روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۶ آذر ۱٣٨٨ -
۲۷ نوامبر ۲۰۰۹
روزنامه «جام جم» با عنوان: «مخاطبان یک دعوت» نوشته است: «۱ـ رهبر انقلاب در دیدار با بسیجیان خواستههای همیشگی خود مبنی بر ایجاد آرامش، پرهیز از اختلافات و تهمت و شایعه سازی را مطرح کردند.
در این بیان ٣ گروه مخاطب این سخنان قرار گرفتند الف: رسانهها؛ ب: گروهها و جریانهای سیاسی؛ ج: مسئولان و دستگاهها.
۲- بخشی از اظهارات ایشان مستقیما متوجه بسیج و بسیجیانی بود که تکیهگاهی سترگ برای انقلاب، نظام و مردم محسوب میشوند و در عین برخورداری از قدرت؛ در ناملایمات سیاسی مظلوم واقع شده است.
٣- تاکید رهبر انقلاب بر بصیرت آحاد سیاسی و نخبگان در فتنهها و شرایط پیچیده در این دیدار رنگ و بویی زلال و شفافتر یافت. بصیرت را نباید تنها در جهتگیریهای کلی جستجو کرد. بلکه تشخیص صحیح مصادیق است که میتواند رویکردهای کلی را به اهداف مورد نظر نزدیک سازد.
تصریح مجدد رهبر انقلاب باید برای همه درسآموز باشد بویژه آنجا که میفرمایند: «نمیشود هرفردی را به دلیل یک خطا منافق نامید و همچنین نمیتوان هر فردی را به دلیل اختلاف نظر و دیدگاه ضد ولایت فقیه خواند»، این سخنان رهبری بارها و بارها نه در ماههای اخیر بلکه طی سالیان پیش نیز بیان شده است. در سال ۱٣۷۰ فرمودند: «رمی به ضدیت با ولایت فقیه چیز آسانی نیست که ما تا اندکچیزی از کسی دیدیم فورا این مهر را به پیشانی او بزنیم.» (۴,۱۲,۱٣۷۰)
در سال ۱٣۷۴ فرمودند: این نیست که حالا هرکس یک کلمه حرفی زد ضد ولایت فقیه محسوب شود ... نمیشود افراد را به اندکچیزی متهم کرد. (۱۴,۱۱,۷۴)
البته ایشان بارها تاکید کردهاند بحث دشمنی و معارضه علیه ولایت فقیه با اختلاف نظر یا حتی معتقد نبودن متفاوت است. «اگر بنده به شما معتقد نباشم ضد شما نیستم ... اعتراض به سیاستهای اصل ۴۴ ضدیت با ولیفقیه نیست، اعتراض به نظرات خاص رهبری ضدیت با رهبری نیست.» (۱۷,۷/٨۶)
۴- همه کسانی که دل در گرو منافع ملی، استقلال کشور، امنیت و آرامش مردم و حفظ نظام دارند فارغ از گروهبندیهای مرسوم، باید با درک درست از جنگ نرم دشمن و اهداف آن پرونده کدورتها و اختلافات را بسته، زبان، قلم و امکانات خود را از تهمت، دروغ و شایعهسازی نسبت به شخصیتهای نظام یا رقبا دور نگه دارند. این چکیده فراخوان رهبری است و همه باید خود را مخاطب این دعوت بدانیم. بدیهی است مسوولیت نیروهای انقلابی و وفادار در این میان سنگینتر و انتظار از آنان بیشتر است.»
استفاده از موهبت خبرسازی!
روزنامه «آفتاب یزد» با عنوان: «خبرهایی جذابتر از همان منبع موثق!» نوشته است: « چندی است روزنامه پدربزرگ در جبهه مدعی اصولگرایی، ادعاهایی در خصوص وابستگی اصلاحطلبان به آمریکا مطرح میکند و این ادعاهای خود را به رسانهها و افرادی منتسب مینماید که خوراکسازی ایشان برای مدعیان اصولگرایی در ایران، افشاکننده ماهیت عقبه داخلی آنـهـاست؛ همان عقبهای که فضای ایران را میشناسد و برای تهاجم همپیمانان افراطی خود به اصلاحطلبان، «آتـش تـهـیـه» فـراهم مـیکـنـد. الـبـتـه شیدایی نسبت بـه خبرسازان آمریکایی در حدی است که گاه تقدم و تأخرهای زمانی فراموش میشود. مثلا یک روز، منبع موثق برای مدعیان اصولگرایی در ایران، رئیسجمهور پیشین آمریکا میشود که امروز هیچکس جز بعضی افراد مستاصل در ایران، حتی برای سرگرمی، از او نامی نمیبرد. حق هم همین است زیرا جرج بوش در ماههای پایانی ریاست خود در نهـایت استیصال بود و شاید خودش هم برای اتمام هـرچه سریعتر بدترین دوره ریاست جمهوری آمریکا، لحظهشماری میکرد. اما گویی بعضی از رسانههای مدعی اصولگرایی در ایران، هنوز بوش را رئیسجمهور آمریکا میدانند و از موهبت خبرسازیهای او- یا اخباری که همپیمانان داخلی بوش به نیابت از او میسازند - برخوردار میشوند. در یکی از این خبرسازیها، ادعا شد که بوش گفته است: «اصلاحطلبان، خط مقدم آمریکا هستند و چشم امید آنها به ماست». این خبر نیازی به تکذیب نداشت چون امروز نمیتوان کسی را در دنیا پیدا کرد که چشم امید به بوش داشته باشد، جز همان کسانی که وقتی میخواهند سخن بوش یا آرزوی بـرخـی مـدعـیـان اصـولـگـرایی را بیان کنند دچار هیجانزدگی میشوند و مینویسند «جرج بوش که برای افتتاح بنیاد بوش به دانشگاه دالاس در ایالت تگزاس رفته بود در یک سخنرانی پرشور، اصلاحطلبان را خط مقدم آمریکا خواند». اما به هر حال، کسانی که سیاستمدار محبوب آنها، دوست شفیقی در کنار دارد که بر دوستی با مردم اسرائیل، تاکید هزارباره میکند حق دارند سخنرانی جرج بوش را «پرشور» بخوانند و اظهارات این رئیسجمهور به یاد ماندنی آمریکا را به عنوان منبع موثق، مورد استناد قرار دهند. راستی چه کسی گفته است که اصولگرایان بایستی توصیه قرآنی در خصوص اخبار منقول از فاسقان را قبل از پذیرش، مورد ارزیابی قرار دهند؟ مگر مردی که خبرگزاری دولت اصولگرا، او را «مردی برای تمام فصول» میخواند نگفته است دوران اسلامگرایی به پایان رسیده؟ پس چه باک که بدون توجه به آیه قرآن، سخن بوش- اگر گفته شده باشد- را بر سر «نیزه» کنند و بر سر اصلاح طلبان بزنند!
اما اگر قرار است اخبار منابع آمریکایی و یاران منطقهای آنها را به عنوان منبع موثق در نظر بگیرند همان منابع در روزهای اخیر، اخبار دیگری هم منتشر کردهاند که به چند نمونه از آن اشاره میشود.
۱ـ چند روز قبل روزنامه نیویورک تایمز مدعی شده که بنیاد علوی - وابسته به ایران- مبلغ سیصد و سی و دوهزار دلار (سیصد میلیون تومان) در سال ۲۰۰۷ به دانشگاه کلمبیا کمک کرده و در سالجاری نیز مبلغ ۵۰ هزار دلار در اختیار آن دانشگاه گذاشته است.
البته سخنگوی دانشگاه کلمبیا، هرگونه ارتباط میان پرداخت این کمکها با سخنرانی سال ۲۰۰۷ احمدینژاد در آن دانشگاه را تکذیب کرده است اما اگر اصلاحطلبان هم بخواهند به شیوه مدعیان اصولگرایی، قضاوت کنند میتوانند این دو موضوع را به هم ربط دهند و نتیجهگیری کنند که «در همان سالی که چند دانشجوی ایرانی برای تامین مخارج تحصیل خود، در یک ساختمان مخروبه کار میکردند و بر اثر ریزش آن جان باختند، سیصد میلیون تومان از اموال یک موسسه ایرانی، در اختیار دانشگاه کلمبیا قرار گرفته تا اهداف تبلیغاتی دولت احمدینژاد، پیگیری شود!» آیا مدعیان اصولگرایی اینگونه قضاوت را میپذیرند؟
۲ـ تقریبا یک ماه و نیم قبل از انتخابات ۲۲ خرداد ٨٨، احمدینژاد در حاشیه اجلاس دوربان ۲، دیداری با رئیسجمهور سوئیس داشت. بلافاصله پس از این دیدار، برخی رسانههای غربی به نقل از رئیسجمهور سوئیس اعلام کردند: «احمدینژاد از من خواست تا این پیام را به واشنگتن برسانم که ایران از وضعیت فعلی- درآمریکا- ناراضی است و خواهان تغییر آن است. به این منظور، باید آمریکا گام اول را بردارد و تغییر جدی در سیاست خود بدهد. اگر اوباما بخواهد میتواند این دگرگونی را به انجام برساند. البته این تغییر باید در همین ماهها انجام شود، چون بعدا مشکلتر خواهد شد». اگر اصلاح طلبان نیز به حدی از درماندگی برسند که بخواهند پای خود را جای پای رسانههای مدعی اصولگرایی بگذارند باید با استناد به خبر رسانههای غربی، بگویند که «احمدینژاد به دنبال کسب امتیاز حل مشکلات ایران و آمریکا، در آستانه انتخابات ریاستجمهوری بوده است.»
بعضی از همین رسانهها، اخیرا ادعا کردهاند که دولت احمدینژاد، با پرداخت دویست هزار دلار به سران جزایر سلیمان، رای آنها را در مجامع بینالمللی به نفع ایران خریداری کرده است. آیا این خبررسانیصهیونیستها هم موثق است یا چون گردی بر قبای نازنینان مینشاند، سراسر دروغ میباشد؟
۴ـ پس از سفر اخیر نخستوزیر کویت به ایران، برخی رسانههای خارجی، مدعی شدند که ایران در این سفر خواستار میانجیگری کویت میان تهران و ریاض شده است. آیا این ادعا که پس از تبلیغات وسیع عربستان بر علیه ایران و بعد از ادعای روزنامههای اصولگرای ایران در خصوص سرکوب شیعیان یمن توسط عربستان، مطرح میشود نیز به اندازه ادعای مجله تایم و اظهارات منتسب به جرج بوش، معتبر است؟
۵ـ از خبررسانی وسیع رسانههای ترکیه و کپیبرداری رسانههای غربی از همان خبرسازیها در خصوص واگذاری امتیاز فروش ۵۰درصد گاز استخراجی از سه فاز پارس جنوبی، بیش از سه هفته نمیگذرد. آیا این خبر تحقیرآمیز هم به اندازه ادعاهای منتسب به جرج بوش معتبر است؟
۶ـ در همین مدت رسانههای خبری به نقـل از دستگاههای اطلاعاتی، مالی و تحقیقاتی آمریکایی یا غربی، آمـارهـایی درخصـوص رتبـه فسـاد مـالـی و اداری در ایـران، افـزایـش بـیسابقه فـرار نخبگـان از ایران، کــاهش شدیــد سرمایهگذاری و افزایش ریسک سرمایهگذاریدر کشورمان و... منتشر کردهاند. روزنامهای کــه مقالات آن، بلافاصلـه توسط فرزندخواندگان، کپیبـرداری و حتی متاسفانه گاه در تریبونهای مقدس بازگویی میشود در مورد این خبررسانیها یا خبرسازیها چه نظری دارد؟ البته بدون تعارف باید گفت نشانههایی که غربیها برای اثبات صحت اخبار مندرج در این یادداشت به آنها اشاره میکنند به مراتب قویتر از اظهاراتی است کــه بـــه رئیسجمهور پیشین و منزوی شـدهآمریکا، منتسب میشود.
اما بــه هر حـال اگـر قرار بر پیداکردن شاهــد از میان رسانـههـای غربـی ـ یـا بــه طـور کلی مخالف نظام جمهـوری اسلامی- باشد یقینا خبرها، مقالات و تحلیلهایی کـه میتواند به زیان مدعیان اصولگرایی بــه ویژه افراطیهایی کــه خود را حامی دولت جا میزنند، مورد استفاده قرار گیرد دهها و شاید صدها برابر بیشتر از نمونههایی است که ظاهرا تنها به دست تعدادی «از رسانههای پرونــدهساز» در ایران میرسد و شاید هم فقط تراوشات مغزی خود آنها باشد. آیا روزنامهنویسان اصـولگرا، در همین چندماه اخیر خبرسازیها- و شاید افشاگریهای ناهماهنگ ـ رسـانههای غربی و اسرائیلی، درخصوص رفتوآمدهای محرمانه و مذاکرات غیرعزتمندانه بعضی وابستگان به دولت برای نزدیک شدن به تیم حکومتی جدید در کاخ سفید را نشنیدهاند و نخواندهاند؟همه آن خبرها هم توسط منـابعی نقل شده است کــه امروز منبـع موثق و محبوب برای بعضیرسانههای ضداصلاحطلب ایرانی هستند. آیا مدعیان اصـولگرایی در این حد تحمل دارنـد کــه همین خبرها به تیتر اول روزنامههای اصلاحطلب تبدیل شود؟ دولتمردانی هم که به بهانه حمایت از آنها، تیترسازیها و جعل خبرها علیه اصلاحطلبان انجام میشود باید آماده باشند کــه سیل اخبــار منتشـره در رسانــههای خارجی که ظواهر بسیاری از آنها نیز دقیق به نظر میرسد به زودی در رسانههای داخلی منعکس و اخبار آن منابع موثق - به تشخیص مدعیــان اصولگرایی- برای ارزیـابـی میـزان عـزتمـداری در دیپلماسی خارجی دولتهای نهم و دهم مورد بهرهبرداری منتقدان دولت قرارگیرد. رئیس دولت که علاقه زیادی به استفاده از عبارات خودمانی دارد حتما این عبارت مردمی را شنیده است که «چیزی که عوض دارد گله ندارد.»
دفاع از آزادی و انتخابات آزاد
«حرمت سپاه و بسیج این است که در کنار مردم باشند، اگر از اوضاع گلهای باشد ما معتقدیم بیان آن جرم نیست و باید بگذاریم نظام مسیر درست خود را طی کند، راه حل مشکل این نیست که با اعتراض، با خشونت برخورد شود.»
به گزارش «ایلنا» رئیس دولت اصلاحات، که در دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه پزشکی سخن میگفت اضافه کرد: سپاه پاسدارانی که آن همه افتخارات در کنار ارتش ما آفرید و بسیجی که با دستهای تهی خودش توانست در مقابل نیروهای عظیم بایستد و نگذارد عزت مملکت از بین برود؛حرمتش این است که در کنار مردم باشند.
وی تقارن این دیدار با روزهای اول ماه مبارک ذیحجه را به فال نیک گرفت و با بیان اینکه ذیحجه ماه بسیار بزرگی است افزود: جالب این است که مهمترین و شاخصترین خانه خدا، کعبه و مسجدالحرام است اما خداوند آن را خانهای میداند که برای مردم (و نه فقط برای مومنان) برقرار شده است و در تاریخ منشا برکات بوده و هست و یک نوع اتصالی میان آسمان و زمین و نزول برکات الهی بر جامعه بشری است.
وی با تاکید بر اینکه این از افتخارات ادیان توحیدی و به خصوص دین اسلام است که برای انسان کرامت قائل است، تصریح کرد:به همین جهت در بینش اسلامی ـ لااقل آن بینشی که در انقلاب اسلامی بود و ما به آن اعتقاد داشته و داریم ـ این است که انسان شایسته حاکم بودن بر سرنوشت خود است و به همین دلیل در اصل ۵۶ قانون اساسی به صراحت مساله حاکمیت انسان بر سرنوشت خودش آمده است.
خاتمی یادآور شد: بارها گفتهام و باز هم تکرار میکنم که یکی از طلاییترین اصول قانون اساسی همان اصل ۵۶ است که حاکمیت انسان بر سرنوشت خود را به رسمیت میشناسد و لوازم آن که آزادی انسان و زمینهسازی برای رشد همه جانبه انسان، تامین عدالت اجتماعی در جامعه است، نه تنها به عنوان حق طبیعی، بلکه علاوه بر آن به عنوان حق الهی شناخته شده است.
رئیس دولت اصلاحات ادامه داد: هر کار و روشی که مانع حاکمیت انسان بر سرنوشت خود بشود و این حاکمیت لطمهای ببیند و یا از سوی گروهها یا افرادی غصب شود، مغایر با بینش ما و انقلاب اسلامی است و اینگونه رفتار و عمل یک روش انحرافی و خلاف مشیت الهی و بینشی است که اسلام و ادیان الهی درباره انسان دارند.
وی با بیان اینکه تجلی اصل حاکمیت در عرصه اجتماعی، این است که حاکمیت از آن مردم اند، گفت: مردم حکومتشان را تعیین میکنند؛ حکومتها برآمده از اراده مردماند و در مقابل مردم مسئولند؛ این امرنیز لوازمی دارد، از جمله انتخابات، انتخاباتی آزاد، زمینه سازی برای انتخاباتی که واقعا رای مردم در آن تجلی پیدا کند و هر کاری برخلاف این مسیر، خلاف بینش اسلامی است.
وی باردیگر با ابراز خوشحالی از انجام این دیدار در روزهای اول ذیحجه خطاب به حاضران گفت: شما بندگان خوب خدا هستید که سعی کردهاید خدمتگزار مردم باشید و در عرصه خدمت به خصوص بهداشت و درمان وسلامت سایر مسائل اجتماعی با حسن نیت حضور داشته باشید. سابقه شما هم روشن است؛ انسانهای مومنی که برای انقلاب مایه گذاشتید، با حضور در دوران دفاع مقدس فداکاری کردید، و دلبسته به این انقلاب و نظام هستید.
خاتمی ادامه داد: «اگر واقعا از اوضاع گلهای باشد ما معتقدیم بیان آن جرم نیست؛ این روزها به افرادی که انسانهای صادق و سالمی هستند ستم شده است. همه ما ممکن است اشتباه داشته باشیم، ولی باعث تاسف است که به انسانهایی صادق و خدوم و خانوادههایشان ستم شده است. ممکن است به خاطر چنین روشهایی آن چیزی که ما به آن اعتقاد داریم و دلبسته آن بودیم یعنی انقلاب ما و نظام ما لطمه ببیند. بعضی کارهایی میشود ـ که کارهای بدی است ـ و در همه جای دنیا هم کم و بیش رخ میدهد، اما مشکل مضاعف اینجاست که در یک جایی این کارها به نام اسلام و انقلاب بشود و اگر دل ما میسوزد از همین مساله است.
پیش نرفتهایم، عقب ماندهایم
خاتمی با اشاره به مطالبی که در این نشست درباره وضع مدیریت کنونی جامعه در زمینه بهداشت، رفاه و تامین اجتماعی، و به طور کلی شاخصهای سلامت و بهداشت از سوی حاضران مطرح شد، این مطالب را شعاری ندانست و اظهار داشت: این مسائل را کسانی مطرح کردند که دستاندرکار امور بودهاند. متاسفانه مقایسه آنچه در گذشته بوده با آنچه امروز هست، نشان میدهد که وضع ما خوب نیست. همین مساله را میتوان به همه عرصهها؛ صنعت، کشاورزی، روابط خارجی، مدیریتهای مختلف تعمیم داد. تردید ندارم که با برخورد منصفانه با مساله میبینیم همه شاخصها سقوط کرده یا حداقل در بسیاری از موارد به خصوص در برنامه چهارم ـ که یکی از علمیترین و واقعبینترین برنامههای تدوین شده در دولت اصلاحات با نظر کارشناسی و رعایت معیارهاست ـ آن طور که پیشبینی میشد پیش نرفتهایم و از آن مسیر عقب افتادهایم.
رئیس بنیاد باران تاکید کرد: من بارها خدمت بزرگان گفتهام و الان هم میگویم؛ اگر یک نقشه راهی برای کشور مشخص شد که عبارتست ازسند چشم انداز بیست ساله و در آن هدف را معین کردیم، نه تنها در این مسیر حرکت نکردهایم، بلکه از نقطه مبدا هم ـ که بنا بود ۲۰ سال بعد به هدفهایی برسیم ـ عقب افتادهایم و این باعث تاسف و تاثر است.
خاتمی همچنین با اشاره به مباحث مطرح شده درباره وحدت اجتماعی خاطرنشان کرد: ملاک ما در این زمینه عجیب و غریب نیست؛ ملاک ما همین قانون اساسی، برنامه چشم انداز بیست ساله و سیاستهای کلی است که تدوین شده است. اگر در جاهایی انحراف وجود دارد همه باید با وحدت این انحراف و اشکال را برطرف کنیم. حرف ما این است که وضع ما در عرصههای مختلف، در گذشته بهتر بود. البته نمیگویم عیب و کمبود نبود، حداقل این بود که با تجربه و تکیه بر کار کارشناسی مسیر درستی انتخاب شده بود و گامهایی در این زمینه برداشتیم، ولی کارها در این مسیر ادامه پیدا نکرد و متاسفانه این طور القاء میشود که آن چه رخ میدهد درست، خواست انقلاب و مصلحت مردم است در حالیکه ما معتقدیم هیچ کدام از اینها نیست.
انحراف از معیارهای انقلابی
وی ادامه داد: آیا اینکه عدهای دلسوز انقلاب و دلبسته به انقلاب و مصلحت مردم و کشور ـ که برای مملکت، مردم، سربلندی در عرصه منطقه و جهانی آرمانها، آرزوها و برنامههایی داشتند و عمل میکردند ـ احساس میکنند مسیر فعلی منحرف است و باید تغییر پیدا کند، این عین انقلابی بودن، عین پایبندی به معیارهای انقلابی نیست؟ و در مقابل آیا وقتی کسانی از این مسیرها منحرف شدهاند، این نشانه انحراف از معیارهای انقلابی نیست؟ آیا این مقابله با انقلاب نیست که وقتی کسانی میگویند این وضع با همین معیارهای قانون اساسی باید تغییر کند، به براندازی و تخریب نظام متهم شوند و برعکس عملکرد کسانیکه معتقدیم نتیجه عملشان ـ که در این روزها و سالها بوده است ـ نتیجه مطلوبی نیست، عین انقلاب تعبیر شود؟ اینها مقابله با انقلاب است که اگر کسی حرفی زد، راهکاری نشان داد و خواستار تغییر مثبت به نفع معیارهای انقلابی شد، هرگونه هزینهای را بپردازد و متهم به انواع اتهاماتی شود که این روزها داریم میبینیم؛علاوه بر اتهامات، نسبتهای ناروا، شکستن شخصیت کسانی که سرمایههای نظام هستند را نیز از سوی کسانی که نمیدانیم خیلی از آنها کی هستند و چگونه این طور سخاوتمندانه تخریب میکنند شاهد هستیم.
تنها صحبت تهمت زدن نیست
وی با اشاره به دستگیریها، برخوردها، محدود کردنها و با بیان این که آیا دلسوزان انقلاب آزادند که حرفهایشان را در دانشگاهها و در مجامع دیگر بزنند؛یا برایشان هزینه داشته باشد؟ ادامه داد: تنها صحبت تهمت زدن نیست، بلکه ایجاد هزینه کردن برای کسانی است که دلشان برای انقلاب و مردم میسوزد.
رئیس بنیاد باران با بیان این که ما افتخار میکنیم که از آزادی و انتخابات آزاد دفاع میکنیم و افتخار میکنیم از اینکه اگر در عرصه انتخابات و مسائل دیگر مشکلاتی وجود دارد، انتقاد میکنیم، تاکید کرد: به نفع مردم و آرمانهای انقلاب و برای تحقق اصل ۵۶ قانون اساسی این مسیر را ادامه میدهیم ؛ چراکه معتقدیم مردم ما شایسته آزادی، شایسته رشد و پیشرفت و توسعه و عدالت هستند. وقتی میبینیم دراین مسیرمشکل و انحراف وجود دارد حرف میزنیم و صحبت میکنیم؛ چراکه از آن طرف مسائلی به نام اسلام و انقلاب پیش میآید که دودش در درجه اول و بیش از همه به چشم نظام میرود.
وی خاطرنشان کرد: مردم ما انقلاب شان را قبول دارند؛ چرا که احساس میکنند این انقلاب به آنها عزت و حرمت داد، انرژیها را آزاد کرد برای اینکه مملکت یک مملکت الگو و پیشرفته ـ در منطقه و دنیا ـ بشود، آزادی،عدالت و پیشرفت در کنار اخلاق و معنویت در آن باشد. اگر خدای نکرده کسانی بخواهند مسائلی خلاف این مسائل را به نام انقلاب و اسلام مطرح کنند، مردم به آنها اعتراض میکنند.
رئیس دولت اصلاحات افزود: ما از مردم دفاع میکنیم. دفاع کردن ما از مردم و آزادی آنهاست.دفاع از انتخابات سالم و آزاد دقیقا دفاع از ارزشهایی است که برای آن انقلاب شد، خونها داده شد، محرومیتها کشیده و هزینهها پرداخته شد.
خاتمی یادآور شد: امروز متاسفانه میبینیم خشونت تئوریزه شده عملی میشود وعلیه بسیاری از نیروهایی که علاقه مند به انقلاب و امام هستند اعمال میشود.
وی همچنین گفت: البته در این کشور کسانی هم هستند که حتی این نظام را هم قبول ندارند ولی حاضرند در چارچوب قانونی نظام حرکت کنند و ما افتخار میکنیم که از حقشان دفاع کنیم. ستم به آنها را روا نمیداریم؛ چراکه به عنوان یک شهروند دارای حقوقی هستند که دیگران در این کشور دارند، مگر اینکه کسی به تعبیر امام توطئه و براندازی کند.
رئیسجمهور سابق اضافه کرد: خشونت میگوید یک روش و سلیقه و شیوه خاص عین اسلام و انقلاب است و هر کس خارج از این شیوه فکر کند، حق ندارد زندگی کند و در حاکمیت حضور داشته باشد یا حتی آزادانه بتواند حرفش را بزند؛ وبدتر اینکه تلاش میشود که این رفتارها و سیاستها توجیه شود و کسانی وانمود(و عمل) میکنند که هرچه خلاف این روش باشد ضد انقلاب است و هرکس با این سلیقه مخالف باشد برانداز است و با او برخورد میشود.اینها مسائلی است که مشکل ایجاد میکند.
خاتمی درباره کسانی که چنین دیدگاهها و تفکراتی را دارند، گفت: کسانی که در تاریخ و سابقه شان هست که نه با این انقلاب سر سازگاری داشتند و نه به امام و نه یک ذره برای انقلاب دلشان سوخته چنین حرفهایی را میزنند. متاسفانه زمینه برایشان باز میشود تا در ارکان و ارگانهای برآمده از انقلاب ـ که خدمات بزرگی هم دارند ـ نفوذ کنند و از آن به عنوان ابزار حذف، سرکوب و... استفاده کنند.
زیان فضای سیاسی و امنیتی
رئیس دولت اصلاحات با تاکید بر اینکه سپاه و بسیج از متن انقلاب برآمده است، یادآور شد: سپاه پاسدارانی که آن همه افتخارات در کنار ارتش ما آفرید و بسیجی که با دستهای تهی خودش توانست در مقابل نیروهای عظیم بایستد و نگذارد عزت مملکت از بین برود؛حرمتش این است که در کنار مردم باشند.
وی تاکید کرد: وجود فضای امنیتی سیاسی بر اساس تحلیلهای غلط و نیز اعمال روشها و شیوههای غلط اولین زیانش به اصل نظام و مردم میرسد؛ چراکه نه تنها عموم مردم احساس میکنند آزادیهای مشروعشان محدود شده، بلکه مردم مظلوم و محروم هم با همه وجود احساس میکنند محرومتر شده اند. نگرانی بنده این است که در آینده نه چندان دور در کنار این نارضایتیهای سیاسی که در قشرهای خاصی از جامعه بیشتر بروز و ظهور دارد نارضایتیهای اجتماعی هم اضافه شود، به خصوص وقتی وعدههای داده شده، عمل نشده یا بر خلاف آن عمل شده است.
وی با بیان اینکه با فشار وارد آوردن، ایجاد ارعاب، بالابردن هزینه حرفزدن و آزاد بودن و آزادنه زندگی کردن، مشکلی حل نمیشود و شکافها زیادتر خواهد شد، گفت: جنبش ما سابقه ۱۵۰ ساله در مملکت دارد و اوجش در انقلاب اسلامی بود و همچنان تداوم داشته و خواهد یافت. جنبشی که ریشه اصیل در جامعه و تاریخ دارد از بین نمیرود، البته اگر رفتارها با آن رفتارهای نادرستی باشد ممکن است یک نوع انحرافاتی در آن پیدا شود. چنانچه ما میبینیم بصورت عکس العملی مسائلی مطرح میشود که ما و شما آن را نمیپسندیم. اما مقصر آن کسانی هستند که این زمینهها را فراهم آوردهاند.
رئیس موسسه بین المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها تاکید کرد: باید بگذاریم نظام مسیر درست خود را طی کند، معیارهای اصلی در آن حاکم باشد، انسان در آن حرمت داشته باشد، زمینه برای پیشرفت جامعه مهیا باشد، مدیریت جامعه کارآمد و متعهدباشد، دروغ به مردم گفته نشود، بداخلاقی در جامعه نباشد؛ چراکه شکستن مرزهای اخلاقی بسیار مساله مهمی است. وقتی تهمت در سیاست رسمی شد، تهمت کار انقلابی و بیان دردها جرم شد، آن وقت در متن جامعه نسبت به تهمت زنندگان و شکنندگان مرز اخلاقی بدبینی ایجاد میشود و این بدبینی سرایت به اصل نظام میکند و این فاجعه بزرگی است.
مردم بتوانند حرفشان را بزنند
وی تاکید کرد: بیاییم همه دست به دست هم دهیم و از این فضای امنیتی و نظامی حاکم بر جامعه با تحلیلها و توجیهات غلطی که وجود دارد، دست برداریم. فضا را تلطیف کنیم تا مردم بتوانند آزادانه حرف شان را بزنند و احساس کنند نظام حرف اینها را گوش میدهد و در مقابلشان نیست. آن وقت خواهید دید چقدر شور و اشتیاق در جامعه بوجود خواهد آمد.
رئیس بنیاد باران با تاکید بر اینکه اشتباهاتی که شده است نباید تکرار شود، خاطرنشان کرد: انتخاباتی در پیش روست، مردم باید بتوانند آزادانه رای بدهند و تضمین شود که نتیجهای که بیان میشود؛همان است که مردم میخواهند و اگر فضای اعتماد بود مردم که نتیجه کارشان چیز دیگری میشد اعتراض نداشتند. راه حل مشکل این نیست که با اعتراض، با خشونت برخورد شود.
وی ادامه داد: باید با دلسوزی به انقلاب نسبت به راههای موجود بازنگری کرد؛ نظام و حاکمیت ما باید قانع شود که این رفتارها و روشها آن نیست که به سر منزلی برسد و به مصلحت جامعه بیانجامد یا مورد تایید معیارهایی که انقلاب ما داشت و مردم ما میخواستند، باشد. تدبیر، عقلانیت و تقوا حکم میکند که اگر مسیری اشتباه است، با شجاعت همه با هم دست به دست دهیم و آن مسیر را اصلاح کنیم تا فضا فضای امن و آباد وآزادی بشود.
وی در پایان با ابراز امیدواری نسبت به اینکه در آینده شاهد وضعیت بهتری باشیم، گفت: « امیدوارم بسیاری از نیروهایی که شایسته و مظلوم هستند و گرفتار بند هستند، گرفتاریهایشان رفع شود و به صحنه جامعه برگردند و فضای کشور تغییر پیدا کند و آنچه به مصلحت کشور است انجام بگیرد.
«ایلنا» در پایان گزارش گفته است: برخورد با فرهنگستانها و دولتی کردن آنها، نگرانی از اتفاقاتی که به نام اسلام و انقلاب در حال رخ دادن است، هدایت و رهبری جنبش سبز، یأس و نگرانی مردم و آسیب دیدن مرزهای اخلاقی در جامعه، مقایسه وضعیت کنونی و گذشته بهداشت و درمان کشور، از جمله محورهای صحبتهای حاضرین در جلسه بود.
ضریب نقدپذیری پائین آمده است
عماد افروغ استاد دانشگاه و نماینده دوره ششم مجلس با عنوان: «استقبال از نقد» در روزنامه «همشهری» دیروز نوشته است: «واقعیتی است که هر چه مطبوعات و رسانههای ما غیرانتقادی باشند و به دور از انعکاس واقعیتهای جامعه قرار گیرند، اقبال مردم به رسانههای بیگانه بیشتر میشود، کما اینکه آمار، ارقام و اطلاعات نیز بیانگر گرایش روز افزون به ماهوارهها و رسانههای بیگانه است.
جلوی این اتفاق را باید گرفت و این مستلزم افزایش آستانه تحمل دولتمردان در برابر نقد و انتقاد است. واقعیت تلختر اینکه ضریب نقدپذیری و آستانه تحمل صاحبان قدرت بسیار پایین آمده است و این هیچ تناسخ و سنخیتی با انقلاب و با ویژگیهای اداره سالم یک جامعه ندارد؛ دقت کنیم ما انقلاب شکوهمندی را پشت سر گذاشتهایم که جایگاهی در خور را برای نقد تعریف کرده و فصل سومی را در قانون اساسی داریم به نام حقوق ملت که باید پاس داشته شود.
نقد، یکی از ضرورتهای اداره صحیح یک جامعه است و فرصتی است برای صاحبان قدرت که از معایب و کاستیهای خود مطلع شده و اسیر تملق و متملقان فرصتطلب نشوند.
گذری به تاریخ ایران و تاریخ دیگر جوامع کافی است تا بدانجا برسیم که هر چه فضای نقد بستهتر شده، فضا به سمت امنیتی شدن سوق پیدا کرده و هر چه فضا امنیتی شده، اشکال طبیعی و قانونی بروز تظلمها و دادخواهیها جای خود را به اشکال غیرطبیعی آن دادهاند و ناگزیر جامعه آبستن واکنشهای تندروانه شده است.
بعضا توقعاتی از صاحبان نقد میرود که این توقعات نسبتی با یک نقد خوب و مستدل و معقول ندارد، بارها گفته شده است اینکه ناقد، دلسوز باشد یا راه حلی به دست دهد ربطی ذاتی با یک نقد خوب ندارد و اینها شرط ماهوی نقد نیست، اینها شرط اجتماعی نقد است و ما باید به استقبال شروط ماهوی نقد برویم. یعنی نقد مستدل، معقول و شجاعانه باشد و حتی باید به استقبال نقدهایی برویم که بوی تخطئه هم میدهند.
اینها هر دو برای صاحبان قدرت فرصتاند؛ فرصتی که نقدشونده میتواند با پاسخ مستند و مستدل تحمل نقد خودش را، نقدپذیری خودش را و عظمت خودش را به رخ بکشد.
این بدان معنا نیست که آزادی و نقد هیچ قیدی نداشته باشد، بحث این است که باید به استقبال قیدهای قانونی رفت و از قیدهای من عندی و سلیقهای پرهیز کرد، حتی آنجایی که میخواهد پای قیدهای قانونی به میان بیاید بایستی باز مجاری قانونی تشخیصدهنده اصلی باشند نه آنکه هیات حاکمه بهعنوان داور اصلی این قید و بندها خود را به صاحبان فکر و اندیشه تحمیل کند. روالی مجرایی و قانونی برای این قید و بندها تعریف شده است که بایستی به آنها هم توجه شود.
موانع چندگانهای در جامعه ما پیش روی نقد است و این موانع صرفا به صاحبان قدرت مربوط نیست، بلکه به منتقدان هم مربوط میشود. منتقدان باید درک کنند که در چه فضایی دست به نقد و قلم میبرند، شروط اجتماعی نقد، نقد را نرم میکند.
به هر حال وقتی منتقد، دلسوزی خود را منتقل کند و وقتی راه حل خود را بدهد – اگر چه اینها ویژگی نقد خوب نیست و ربطی به شرایط ماهوی نقد ندارد - نقد اثرپذیرتر میشود. حداقل در این صورت مواجهه ناصواب با اینگونه نقدها از سوی صاحبان قدرت سختتر میشود و به راحتی نمیتوانند با نقد خوب و مستدل که شروط انصاف و دلسوزی را رعایت کرده برخورد نامنصفانه داشته باشند.
با توجه به شرایط جامعه ما و نگاههای منقبضی که نسبت به نقد وجود دارد بهنظر میرسد اگر منتقد در نقد به این شروط اجتماعی و اخلاقی دقت بیشتری داشته باشد هم جلوی آن انقباض گرفته میشود و هم کمک میکند به بسط خودش.
چند صباحی است که شاهد نگاه بستهای به مطبوعات و آزادی بیان و آزادیهای اساسی مصرح در قانون اساسی هستیم. وقتی نقد در یک جامعه جا نیفتد و وقتی که نقدشونده تحمل لازم را نداشته باشد به کوچکترین نقدی ولو نقد خوب، انگ سیاهنمایی خورده میشود و نگرانی در آنجاست که در چنین فضایی، نشریات منتقد با محدودیتهایی روبهرو شده، آزادیهای سیاسی محدود شود و در مقابل، برخی آزادیهای اجتماعی مجاز شناخته شود و روز به روز فضای نشریات زرد را رو به گسترش ببینیم، همچنان که میبینیم...»
ارتباط با تلاشهای ژئوپلتیک
روزنامه «جهان صنعت» با عنوان: «تب سکه» نوشته است: «قیمت جهانی طلا و رکود بیسابقه آن، این روزهادر بازارهای جهانی روزهای طلایی را پیش روی فعالان بازار طلا قرار داده است. تحلیلگران کامرزبانک میگویند که احتمال تلاشهای ژئوپلتیک جدید در خاورمیانه از دیگر علل افزایش قیمت طلا به شمار میرود.
تاثیر بدیع چنین نوساناتی در بازارهای داخل کشور اتخاذ سیاست توازن عرضه و تقاضاست که در پارهای از موارد نه تنها سودی را عاید کشور نمیکند بلکه خطراتی را نیز به دنبال خواهد داشت. اگرچه تزریق یکباره پنج میلیون قطعه انواع سکه به بازار داخلی تا اندازهای حباب قیمتها را شکاند اما با توجه به صعود گاه و بیگاه قیمت طلا در بازارهای جهانی نمیتوان از افزایش قیمت طلای در دست مردم جلوگیری به عمل آورد.این سیاست سرکوبگرایانه نه تنها کاری از پیش نخواهد برد بلکه منجر به از دست دادن ارزش واقعی طلا در کشور میشود به طوری که بسیاری با خریداری طلای ارزان در ایران برای فروش اندکاندک آن در خارج از ایران اقدام میکنند چراکه تجارتی پر سودتر از این نخواهد بود.
از دیگر سو بانک مرکزی ایران هنوز آمار شفافی از میزان ذخایر طلای کشور ارایه نکرده است که بتوان بر اساس آن به یک جمعبندی همه جانبه دست یافت. از اینرو است که ناگهان پنج میلیون قطعه سکه ضرب و به بازار تزریق میشود تا شاید از افزایش تب قیمتها جلوگیری شود غافل از اینکه مشخص نیست این سکههای میلیونی از محل ذخایر بانک مرکزی به حراج گذاشته میشود یا ذخایر ارزی کشور؟
به هر حال مبهم بودن سیاست بانک مرکزی در قبال کاهش ارزش دلار است در حالی که این ارز جهان رفتهرفته در بازارهای جهانی رنگ میبازد و اثراتی همچون افزایش ارزش طلا در بازارهای جهانی را در پی دارد. بانک مرکزی ایران همچنان نرخ دلار را ثابت نگه داشته است تا ایران را به بهشت واردکنندگان چینی مبدل کند. شاید افزایش ارزش طلا در برابر کاهش ارزش طلا تلنگری برای تجدیدنظر در سیاستها باشد که البته با توجه به شخصیت فردی سکاندار بانک مرکزی چنین موضوعی بعید به نظر میرسد.»
صغم الحلومه
مسعود بهنود در صفحه آخر ضمیمه روزنامه اعتماد مطلبی تحت عنوان «صغمالحلومه» نوشته است: «گفت چیزی است مانند راحتالحلقوم اما راحت پایین نمیرود. در دوره ناصری که پایتخت بزرگ شد و آب کرج را آوردند، برج و بارویی یافت، دفتر عبور و مروری، نظم روزانه را عسس برقرار میکرد و شبها شب پا بود و شبگردها، هر وزیری هم طویلهای داشت و هر صاحب شأن و مقامی هم، و طویله نه جای نگاه داشتن اسب و الاغ، بلکه محبس بود. تا کنت مونت فرانسوی را استخدام کردند. سرهنگ فرنگی آمد و شد رئیس نظمیه و برای اولین بار تشکیلات پولیس را راهاندازی کرد. برای افتتاح شاه خودش دو بیتی گفت، پولیس را با تدلیس و تلبیس قافیه کرد و بر سردر اداره مرکزی پولیس خوش خط نوشتند، لباس همشکل دوختند و نظمی به شهر دادند از جمله زندانها را در بستند به جز طویله نایبالسلطنه.
در فرمان همیونی آمده بود که «بنا به استدعا، طویله شاهزاده والا نایبالسلطنه دست نخورده بماند». در همان فرمان نوشته آمد که این طویله برای کسانی است که امر جهان مطاع ملوکانه مقرر میشود؛ «در طویله باشند تا فضولی نکنند، حرف یاد رعیت ندهند، چشم و گوش رعیت را باز نکنند. شبنامه ننویسند، ژلاتین کاری نکنند، اوراق ضاله نگاهداری نکنند و...» کنت وقتی از شاه پرسیده بود چرا طویله کامران میرزا بماند، به زبان خودشان فرموده بودند این سهم دارالحکومه است. کنت که تازه داشت فارسی یاد میگرفت به زحمتی پرسیده بود صغمالحلومه. شاه هم شنگولی کرده و گفته بود بله، همان صغمالحلومه خیلی هم پایین دادن راحت است. و بعد هم خنده فرموده بودند. کنت هم دیگر هیچ نگفت و این سخن از وی ماند که طویله کامران میرزا صغمالحلومه است. بعد هم همه جا از این محبس به عنوان «سهمالحکومه» یاد میکرد.
بعد از آن مصیبت که در سنه ۱٣۱٣ بر سر قاجار آمد، در میان پیران این قوم شایع بود که منیرالسلطنه عروس شاه [همسر نایبالسلطنه حاکم تهران] یک ماه قبل از مصیبت به خواب دید که همه شهر شده طویله نایبالسلطنه و از هر طویله شعلهای برپاست. منیرالسلطنه زنی باخدا بود و دلش لرزید و معلوم نشد چه در سرش افتاد که نذر کرد شبهای جمعه به تعداد کسانی که در طویله حبس بودند یک کاسه آش و یک کیسه خرما ببرند و بدهند به محبوسین طویله؛ همان جا که میگفتند مشکل از آن بتوان جان سالم به در برد.
میرزارضا عقدایی از جمله محبوسین طویله نایبالسلطنه بود که دو بار از آنجا جان به در برد؛ بار اول تعهد سپرد که زبان درازی نکند و «منبعد اگر پشت سر شاهزاده لغز گفت دو مقابل حبس بکشد به اعمال شاقه هم». بار دوم وقتی بود که عریضه نوشت به هر جا و از جمله به پیشگاه همیونی. عارض شده بود که نایبالسلطنه و اذنابش به قدر صد و هجده تومان شال و ترمه از او برداشتهاند و دین خود را ادا نمیکنند و جواب سربالا میدهند و با هر مراجعه سر میدوانند. همان شب قزاقهای حکومتی ریختند و میرزا رضا را دست بسته بردند و در سه ماه او را انداختند ته طویله. ته طویله جایی بود تاریک که محبوس در آن به انفراد در پستویی به غل بسته میشد و زیراندازش کاه بود و روزی چند بار از دریچه بالا نوکرای نایب السلطنه ته مانده غذای مطبخ شاهزاده را میریختند پایین که محبوسین بخورند. با این همه در هر زمستان نیمی از محبوسین طویله جان میدادند.
میرزارضا در صغم الحلومه جانش به لب رسید، و هر روز مرگ از خدا میخواست تا زمانی که از همان دریچه شنید زنش آمده و طلاق میخواهد. زن گریه میکرد که این یتیم مانده نان ندارد بخورد، آزادم کن که بروم زیر یک سقفی که دست کم شکم این را سیر کنم. خون در رگهای میرزا به جوش آمد با فریاد به زن گفت تا فردا ظهر مجال بده میآیم و نان میآورم. و همین که مطمئن شد زن و بچه اش رفتهاند شروع کرد به فغان و زنجیر زدن، آنقدر کرد که یکی از دوستاقبانها با شلاق آمد و همان جا بود که میرزارضا گفت محضردار بیاوریم مهر کنم که طلبی از نایبالسلطنه ندارم بعد هم مرا ببرید پابوس که از هر چه نوشتم و گفتم توبه کنم.
گرچه کار به آن سادگی نبود اما فردایش او را از طویله بیرون انداختند. وقت رها کردنش به تعداد تومانهایی که طلبکار بود به او پس گردنی و اردنگی زدند. نه به آرامی بلکه به دستور هر اردنگی چنان بود که مرد سکندری میخورد و در پس هر سکندری سرگیجه داشت. و بعد هم تا خودش را به حمام پشت خندق انداخت که میدانست بو میدهد، از فرط چرک و کثافت بارها زمین خورد. رهگذران سکهای پرتاب میکردند به این هوا که غشی است.
میرزارضا ۱۰ روز بعد خودش را در جاده دید. رفت به تبریز و بعد با چه بدبختی به بادکوبه و با کشتی به استانبول. برای زیارت سیدجمالالدین اسدآبادی. در راه بارها قصه خود را برای همراهان گفت و هم قصه سیدجمال را که در تهران هر روز هزار هزار مردم به زیارتش میرفتند اما همین نایبالسلطنه داد سوار الاغش کردند و با لباس پاره نفی بلدش کردند و حالا در هفت کشور سلاطین به دستبوس اش میروند و در شاه نشین جایش میدهند.
و همان جا از زبان سیدجمالالدین شنید که گفت کسی که ظلم را به هر بهانه تحمل کند عذابش به اندازه ظالم است. آن که ظلم عیان ببیند و ساکت بماند در عقوبت ظالم شریک است.
چند هفته بعد میرزارضا به ایران برگشت و در زاویه شاه عبدالعظیم منتظر شاه ماند. شب جشنهای قران رسید و انتظار او سر آمد.
فردایش که باید جشنهای پنجاهمین سالگرد سلطنت ناصرالدین شاه برقرار میشد پایههای آتش بازی در این سو و آن سو پایتخت وامانده بود. امینالسلطان جسد شاه را خوابانده بود در سرسرای ورودی کاخ، در را بسته و کلید را در جیب جلیقه گذاشته بود، به ساکنان حرم که شیون سر داده بودند نهیب زده که میخواهید آشوب شود، بریزند سر به تن هیچ کس نگذارند. و میرزارضا را هم داده بود به زنجیر کشیده در کنار پلههای منتهی به ایوان تالار که کسی نتواند با وی سخن بگوید. و در عین حال مراقب بود کسی صدمه یی به او نزند تا شاه تازه بیاید و فرمان بدهد. تمام شب را او و شاهزاده درویش صفاعلی ظهیرالدوله همان جا قدم زدند یا نشستند و از بیاعتباری جهان حکایتها گفتند و شعرها خواندند.
به اولین بازجوییها مشخص شده بود که میرزارضا از کجا آمده و تحت تاثیر چه کس به این خیال شده و سرگذشت اش چه بوده است. ظهیرالدوله وقتی شرح ظلمهایی را شنید که بر میرزارضا رفته بود سری جنباند و همچنان که تسبیح میانداخت پی در پی گفت نکنید آقا، نکنید. در چهلم روز حادثه در خانقاه وقتی یکی از جمع دراویش رسید با مولایی گفت و پرسید چه آمد بر سر ملوکانه، ظهیرالدوله دستی به سبیل خود کشید و گفت هیچ صغم الحلومه گلوگیر شد، راه نفس بست.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|