کردستان در آینه سیاسی جنبش سبز
ابراهیم جهانگیری
•
ایران کشوری است با بافت ملی متنوع و چنانکه اهمیت این موضوع و این تنوع درک و سنجیده نشود یقینا رهبران کنونی اصلاح طلب در آینده با مشکلات جدی تر و چالشهای دیگری روبرو خواهند بود که میتواند ضربهای جبران ناپذیر بر پیکر جنبش اصلاح طلبی وارد کرده و تنها به نفع حاکمیت خودخواه و زورگو تمام شود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۴ آذر ۱٣٨٨ -
۲۵ نوامبر ۲۰۰۹
هم اینک که سرگرم نوشتن این چند سطر از اندیشهها و پرسشهای خود و یقینآ پرسش هزاران و دها هزار نفر دیگر از روشنفکران و جوانان کرد میباشم موج سرکوب و قلع و قمع آزادیخواهان ایرانی , کرد و بلوچ و ترک و عرب شتاب افزونتری بهخود گرفته و زندانهای ریژیم قرون وسطایی اسلامی ایران هر روز بیش از پیش مملو از دگر اندیشان خواهد بود. اگرچه در اینجا و غرض از نگاشتن این مقاله به هیچ عنوان نقد و بررسی حرکت و اقدامات ضد بشری رژیم اسلامی ایران در رابطه با سرکوب آزادیخواهان نیست اما تنها ذکر این نکته لازم است، کسانی که از تاریخ پند و اندرز نگرفته وهمان راه خطای زورمداران تخت برگشته را می پیمایند سرنوشتی به جز اسلاف خود نخواهند داشت و این حکم تاریخ است و مطمئنا ما نیز اجرای این حکم تاریخی را در ایران دیر یا زود شاهد خواهیم بود.
در همین رابطه و اگر نیم نگاهی به موج سرکوب نیروهای آزادیخواه و تحول طلب بیندازیم درخواهیم یافت که شدت برخورد بویژه با مبارزان کرد به مراتب خشن تر و بیرحمانه تر است تا نیروهای اصلاح طلب، البته در اینجا این نکته را خاطر نشان خواهم کرد که قصد بنده به هیچ وجه به مسابقه گذاشتن و عیاربندی و درصدی کردن میان مبارزان دختر و پسر و مردان و زنان شجاعی نیست که درخیابان ها و در زندان ها تا پای جان ایستادگی میکنند، در این برهه از زمان همه آنها در سراسر کشور بهتاراج رفته ایران با حاکمیت توتالیتر و دیکتاتوری قرون وسطایی روبرو هستند و رژیم در واقع هر آنچه در توان دارد (بسته به توانایی نیروهای مخالف) برای سرکوب اعتراضات نیرۆهای تحول طلب بهکار خواهد گرفت. اما اگر رفتار نیروهای سرکوبگر را در این رابطه مروری کنیم به وضوح در خواهیم یافت که شدت و حدت برخورد زورمداران رژیم اسلامی با مبارزان ملی نظیر بلوچها، عربها، ترکها، و کردها به مراتب بیشتر است تا نیرۆهای اصلاح طلب درون حکومتی، اگرچه انصافا در این اواخر رژیم با اصلاح طلبان نیز با شدت بیشتری برخورد کرده و انها را نیز ، به برانداز، خائن به انقلاب و وابسته به بیگانگان و..الخ متهم میکند.
در رفتار حکومت و تغیر رویه سردمداران و زورگویان حاکم و روی آوردن به خشونت و اتهامهای واهی بیشتر جهت سرکوب شدیدتر آزادیخواهان نه شکی است و نه گلایه، آنچه جای بحث و تامل است سکوت و یا مماشات همه جریان های آصلاح طلب و لیدرهای آنان در مقابل موج شدید خشونت ها در کردستان و سیستان و بلوچستان و آذربایجان و اهواز میباشد، نکته بسیار روشن و تازه این مسئله را میتوان در اعدام احسان فتاحیان جوان کرد هوادار یکی از سازمان های سیاسی کردستان یافت که با وجود محکومیت آن از طرف بسیاری از سازمانها و شخصیت های حقوق بشری جهانی و منطقهیی، متاسفانه از طرف رهبران و جناح های مختلف اصلاح طلب حکومتی نادیده گرفته شده و تنها به درج خبر آن در سایت های منصوب به جریانات اصلاح طلب بسنده شد. پرداختن به این موضوع در این مقطع تاریخی اهمیت بسیاری دارد نه از جهت اینکه ما کردها آن را بهرخ جریانات اصلاح طلب بکشیم که اینها بین ما کردها و دگر ملتهای ساکن ایران با هواداران اصلاح طلب درون حکومتی چه فرق ها که نمیگذاراند! ودیدگاه هواداران جدایی مبارازات اپوزیسیون را از جریانات اصلاح طلب تقویت کرده باشیم، بلکه از این جهت حائز اهمیت است که رهبران و پیش قراولان اصلاح طلبی در ایران آگاه باشند که مردم در بسیاری موارد علامت استفهامی در رابطه با برخورد ومواضع آنان با دیگر جریانات و مبارزات راه ازادی و دموکراسی ایران قرار خواهد داد و چنانکه جوابی صریح و روشن و مثبت را دریافت ندارند یقینا در کارا بودن و جدی بودن رهبران اصلاح طلب در مبارزه برای آزادی شک خوهند کرد و این شک و تردید نیز سر آغاز تشدد و تفرقهای خواهد بود که میتواند خسارت جبران ناپذیری به جنبش نوپای اصلاح طلبی وارد آورد.
تجربه مبارزات اصلاح طلبی و حرکتهای مدنی نشان داده است که زمانی این حرکتها موفق به انجام تعهدات خود و بدست آوردن خواستهای خود شدهاند که این جنبشها هرچه بیشتر تودهیی و فراگیر شوند، مردم از هر طبقه و قشری از هر رنگ و هر تفکری، آرزوهای خود را در برنامه ومواضع جنبش پیش رو بیابند تا بتوانند با آن همراه و همگام شوند، تا زمانی که جنبش اصلاح طلبی محدود به بخشی از کشوری شود که در آن مبارزه برای رسیدن به ارمانهای اصلاح طلبی وجود دارد خطر منهدم کردن و سرکوب و قلع و قمع آن نیز هر لحظه بیشتر و بیشتر خواهد شد و در این حالت مسئولیت شکست جنبش و به ساحل نرسیدن کشتی اصلاحات بر عهده ناخدای ان کشتی ،همانا لیدر و راهبران اصلاحات خواهد بود.
برای همراهی کردن و فراگیر کردن جنبش و سراسری کردن آن باید رهبران فعلی جنبش اصلاح طلب فکری اساسی کرده و تجدید نظر کلی را نسبت به بسیاری از مسائل پیش رو داشته باشند. این خطوط قرمزی را که حاکمیت تنها جهت ترساندن و ارعاب انها برایشان ترسیم نموده است را در هم بشکنند وبا صراحت بیشتری آرمانهای اصلاح طلبی خود را بیان دارند، ایران کشوری است با بافت ملی متنوع و چنانکه اهمیت این موضوع و این تنوع درک و سنجیده نشود یقینا رهبران کنونی اصلاح طلب در آینده با مشکلات جدی تر و چالشهای دیگری روبرو خواهند بود که میتواند ضربهای جبران ناپذیر بر پیکر جنبش اصلاح طلبی وارد کرده و تنها به نفع حاکمیت خودخواه و زورگو تمام شود. این نکتهای است که باید رهبران اصلاح طلب حتما و با شفافیت تمام در آیندهای نه چندان دور مواضع خود را در ارتباط با آن اعلام نمایند تا بار دیگر در زمان اعدام وحشیانه احسان فتاحیها سکوت شرم اور انها را شاهد نباشیم .
|