یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تفکیک دین از حکومت بدون شرمندگی


مهرآور



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۰ آبان ۱٣٨٨ -  ۱۱ نوامبر ۲۰۰۹


بدنبال اعتراض آزادی خواهانه و جنبش دمکراتیک ملت ایران بر علیه کودتای پس از انتخابات ۲۲ خرداد که توسط مزدوران حکومت ولایت فقیه به خون کشیده شد و همچنین واکنش قشر های وسیعی از مراجع مذهبی نسبت به دگرگونی و استحاله حکومت ولایت فقیه به یک حکومت تظامی و غیر شرعی , اینک اصلاح طلبانی چند بدرستی پشیمان از سکوت در برابر کشتار بهترین فرزندان ایران در سال ۶۷ انگشت ندامت بدهان می گیرند و یا با استناد به مفاهیم دمکراسی و مردم سالاری بر تفی ولایت فقیه برای رسیدن به حقوق مردم و دمکراسی تأکید می کنند. ضمن تبریک به آنها برای پیوستن به جبهه دمکراتیک و ضددیکتاتوری توده های مردم ایران لازم است روشن نمایند که از این پس برای حذر از خیانت و جنایات مجدد بر مردم ایران در راه رسیدن به دمکراسی, چه راهکار هائی را توصیه میکنند که دگر بار مجبور نشوند دست ندامت بر پیشانی بگیرند؟
            براستی آیا سکوت در مقابل کشتار ۶۷ تنها اشتباه مرتکب شده قلمداد می شود؟ یا اینکه از لابلای حوادث سه دهه دیکتاتوری و جنایت صدای سکوت های دیگر را می توان شنید که مهر ندامت ندیده اند؟   
بیاد بیاورید تاخت و تاز قداره بند هائی را که از فردای ۲۲ بهمن ۵۷ هرگونه تجمعات آزادی خواهاته و دمکراتیک مردم را مورد تهاجم و سکوب قرار دادند. جریانات مشکوکی به کمک مساجد تحت نام حزب اله این اوباش را از همان ابتدا با قمه و قداره تجهیز کردند و به منظور ایجاد یک حکومت دیکتاتوری و مذهبی آنان را برای سرکوب جنبش آزادی خواه و دمکراتیک مردم سازمان دادند. این گروه های اوباش و ارازل مزدور با حمایت همه جانبه سیستم دیکتاتوری از ابتدا ۵۷ تا امروز به جنایات و خیانت ننگین خود ادامه داده اند و به یمن جمهوری اسلامی از هر روزی هم سازمان یافته تر و پرتجربه تر توانسته اند تا کنون هر گونه حرکت ملت ایران را به خاک خون بکشند, و مردمی را که در این سه دهه تشنه بحث و بررسی برای کسب آگاهی و مصمم به شرکت در تعین سرنوشت خود و بر پائی سیستمی دمکراتیک بودند مرعوب و مجبور به تبعیت از امام و ولایت و دیکتاتوری نمایند. جای هیچ شک و تردیدی نیست که از همان ابتدا اینگونه فشار ها جز برای هموار ساختن راه دیکتاتوری هدف دیگری نمی توانستند داشته باشند . راه فرو افتادن به جهنم دیکتاتوری ولایت فقیه به ناچار می بایست با این گروه های جنایت کار تزئین شود .    چرا بر اینهمه جنایت از همان ابتدا که راه رسیدن به دیکتاتوری کنونی بود سکوت کردید ؟
به جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر همان گونه که امام امت توصیه کرد به همراه قانون اساسی نوشته شده از طرف قشر اندکی از جامعه آری گفتید . و بدین ترتیب با سکوتی سنگین بدنبال.۵ ۹۵درصد مردم که به شما اقتدا کرده بودند به ندای امام لبیک گفتید . آیا در مقابل این همه ابهام آفرینی در اساسی ترین خواسته های یک ملت و به انحراف کشیدن تعین نوع حکومت و قانون اساسی که نهایتاً دیکتاتور را نوید میداد , سکوت جایز بود ؟
سکوت در مقابل حمله نظامی به کردستان و گنبد به نام اسلام و آزادی و بخون کشیدن بهترین فرزندان خلق های ایران , سکوت در مقابل حذف جناح های ملی و دمکرانیک از حکومت و صحنه سیاسی کشور , سکوت در مقابل قتل های زنچیره ای , سکوت در مقابل قتل عام دانشجویان دانشکاه های تهران و اهواز و اصفهان و دیگر نقاط ایران به بهانه انقلاب فرهنگی , سکوت در مقابل سانسور و قلع و قمع مطبوعات و انتشارات , سکوت در مقابل دزدی و دروغ و چپاول ثروت های مادی و معنوی ا یران و صد ها جنایت و سکوت دیگر.
در مقابل تمام اقدامات و اتفاقاتی که تا کنون به تحکیم پایه های دیکتاتوری انجامیده است و در چنین شرایطی که ملت ایران خسته از ظلم و جنایت به پا خاسته و بساط دیکتاتوری ولایت فقیه را نشانه گرفته است ,    اگر سکوت ها   نتواند بشکند باید قبول کرد که از ماهیت و اساسی متفاوت با زمینه های آزادی خواهی و دمکراسی بر خوردارند و در خوش بینانه ترین نگاه باید منتظر پشیمانی و شرمندگی های مکرر بود .
باید گفت آنجه که در این سه ده به نام انقلاب اسلامی بر ملت ایران رفت جفا و بود خیانت , اما تنها صدائی که در این دوران از طرف شما شنیده می شد سکوت بود سکوت تا اینکه نوبت به شما نیز رسید تا در سکوت نیستتان کنند ولی این صدای آزادی خواهی و دمکراسی طلبی ملت ایران است که شنیده می شود و هنگام آن فرا رسیده که با فریادتان به این صدای ملت ایران به پیوندید که شرط رهائی است .
شکستن سکوت شما بر علیه کودتا ۲۲ خرداد و کشتار ۶۷ چگونه جایز شمرده می شود ؟ آیا از اینکه نوبت به حذف شما رسیده و نیش تیغ جفای دیکتاتوری را اکنون با گوشت و پوست خود حس کرده اید ؟ شاید به این می اندیشید که آنچه که از ابتدا تا به امروز بنام جمهوری اسلامی گذشت راه صواب بوده و    تنها ظهور ناگهانی کودتا ۲۲ خرداد ٨٨ دانه نامشروعی را در نظام پاشیده است ؟ یا براین هستید که این ناپاکی در نظام جمهوری اسلامی از کشتار ۶۷ آغاز گردید ؟ شاید از هنگام قنل های زنچیره ای , یا در صبح دم آری گفتن به جمهوری اسلامی و یا از همان ابتدا با اقتدا به ولایت نظفه نامشروعی در جنین انقلاب ۵۷ تهاده شد ؟ که سرانجام دیکتاتوری نظامی بعنوان نتیجه نامشروع آن مایع پشیمانی و شرمندگی گردیده است ؟
راستی به کدام دلیل در نامشروعیت نطام می اندیشید که چنین پشیمان شده اید ؟
کمی به عقب بر گردیم شما را که نه شرقی بودید نه غربی با اطمینانی خدا گونه , الگوی کشور داری و قانون اساسی را بر شرع اسلام نهادید و سیستم ۱۴۰۰ سال پیش اسلام را ملاک خود قرار دادید . گفتید دیانت ما عین سیاست ماست . این را هم می دانستید که شعار و اهداف و الگوی شما برای کشور داری از صدر اسلام تا کنون محقق نشده است و پنداشتید که باید طرحی تو در انداخت و اهداف اسلام را محقق ساخت . این بود که به سیستم ولایت فقیه و به قانون اساسی ولایتی برای رسیدن به مدینه فاضله تمکین کردید . اما هیچگاه در اینکه چرا دیکتاتور هائی بقول خودتان نامشروع همچون عمر و عتمان و ابوبکر و معاویه و یزید و خلفای بنی امیه و بنی عباس همواره در رأس اسلام بوده اند بدیده شک و تردید نگاه نکردید ؟ به راستی چگونه بر خلاف اینهمه تجربه های تلخ از تاریخ ۱۴۰۰ ساله خود بر این الگوهای بدوی پا فشردید و مسئولیت به انحراف کشیدن جنبش مردم ایران را با مهر سکوت بگردن گرفتید ؟ و مستقل از تجربه های موفق جهان مدرن ماجراجویانه راهی مستعد و مختوم به دیکتاتوری برگزیدید ؟
اینکه در حکومت های فردی یا دیکتاتوری چه شاه باشد چه ولایت تصمیم نهائی توسط دیکتاتور گرفته می شود و نیازی به رأی و شرکت مردم نیست بسیار روشن است , به ویژه وقتی حکومت مشروعیتش خدائی باشد او را دیگر از مردم چه باک   . در این جهنم بر پا شده به نام حکومت ولایت فقیه جائی برای شک و تردید نمی ماند که مردم و هر آزاده ای را راهکار و چاره ای جز فریاد برای اعتراض نیست , که به حق و با سه دهه تأخیر چنین کردید .
به گمانی شاید شما از ابتدای بر پائی نظام چمهوری اسلامی خطا نموده که سکوت پیشه کرده اید . چون اساس پندار شما راهی مختوم به دیکتاتوری فردی است . این بگواهی تاریخ و تجربه سی سال اخیر کشور ماست .   بر چه کسی پوشیده است که جوامع کنونی با پیچیدگی های خود بسیار متفاوت با جوامع بدوی ۱۴۰۰ سال پیش اند . اگر قوانین قبیله ای و ریش سفیدی در روزگاری توانسته اند برمشکلات جوامعی ابتدائی بنوعی فائق آیند , بدین معتی نیست که اکنون نیز می توانند . برای رسیدن به دوران عقل گرائی و مدرنیته جوامع جهانی بهائی بسیار پرداخت کرده و تجربه های فراوان کسب کرده اند که بدور از شرمندگی در دسترس قرار دارند . رهائی ملت های رنجدیده پس از ۱۴۰۰ سال دیکتاتوری را دیگر مجال این آزمایش و خطا بر اساس سلیقه اعتقادی و شخصی چند نفر تخواهد بود   .   
می گویند کسی که به اشتباهات خود معترف است به معنی اینست که دیگر تکرار نخواهد کرد .   برای جلو گیری از دیکتاتوری و عدم امکان تکرار جنایات یک حکومت مستبد , باید اساس ایده و سیستمی را که به دیکتاتوری می انجامد منکر و با ابراز پشیمانی از آن فاصله گرفت .
شایسته است اصلاح طلبانی که به موضع پشیمانی از سکوت روی آورده اند هر جه زود ترو مستقل از اعتقادات شخصی و بدون هیچگونه شرمندگی و در کمال شهامت , ایده و سیستمی را که از حداقل قابلیت های تبدیل شدن به یک نظام دمکراانیک و مردمی بی بهره است بطور بنیادی و پایه ای مورد شک و تردید قرار دهند . برای بستن راه های ظهور دیکتاتوری فردی و نظامی در جهت رسیدن به دمکراسی ضرورت تفکیک دین از حکومت بعنوان راهکاری کلیدی است   که می تواند   از پشیمان شدن های احتمالی در آینده جلوگیری نماید.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست