: جدا از ابراز یک آرزوی واقعی برای بازگشت به واقعیت سوسیالیستی خاکستری گذشته، این امر بیشتر شکلی از ماتم است برای به آرامی خلاص شدن از دست گذشته. در مورد برخاستن پوپولیسم راستگرایانه، این امر فقط مخصوص اروپای شرقی نیست بلکه خصیصه رایج هر کشوری است که در گردباد جهانی سازی گرفتار میشود.
چیزی که بیشتر جالب توجه است تجدید حیات آنتی کمونیسم از مجارستان تا اسلوونی است. در طول پائیز ۲۰۰۶ اعتراضات گسترده علیه حزب حاکم سوسیالیست، مجارستان را برای هفته ها فلج کرد. معترضین بحران اقتصادی کشور را به حکومت سوسیالیست ها بعنوان جانشین حزب کمونیست مربوط می دانستند. آنها مشروعیت واقعی دولت را نفی میکردند اگر چه درون یک انتخابات دموکراتیک به قدرت رسیده بود. هنگامی که پلیس برای برقرار کردن نظم مدنی وارد کار شد، آن را با درهم کوبیدن قیام ضدکمونیستی ۱۹۵۶ توسط ارتش شوروی مقایسه ها کردند.
این آنتی کمونیسم نوین حتی سمبل ها را نیز تعقیب میکند. در ژوئن ۲۰۰٨ لیتوانی قانونی را گذراند که به موجب آن نمایش عمومی تصاویر کمونیستی مانند داس و چکش و نیز سرودهای شوروی ممنوع گردید. در آوریل ۲۰۰۹ دولت لهستان پیشنهادی مبنی بر بسط ممنوعیت تبلیغات تمامیت خواهانه شامل کتابها و لباسها و دیگر چیزهای کمونیستی، را ارائه کرد؛ شخص حتی با پوشیدن تی شرت چه گوارا هم میتواند دستگیر شود.
تعجبی ندارد که در اسلوونی سرزنش اصلی ای که راست به چپ متوجه میکند این است که چپ "جبر حاصل از استمرار" رژیم کمونیستی قدیم است. در چنین اتمسفر خفقان آوری چالشها و مشکلات جدید به تکرار نزاعهای قدیمی فرو کاسته میشوند، بر طبق این مدعای پوچ (که برخی اوقات در لهستان و اسلوونی سربلند میکند) که دفاع از حقوق همجنسگرایان و یا قانونی کردن سقط جنین بخشی از یک توطئه کمونیستی برای اخلاق زدائی از جامعه است.
این آنتی کمونیسم تجدیدحیات یافته نیرویش را از کجا میگیرد؟ چرا ارواح گذشته در مللی دوباره جان میگیرند که بسیاری از جوانانشان حتی نمیتوانند دوره کمونیسم را یاد بیاورند؟ آنتی کمونیسم نوین پاسخ ساده ای به این پرسش ارائه میکند: "اگر سرمایه داری واقعا خیلی بهتر از سوسیالیسم است، چرا زندگی های ما هنوز تیره بختانه است؟"
این امر به این دلیل است که بسیاری اعتقاد دارند که ما واقعا در سرمایه داری نیستیم: ما هنوز نه یک دموکراسی واقعی بلکه تنها صورتک فریب آمیزی از آن را داریم، همان قدرتهای تیره هنوز سررشته های قدرت را به دست دارند، یک سکت کوچک از کمونیستهای سابق که به مالکین و مدیران جدید تغییر قیافه داده اند – هیچ چیزی در واقع تغییری نکرده است، بنابراین ما به پاکسازی دیگری نیاز داریم، انقلاب باید تکرار شود...
آنچه که این آنتی کمونیستهای از موعد گذشته نمیخواهند بفهمند این است که تصویری که آنها از جامعه فراهم میکنند بطرز عجیبی به تصویر سوءاستفاده شده چپ سنتی از سرمایه داری نزدیک است؛ جامعه ای که در آن دموکراسی ظاهری بطور محض سلطه یک اقلیت ثروتمند را پنهان میکند. به بیان دیگر آنتی کمونیستهای تازه تولدیافته نمی فهمند که آنچه آنها بعنوان یک شبه سرمایه داری منحرف تقبیح میکنند بسادگی خود سرمایه داری است.
شخص همچنین میتواند استدلال کند که هنگامیکه رژیمهای کمونیستی فروپاشیدند کمونیستهای سابق از خواب غفلت بیدار شده بطور واقعی برای راه اندازی یک اقتصاد سرمایه داری جدید بسیار مناسب تر از مخالفان پوپولیست بودند. هنگامی که قهرمانان آنتی کمونیسم نوین به چسبیدن به رویای یک جامعه جدید پر از عدالت و صداقت و وحدت، ادامه میدهند، کمونیستهای سابق قادر خواهند بود که بطور بیرحمانه ای خودشان را با قوانین کاپیتالیستی جدید و دنیای بیرحمانه بهره وری بازار شامل تمامی مفاسد و نیرنگ های کثیف نو و کهنه اش، وفق دهند.
New York Times
November ۹, ۲۰۰۹
|