نامهای خطاب به علی افشاری
پیمان پیران
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٣ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۲٣ آوريل ۲۰۰۶
آقای افشاری ـ چند روزی بيشتر نيست كه از زندان آزاد شدهام و در اين مدت اخبار و حوادث دو سالی كه از آنها دور بودم را مرور ميكردم در بين تمامی اين اخبار خصوصاً وقايع دانشجويي، مسئله رفتن تو به خارج از ايران و كنگرة آمريكا كه نصفه و نيمه خبرش به داخل زندان هم رسيده بود، جلب توجه ميكرد. همينطور گفتههايی در هم و برهم در مورد وضعيت منطقه و چنگ اندازيهای آمريكا به خاورميانه نمود بيشتری داشت. در اين چند روز نوشتههای زيادی هم در اين باره به دستم رسيد. اما وفور پرداختن به مسائلی اين چنين خصوصاً در رابطه با عملكرد تو به عنوان يكی از فعالين سابق دانشجويی را نميتوان به عذر «بی اهميت» بودن از نظر دور داشت به همين خاطر من نيز به نوبة خود دست به قلم بردم و اين چند سطر را برايت نوشتم، واقعيت اين است: سال هشتاد آن زمانی كه در برابر دوربينهای تلوزيون ظاهر شدی و به شكلی باور نكردنی مطالبی دربارة حمايت نيروهای خارجی از برخی حركتهای دانشجويي! ايران به زبان آوردي، من كه شنوندة آن حرفها بودم از نفرت به كسانی كه يك زندانی سياسی را وادار به اعترافات دروغين و تخريب حركتهای اصيل دانشجويی ميكنند، لبريز بودم. اما اكنون پس از گذشت چند سال، عملكرد خود تو، مرا و بسياری ديگر را واداشته است كه به عقب برگرديم و آن گفتهها را از نو، با تأملی بيشتر مرور كنيم و به حرفهايی كه آنروز به زبان ميآوردی جدی تر فكر كنيم، زيرا از قديم گفتهاند آدمها با حرف خود ممكن است دروغ بگويند ولی با عمل خود نميتوانند دروغ بگويند و من با آن كه هنوز اميدوارم گفتههای آن روز صحت نداشته باشد، اما همچنان اعتقاد دارم اين عملكرد آدمهاست كه بهتر از حرفهايشان نشان ميدهد ماهيت واقعيشان چيست. البته من تو را آدمی نميدانم كه در راه خلاف مصالح مردم خود قدم بردارد، بنابراين رفتن تو به كنگرة آمريكا و صحبت بر سر مسائل داخلی ايران را ناشی از غفلت و ناآگاهی ميدانم. اما بديهی است بسياری از آنها كه طی اين روزها سعی كردهاند اين رويكرد را توجيه كنند ، قبح آن را بزدايند و آن را در نظر افكار عمومی جا بياندازند، به اندازه تو پاك و ناآگاه نيستند و كارنامة پرماية آنها در نظر مردم آشكار است.
سی و اندی سال پيش در همين جامعهای كه امروز، مشتی قدرت طلب مذهبی آنرا به آستانة سقوط كشانيدهاند و هر روز آن را با خطر و بحران تازهای روبرو ميسازند، اتومبيل حامل نيكسون رئيس جمهور آمريكا و شاه و كاروان امنيتی آنها در اتوبان پارك وی در مجاورت كوی دانشگاه تهران مورد حمله دانشجويان دانشگاه تهران قرار ميگرفت و متوقف ميشد و اين ماجرا مانند بمبی در دنيای آن روز صدا ميكرد و الهام بخش ديگر حركتهای دموكراتيك جهان بود. اما امروز توهم و انفعال ، كار را به جايی رسانيده كه نمايندگان سابق دانشجويان ايراني! آشكارا به پابوسی نمايندگان سياسی سرمايهداری در كنگرة آمريكا ميروند. ضرورتاً بايد بگويم از مقايسه نمايندگان دانشجويی سه دهة پيش با برخی از آنها در جامعة امروز هر كسی ناخواسته از خود ميپرسد ما را چه شده است؟! دورهای كه فضای غالب در دانشگاهها فضای عدالت طلبی و آرمان خواهی و اتكاء به نيروی خود و خوش بينی نسبت به آيندة مبارزه بود، دورهای كه گروهها و احزاب دموكراتيك ، تشكيلات خود را كاملاً از بدنة دانشجويی كشور جذب ميكردند و تكيه و تأكيدشان بر الگوهای مبارزات مردمی و حركت از پائين، آن چنانكه در آمريكای لاتين ، آفريقا و آسيای جنوب شرقی جريان داشت، و دورهای كه همان دانشجويان دسته ـ دسته با شعار نفی نظام طبقاتی و مبارزه با فواصل خونين فقر و ثروت در دادگاههای نظامی و انقلاب در دهة ۶۰ به جوخههای اعدام سپرده ميشدند و به بقيه مردم درس مبارزه و مقاومت در برابر ظلم را ميدادند، حالا به جای همه آنان كسانی پا به ميدان گذاردهاند كه تحت تأثير تبليغات بچگانه امپرياليسم فرهنگی دو دهة گذشته، چشم اعتماد به كياست قدرتهای امپرياليستی دوختهاند و قوياً هم انتظار دارند بيگانه پا پيــش گذارده و مسـائل اين مملكت را آن هم با قرصهای خوراكی نفی خشونت (!) و كلاسهای مضحك آموزش دموكراسي! و كيك ۷۵ ميليون دلاری حل كنند. حقيقتاً با اينكه دو سال از زندگيام رادرون زندان گذرانده و در بين مردم نبودهام و با اتفاقاتی كه در چند وقت گذشته افتاده به نظرم ميرسد حتی مردم عادی از جريانهای عقيم به ظاهر روشنفكری ـ دانشجويی جلوترند و همانطور كه حنای اصلاح طلبان داخلی در برابر آنها رنگی ندارد و به حكم تجربة گذشته و خرد جمعياشان، به خير هيچ بيگانهای هم اميد ندارند، راه رشد و تكاملشان را نه در همراهی با تندروان مذهبی جستجو ميكنند و نه با ليبرالهای ورشكستهای كه آشكارا در پی دفاع از منافع يكی از دو طرف قدرت هستند. صحبت من با تو و ديگرانی كه اين راه را برگزيدهاند ، اين است كه بيائيد و نتيجة حركات اخير خود را در ميان تودة عادی مردم پی جوئی كنيد و در اين روزگاری كه بلا از زمين و زمان بر سر اين مملكت ميبارد و عملاً با انحطاط تدريجی كليت جامعه هم مواجه شدهايم همراه با همه نيروهای مردمی ديگر عليه جنگ و بحران و بی عدالتی بايستيم. واضح است كه مردم ناگزيرند برای حفظ هر آنچه كه ميتوان از نو ساخت، در برابر توطئههای مختلفی كه هر روز عليه آنها ميشود عكس العمل نشان دهند و روشن است كه به تفكری نو برخواسته از مبارزات خودجوش و دموكراتيك و بيداری و مقاومت نياز دارند. اين مقاومت و آگاهی اجتماعی هر روز تحت تأثير شرايط عيني، بيشتر و بيشتر رشد ميكند. و اگر در چنين جامعهای قرار بر دگرگونی وضع موجود باشد، اين دگرگونی و تحول اجتماعی تنها از پائين و از بين همين مردم امكانپذير است. ضرورت و تجربه تاريخی به وضوح گويای اين مسئله است كه هر تفكری مبنی بر تغيير در سياستهای حاكم و جنبههای حيات اجتماعی بدون حضور و مشاركت مردم و يا قرار گرفتن در صف يكی از دو طرف قدرت داخلی و خارجی به معنای پشت كردن به منافع جمعی همين مردم زجر ديده است. جای تو در ميان همين مردم است و نه در صف پر زرق و برق دو سوی قدرت.
پيـمان پيـران
۲۰/۱/٨۵
|