•
خوب من جان عشق محالم
شهربانوی شهر خیالم
با من این سان مکن سرگرانی
بی تو آغاز رو به زوالم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٣۰ آبان ۱٣٨٨ -
۲۱ نوامبر ۲۰۰۹
برای اسماعیل خوئی
خوب من جان عشق محالم
شهربانوی شهر خیالم
با من این سان مکن سرگرانی
بی تو آغاز رو به زوالم
مشکن این گونه آیینه ام را
سنگ منداز بر این سفالم
تو اگر پخته ی روزگاری
نازنینم من اما که کالم
کاش من می گرفتم بهانه
باز می دادی از نو مجالم
نقشی از شعر حافظ ندارد
ته نشین غم انگیز فالم
باز هم لال می خواهی ام، وای
بی جواب است هر چه سوالم
بت پرستم، خدا ناشناسم
ای بت سنگی بی خیالم
|