یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چه جور پادشاهی؟
گزارش نشست دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۷ آذر ۱٣٨٨ -  ۲٨ نوامبر ۲۰۰۹


اخبار روز: نشست ۷۱ دفتر پژوهش حزب مشروطه ایران به بحث در مورد پادشاهی و آن چه در کنفرانس اخیر این حزب گذشت، پرداخته است. در معرفی این دفتر گفته شده است: دفتر پژوهش، گرد همائی داوطلبانه گروهی از هموندان حزب مشروطه ایران از اروپا و امریکا و کاناداست که به منظور گفتگو در مسائل حزبی و سیاسی و نظری بطور منظم نشست هائی در تالار های گفتگوی حزب مشروطه ایران دارند. نظراتی که در این نشست ها ابراز می شود متفاوت و گاه منتاقض است ولی قصد آن است که برخورد آزادانه آراء به پرورش روحیه دمکراتیک و بالا بردن سطح عمومی بحث سیاسی کمک کند.
به منظور آشنایی با مباحثات درون حزب مشروطه پیرامون موضوع پادشاهی، گزارش جلسه ی فوق در ادامه امده است:


موضع ما در مورد پادشاهی و آنچه که در کنفرانس گذشت

مختاری : آقای کشگر در مقاله خود درباره سخنرانی آقای همایون در کنفرانس با انتخاب سه واژه - مقام- تبعیض وسراپا دگرگونی به این نتیجه رسیده‌اند که رژیم پادشاهی به عنوان یک شکل از حکومت دیگر جایگاهی ندارد. در صورتی که واژه مقام در موضع بحث و یک سمت در کنارشعار و شخص، نشان از پایان جستجوی یک رهبر فرزانه می‌دهد و نیز این که رسیدن به حقوق شهروندی بعنوان یک گفتمان با روادری بی نظیرش ،جائی برای ایدئولوژی که تبعیض ویژگی بارز آن اسـت نخواهد گذاشت. این گفتمان است که نقش رهبری را خواهد داشت. توده‌ای است که با اتکا به اراده و خرد فردی و جمعی می‌خواهد سرنوشت خود را تعیین نماید. من حق دارم برای اینکه جامعه‌ام را اداره کنم به قدرت برسم و آن گونه که فکر می‌کنم زمینه را برای خوشبختی مردم فراهم کنم ولی آیا وقتی من به این حق، که داشتن قدرت است می‌رسم، رقبای خود را از این داشتن این حق باز نمی‌دارم؟ این یک پرسش است.
پرسش دیگر، برابری انسان‌ها در حقوق است یعنی انسان‌ها در برابر قانون برابرند. در منشور جهانی حقوق‌بشر بر حفظ جان و مال و آزادی انسان‌ها تاکید شده است. فکر می‌کنم از آغاز که شروع می‌کنیم همه برابرند اما فقط حق نیست که تعیین کننده است بلکه وقتی به حق می‌رسیم در جاهایی باید انتخاب کنیم. آن انتخاب است که باعث تبعیض می‌شود. فکر می‌کنم حتی خود دموکراسی تبعیض است. ما وقتی وارد مقوله برابری می‌شویم در ابتدای کار همه با هم برابرند اما وقتی وارد حوزه عملی می‌شویم آن موقع است که چیزی به اسم انتخاب، ضایع شدن حقی را زیر سئوال می‌برد. در سند‌های حزبی گفته شده اگر کسی قرار است کاندیدای انتخابات شود باید پولی را پرداخت کند که تضمین کند ۵ درصد از ارا را بدست خواهد آورد. این هم نوعی تبعیض است چون کسی که نمی‌تواند این را پرداخت کند پس نمی‌تواند وارد مسابقه انتخابات شود. در آلمان هم همین طور است. هر قانونی برای احراز شرایط انتخابات شدن و انتخاب کردن تبعیض برقرار می کند.

بهمن زاهدی

در مقاله مورد بحث سه مشکل هست.

یک – افراد باید در خدمت‌ اندیشه لیبرال دمکراسی باشند.
به نظر من تنها افرادی خدمت‌گذار اندیشه‌ای می‌شوند که مطلق‌گرا باشند. اندیشه در خدمت انسان است و نه انسان در خدمت اندیشه. جامعه ایران از این نوع تفکرهای مطلق‌گرا صدمات فراوانی خورده است. هویت‌‌‌گزاری خودی و غیر‌خودی‌ و مرزبندی آن از همین‌جا آغاز می‌شود.
به همین دلیل ۹٨% منشور ما را که قبول دارند نادیده می‌گیرند و در پی نابودی ۲% باقی‌مانده هستند.

دو - کمر همت بستن به بازگرداندن نظام پادشاهی
ما برای بازگردادن نظام پیشن تلاش نمی‌کنیم. تلاش ما برای گذر از استبداد است. چه استبداد از نوع پادشاهی و چه از نوع جمهوری آن. اگر بعضی چپگرایان ایران در فکر احیای کمونیزم جهانی شکست خورده‌ هستند ما به دنبال احیای نظام شکست خورده پیشین نیستیم، چون نه منطقی است و نه عملی.
ما بهترین راه برای گُذر از جمهوری‌اسلامی را در یک پادشاهی نوین لیبرال‌‌دموکرات می‌بینیم که واقعیت‌گرایانه است. نگاهی به بعضی جمهوریخواهان (غیر از لیبرال‌دمکرات‌ها و سوسیال‌دمکرات‌های شان) انسان را وحشتزده می‌کند.

سه - حزب مشروطه ایران از تناقضی بنیادین رنج می‌برد.
اندیشه لیبرال‌دموکراسی و پادشاهی تناقصی ندارند بلکه بعضی از بهترین سیستم‌های لیبرال‌دموکرات جهان از نوع پادشاهی آن هستند.

داریوش همایون و حزب مشروطه ایران

می‌نویسند: " پیش از ورود به اصل موضوع، توجه به این نکته مهم هست که، این قطعنامه نیز به گفته اعضا و مسئولین حزبی همچون تمامی اسناد دیگر حزبی بر بستر اندیشه‌های داریوش همایون و به قلم توانای وی به رشته تحریر در آمده است."

من نمی‌دانم کدام یک از اعضا و مسئولین حزبی با آقای کشتگر در تماس بوده‌‌اند که ایشان به این نتیجه رسیده‌اند.
تمامی اندیشه‌های حزب از آقای همایون نبوده است و نیست. برای ما مهم نیست چه فردی نظرگاه‌هایش را به حزب ارایه می‌دهد، بلکه مهم این است که اعضای حزب را بتواند با استدلال‌های منطقی خود هم نظر کند.
برای مثال در کنگره سوم حزب پیشنهاد من برای گُذر از خشونت و مجازات اعدام در نظام آینده کشور بود که با استقبال زیادی روبرو شد.
در همان کُنگره نتیجه کار گروه بانوان ضمیمه منشور حزب گردید که از بهترین اسناد پیوست شده به منشور در رابطه با برابری حقوقی و انسانی زنان و مردان ایران است.
در کُنگره پنجم آقای همایون و چند تن از اعضای حزب تلاش زیادی کردند که کلمه "لیبرال" به منشور اضافه شود ولی موفق نشدند. ولی در کنگره هفتم واشینگتن "لیبرال‌دموکراسی" را با آنکه نه آقای همایون و نه فراکسیون "لیبرال" حضور داشته باشند با کمک و هم فکری ایشان به منشور وارد کردیم.
کجای این حزب فقط بر بستر اندیشه‌های داریوش همایون است؟ ایشان و ما با کمک فکری همدیگر این حزب را بدین جا رسانده‌ایم که هست. قلم و اندیشه ایشان به ترویج اندیشه‌های حزب کمک شایانی کرده است.
جایگاه آقای همایون در حزب مشروطه ایران غیر قابل انکار است و نام ایشان با نام حزب مشروطه ایران پیوندی جدا نشدنی دارند ولی او پیغمبر ما نیست، بلکه هماهنگ کننده‌ای بی‌نظیر در تدوین اندیشه‌های حزب است.
بحث نظری در رابطه با نظر ایشان را آقای همایون در مقاله خودشان پاسخی داده‌اند که به نظر من جایی برای گفتگو نمی‌گذارد.

خلف زاده
برداشت بعضی دوستان بیرون از حزب مشروطه ایران این است که قطعنامه‌ها را آقای همایون می‌نویسند و هدف‌ها و نظرهای حزب همان نظرهای آقای همایون است و در جاهایی بحث‌هایی شده و تشنج هم بوجود آورده است. بنظر من این دوستان چون می‌بینند حزب دارد خوب کار می‌کند و افرادش محکم ایستاده‌اند و راهشان را که آزادی ایران و ایرانی است دنبال می‌کنند می‌خواهند کاری کنند که یک نا امیدی یا از هم پاشیدگی بوجود آورند و در این راه مدام می‌گویند حزب مشروطه روش استبدادی و جمع شدن دور یک شخص را درپیش گرفته است. این نظر را بارها و بارها درگیر بوده‌ام و خواستم به دوستان منعکس کنم.

عسگری
بطور کلی شرکت کنندگان در هر جمعی یا سازمانی از زاویه ذهن خود وارد جمع می‌شوند و این نیست که همه یک جور و با یک اندیشه باشند. واقعیت این است که در داخل حزب هنوز مسئله سلطنت‌طلبی وجود دارد. در میان ما هم افکار مختلف هست. ولی من که ۱۰ سال پیش وارد حزب شدم. تغییرات اساسی در این حزب دیده‌ام و الان با ۱۰ سال پیش قابل مقایسه نیست. بحث‌هایی که انجام می‌گیرد بحث‌های پیشرفته‌ای است. در همین سوئذ افرادی که وارد یک جریان سیاسی می‌شوند یک جور نیستند. بهتر است دوستان کمی منصفانه‌تر نگاه کنند. البته این گونه مقالات بسیار مناسب است. این نیست که همه مقاله منفی باشد. بخشی از این مقاله باعث شده که ما بیشتر فکر کنیم و حرف‌های مان را بزنیم. یادم می‌آید همین لیبرال را که آقای زاهدی اشاره کردند وقتی ما عنوان کردیم به عنوان یک فراکسیون، مخالفت‌های زیادی صورت گرفت. ولی بعد از گذشت مدتی دیدیم که خیلی از آن افرادی که با ما مخالفت می‌کردند خودشان رفتند تجزیه تحلیل کردند مقاله نوشتند یا صحبت کردند و بدون حضور ما در واشنگتن آن را در مقدمه منشور گنجاندند. این مسایل را متاسفانه کسانی که در خارج حزب هستند نمی‌بینند. یکی می‌گوید شاهزاده باید نخ گردنبند شود. یکی می‌گوید آقای همایون حیف است. متاسفانه مخالفان زیادی داریم ولی باید خونسرد بود و من خوشحالم که این مقاله نوشته شد و باعث چالش ما و فکر کردن ما شد. در این ۱۰ ساله تغییرات در این حزب بسیار عمیق و پیشرو بوده و من شخصا" به این حزب بسیار افتخار می‌کنم.

مظاهری
آنچه که باعث شد علیرغم مشکلات بسیار بتوانم امروز خدمت دوستان برسم مقاله آقای همایون بود و دوستان راجع به موارد مختلف صحبت کردند که نمی‌خواهم به آنها بپردازم ولی به عنوان یک عضو حزب ، بر عکس آنچه آقای همایون گفته‌اند پادشاهی برای من همه چیز است ولی لیبرال‌دموکراسی نیست و در این موضوع در جهت خلاف آقای همایون قرار دارم. در این شهری که زندگی می‌کنم ده‌ها سازمان سیاسی هست و همه دم از انواع دموکراسی می‌‌زنند هیچکس هم نمی‌گوید من می‌خواهم دیکتاتور باشم. تنها وجه تمایز این تشکیلات که من از روز اول تا امروز بوده‌ام ان وجه پادشاهی‌‌‌ش است و انگیزه من در این تشکیلات بودن فقط همان مسئله پادشاهی بودن است. دوستان یک مقدار هم زیاد مرعوب جو روشنفکری کسانی که می‌نویسند نشوید. آنچه که امروز در ایران ما اتفاق می‌افتد ناشی از همین نافهمی‌های قشر روشنفکر ما بود. این آقای شریعتی و جلال آل احمد که با نوشته‌هایشان مردم را به آنجا کشاندند و بقیه روشنفکران ما را به چپ و راست کشیدند. زیاد زیر تاثیر جو قرار نگیرید که اگر کاری کردید و آن دوستان تائید نکردند فکر کنید کارتان خراب است.

ساختمانی
خیلی از دوستان با همین هدف که شما دارید عضویت در حزب مشروطه ایران را دارند. این یکی از بندهای صریح و خواسته‌ای حزب مشروطه ایران است. حزب متعلق به همه اعضای حزب است و دگراندیشان ما از بیرون هرچه بخواهند بگویند برای من که عضوی کوچک هستم چندان مهم نیست. مقالات سیاسی و نشست‌ها بخشی از فعالیت حزبی را تشکیل می‌دهد. بخش دیگر در درون ایران است که می‌توانیم انرژی بیشتری بگذاریم. دوستی گفتند در پیکره حزب برخی سلطنت‌طلب هستند. به نظر من این عبارت مناسبی نیست. برخی از دوستان ما طرفدار شاهزاده رضا پهلوی هستند برای یک پادشاهی پارلمانی و این بند ٣ منشور است و این متناقض با خواست‌های حزبی نیست و تناقضی هم با دموکراسی و لیبرال‌دموکراسی نمی‌بینم. من نمی‌توانم بپذیرم که آقای کشگر نمی‌دانند که ما سلطنت‌طلب نیستیم. ما مشروطه‌خواه هستیم.

رحیمی
اینکه در یک حزب همه مثل هم فکر نمی‌کنند شکی نیست. اگر قرار بود همه مثل هم فکر کنند پیشرفتی بوجود نمی‌آمد. روی این اصل حزب باید در درون خود اندیشه‌های گوناگون را بپذیرد ولی یک حزب محور سیاسی خاص خودش را دارد. یعنی درست است که ما در خدمت اندیشه نیستیم و به اندیشه توان و تکامل می‌دهیم ولی ما با یک اصول خاصی وارد حزب می‌شویم یعنی در تمام احزاب، یک محور است. ما از یک زاویه و دیدگاه خاصی به جهان نگاه می‌کنیم و دارای جهان بینی خاصی هستیم. تصویری که ما می‌بینیم با تصویری که یک حزب مخالف ما دارد متفاوت است. نمی‌شود فقط به خاطر طرفدار پادشاهی بودن وارد یک حزب شد. امروز دیگر نمی‌شود شاید در دوران قدیم می‌شد. زیرا همان پادشاهی می‌تواند به استبداد ختم شود یا به دموکراسی ختم شود. ما قسمت پادشاهی را کل نمی‌دانیم بلکه قسمت دموکراسی‌لیبرال را کل می‌دانیم. در نتیجه مسائل دیگر حکم جانبی پیدا می‌کند. آقای کشگر مقاله‌ای نوشته‌اند که روی صحبت با آقای همایون بوده است و ناچار حزب هم مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. مطالبی که آقای کشگر گفته‌اند خیلی جاهاش درست است و خیلی جاهاش نادرست است. مقالاتی هم در باره آن دوستان حزبی و غیر حزبی نوشتند. ما بایستی به نکته‌های درست و نادرست، هر دو بپردازیم. اینکه بگوئیم با غرض است درست نیست. در جامعه‌ای که احزاب سیاسی وجود دارند بایستی این احزاب بتوانند برخورد کنند. اگر نکنند آن جامعه رو به عقب می‌رود. حتی اگر نظرهایی غرض آلود باشد ما باید به شیوه درست و مدرن برخورد کنیم. باید به عنوان یک حزب سیاسی جلب اعتماد کرد. اعتماد را با بد گویی و پاسخ ندادن نمی‌توان جلب کرد. جلب اعتماد زمانی هست که اندیشه و کردار هرچه به هم نزدیک باشد. ما صحبت از لیبرالیسم و حقوق شهروندی می‌کنیم و دگراندیشی. باید به اینها عمل کنیم. این چگونه دگراندیشی است که دیگران اجازه نداشته باشند در مورد ما اظهار نظر بکنند. پر واضح است که مورد سئوال قرار خواهیم گرفت.
موضوعی که آقای همایون به آن پرداخته‌اند موضوعی جدی است. این در تمام دنیا مورد صحبت است. در همین سوئد، در حزب لیبرال سوئد، عده‌ای موافق پادشاهی هستند عده‌ای مخالف هستند. بر سر همین اندیشه‌هاست که بحث هست. اگر قرار است همه با حق برابر به دنیا بیایند، حقوق انسان‌ها یکی باشد به چه دلیل فرزند اول پادشاه این حق را دارد پادشاه شود ولی فرزند دوم‌ش ندارد. این‌ها مسائلی است که ما باید درباره‌اش بیندیشیم که فردا برای دگراندیشان پاسخی داشته باشیم. بتوانیم جوابی بدهیم که آن اعتمادی که گفتم از دست ندهیم. مردم نمی‌توانند بما اعتماد کنند اگر ما سکوت اختیار کنیم.

اشکان
موضوع مقاله آقای کشگر ،ــ اگر کلی به موضوع نگاه کنیم و شخصی نگیریم – البته آقای کشگر بسیار آدم فهمیده‌ای است مقالات را می‌خواند و می‌داند که موضع حزب چیست یا صحبت آقای همایون چیست. ولی صحبتی را پیش آورده‌اند که آقای همایون پاسخ داده‌اند. به عنوان یک حزب برای اینکه مردم گرایش پیدا کنند سوال‌هایی دارند و شما باید پاسخ‌هایی بدهید. در مورد پادشاهی، آقای همایون و آقای موبدی تبعیض و تمایز را فرق گذاشته بودند. اینکه ما یک نوع نگاه پادشاهی را مدرن کرده‌ایم حقیقتا" هم در دنیا دو نوع حکومت داریم یا پادشاهی یا جمهوری. در دموکراسی شما باید حق انتخاب داشته باشید حتی اگر پادشاهی رای نیاورد حق انتخاب را به مردم بدهید. نه ما و نه آقای کشگر می‌توانیم بگوئیم جمهوری برابر دموکراسی است یا پادشاهی برابر دیکتاتوری. اما وقتی ما صحبت از پادشاهی پارلمانی می‌کنیم باید با این مفاهیم بخوبی آشنا باشیم. مسلما" قسمتی از حزب ما هنوز درک نمی‌کند پادشاهی پارلمانی یعنی چه. وقتی ما بگوئیم از پادشاهی شروع می‌کنیم و به پادشاهی تمام می‌کنیم آن وقت بر علیه لیبرالیسم هستیم. لیبرالیسم یعنی آزادی. اگر شما مخالف آزادی هستید پس نگوئید در کشور دموکراسی می‌خواهید. لیبرال یعنی آزادیخواه. ما این صحبت را قبلا" کرده‌ایم. از نادرشاه قوی‌تر کی بود؟ وقتی مرد کشور از هم پاشید. از رضا شاه بزرگ در تاریخ ٣۰۰ ساله اخیر ایران بهتر کی را سراغ دارید یا محمدرضا شاه؟ ولی وقتی رفتند کشور از هم پاشید. اگر قرار باشد دوباره در این دور باطل داخل شویم که وقت خود را داریم تلف می‌کنیم و وقت مردم ایران را.
جنبش سبز دارد نشان می‌دهد. جنبشی است که رهبر ندارد. حالا ما می‌خواهیم برایش رهبر تعیین کنیم! ما با این واژه‌ها باید آشنا شویم. اگر می‌خواهیم آینده‌ای داشته باشیم باید یک پادشاهی مدرن را به جامعه ارائه دهیم. پادشاهی پارلمانی را خوب است بفهمیم. من در بلوچستان بزرگ شده‌ام شما اگر شاهزاده رضا پهلوی را ببری در بلوچستان همه به ایشان رای می‌دهند و شکی در آن نکنید. این را شاید سوسیالیست‌ها ندانند. تعریف اینها از ایران تهران است و تهران هم از ونک تا شمیران. نه آقا چنین نیست. شاهزاده در این مقطع می‌تواند به کشور و ایران کمک کند ولی این نیست که ما بر محور شاهزاده جمع شویم. آمدیم اتفاقی پیش آمد. و این سئوال دقیقی است که مردم از ما می‌کنند و ما باید پاسخ درستی بدهیم. جامعه ایران تحصیل کرده است و ما باید پاسخ صحیحی داشته باشیم و آن مدرن کردن است. ۱۹۰ کشور دنیا وجود دارد و شاید ۲۴-۲۵ کشور دقیقا" دموکراسی است. از اینها ۱۲ تا پادشاهی است بقیه هم جمهوری‌اند ولی این پادشاهی بر اساس پادشاه نیست‌. بر اساس رشد فکری جامعه و قانون اساسی صحیح و آن اقتصاد درستی است که آن کشور دارد.
در رابطه با آقای همایون، ایشان شصت هفتاد سال در صحنه ایران و بطور استثنایی از بهترین روشنفکران ایران بوده‌اند و این مزیتی است که ما داریم. ما بحث می‌کنیم صحبت می‌کنیم. ولی معلوم است که از آقای همایون خواهش می‌کنیم که اعلامیه بنویسند. نگاه ایشان دقیق‌تر است و همه ما داریم رشد فکری پیدا می‌کنیم. ده سال پیش تا حالا حزب مشروطه ایران بسیار پیش رفته است. همانطور که ما خود را مدرن می‌کنیم جمهوریخواهان هم باید خود را مدرن کنند.

بهمن زاهدی
خوشحالم که در حزبی هستم که با زمان حرکت می‌کند. احزاب دیگر این خصوصیت را ندارند. در حال حاضر برای من ایران مهم‌تر از جمهوری و پادشاهی و شاهزاده است. اول باید ایرانی باشد تا بعدا" پادشاهی یا جمهوری شود. حزب مشروطه ایران پادگان یا سازمان چریکی نیست که یک نفر از بالا دستور دهد و دیگران حمله کنند جایی را بگیرند. برابری انسان‌ها نسبی است. هر بچه‌ای که در آلمان به دنیا می‌آید ٣۵۰۰۰ یورو بدهکار است. این چه برابری است؟ پس برابری نسبی است مطلق نیست.

مختاری
اینکه آقای رحیمی می‌فرمایند باید جواب بدهیم، مگر چقدر باید جواب بدهیم؟ مگر چقدر جواب داده نشده در مورد پادشاهی؟ از اول شکل حکومت که مورد بحث بوده است. حالا بعد از مدت‌ها کم کم می‌گویند قبول داریم شکل حکومت تعیین کننده نیست. شما وقتی چیزی را انتخاب می‌کنید از انتخاب چیز دیگری خود را محروم می‌کنید. این به انتخاب مردم است و آن هم بعد از آزادی ایران. اگر تاکنون دلایل برای دگراندیشان قانع کننده نبوده فکر نمی‌کنم آن موقع قانع شوند.

پاشایی
آقای کشگر می‌فرمایند خیلی با افکار آقای همایون آشنا هستند. آقای همایون همین امروز در مصاحبه با رادیوی ایران گفتند من دیگر وارد بحث بد و خوب پادشاهی نمی‌شوم. این بحثی است برای آینده ایران و فعلا" وظیفه ما مبارزه برای سرنگونی جمهوری‌اسلامی است. فردا در ایران فرصت داریم نظرات‌مان را در مورد پادشاهی و جمهوری بگوئیم و دیگر بسته به مردم است که چه تصمیم بگیرند. آقای همایون از این بحث گریزانند ولی مدام تلاش می‌شود به بحث دامن زده شود. چندی پیش مقاله‌ای نوشته شد که حزب فقط همایون است و بقیه بی سوادند و غیره. اگر حسن نیت باشد و قصد تذکر باشد همان مقاله نظرشان را برای ما مشخص کرد. ولی وقتی این قضیه تکرار می‌شود از حد می‌گذرد. در کارهای تشکیلاتی، هر کسی بخشی از کار را می‌کند. دوستان با کار تشکیلاتی ظاهرا" آشنا هستند. قرار نیست وقتی قرار است قطعنامه‌ای نوشته شود صد نفر دور کاغذ جمع شوند و هر کسی یک جمله یا یک لغت‌ش را بنویسد. هر کس هر کاری را بهتر می‌تواند انجام می‌دهد. به نظر من در کل این حرکات تلاشی است برای جدا کردن آقای همایون از حزب. می‌خواهم از دوستان خواهش کنم بحث در این موارد را کنار بگذاریم.

قطبی
با آقای پاشایی موافقم. حزب زمان خود را صرف این بحث‌ها نکند بهتر است. در ۱۵ سال گذشته و به خصوص دو سه سال گذشته می‌گویند اینها ساواکی هستند و سلطنت‌طلبان سابق هستند و حالا لباس لیبرال پوشیده‌اند. هرچقدر که بگوئیم این تهمت‌ها را به ما خواهند زد. هدف و راه ما مشخص است و به آن ایمان داریم. تا حالا چندین بار صحبت شده و نوشته شده است و کافی است.

یوسف نژاد
از آن مسئله اصلی، موضوع اصلی که آقای کشگر در مقاله مطرح می‌کنند دور هستیم. آقای کشگر مسئله را در حوزه نظری نگاه می‌کنند. فکر می‌کنم این بحثی عقلانی است و باعث می‌شود که نگاه و تحقیق بیشتری کنیم و جوابی داشته باشیم. فکر می‌کنم آقای همایون جواب جواب‌ها را به این مسئله داده‌اند. نگاهی اجمالی به فرم نگرش آقای کشگر می‌کنم. اگر ما بخواهیم متنی را تعریف کنیم و آن را در مقابل حقوق بشر بگذاریم باید این متن را در پروسه تاریخی تکمیلی ببینیم. فکر می‌کنم ایشان متن پادشاهی را فقط در گذشته دیده و به همین دلیل استفاده از واژه‌هایی مثل تناقض، تبعیض، نابرابری از دید گذشته ایشان از متن پادشاهی تعریف می‌شود. من هم اگر به عنوان طرفدار پادشاهی بخواهم جمهوری را تعریف کنم و متن جمهوری را در یونان باستان، رم یا حتی در اوایل انقلاب فرانسه ببینم و این متن را مقایسه کنم با حقوق بشر؛ بسیاری تناقض و تبعیض‌ها پیدا می‌کنم. به همین دلیل است که آقای کشگر می‌گوید آقای همایون از نگرش پادشاهی دور شده است. فکر نمی‌کنم ما داریم از پادشاهی دور می‌شویم. حزب مشروطه ایران سهم خودش را در مدرن کردن اندیشه پادشاهی پرداخته است. نگرش مدرن ماست که پادشاهی را مدرن می‌کند. پادشاهی دموکراتیک هم همین است. آنچه پادشاهی را لیبرال‌دموکرات می‌کند نهاد‌های قدرت است. من پادشاهی را یک ارث تاریخی می‌بینم و همه چیز من نیست و قسمتی از هویت من است. پادشاهی همیشه موروثی بوده است و این در پروسه تاریخی هویت من شده است. همانطور که جمهوری برای جمهوریخواهان یک هویت شده است. پس این اگر بخشی از ماهیت من است دیگر موروثی بودن یک نهاد دلیل غیر دموکراتیک بودن آن نیست چون در نظام جمهوری هم نهادهایی وجود دارند که غیرانتخابی هستند یعنی از طرف مردم مستقیما" انتخاب نمی‌شوند. به عنوان مثال رئیس جمهوری در کشور آلمان انتخابی نیست ولی این دال بر این نیست که نهاد جمهوری در آلمان غیردموکراتیک است. قاضی‌های عالی آلمان هیچ کدام‌شان به رای مردم انتخاب نمیشوند. رئیس پلیس‌ها از طرف مردم انتخاب نمی‌شوند و اینها امتیاز‌هایی است که قانون به اینها می‌دهد و در قبال آن خدماتی را از این افراد می‌خواهد. این امتیازی است که به پادشاهی می‌دهیم برای ارزشی که پادشاهی و خدمت آن به کشور نشان خواهد داد. ضمنا" وارث پادشاه باید پیش شرط هایی داشته باشد.

همایون
مسئله اصلی در مقاله آقای کشگر این است که پادشاهی در صورت لیبرال دموکرات آن با جانشینی جور در نمی‌آید. این مشکل ایشان نیست مشکل هزاران نفر است و تقصیری هم ندارند. تمام این مسائل برای ما جدید است. همین بحث‌هایی که امشب راجع به حق و وراثت شد نشان میدهد ما باید مفهوم واقعی آنها را پیدا کنیم. آقای یوسف‌نژاد در اثر خواندن این مقاله به فکر افتاده‌اند و موضوع بسیار جالبی را امشب مطرح کردند. خوب شد که این مقاله نوشته شد که ما راجع به این مسائل شروع کردیم فکر کردن و جواب‌هایش را پیدا کردیم. مسئله این است: مخالفان پادشاهی بعد از ۲۵-٣۰ سال که مدام می‌گفتند پادشاهی یعنی دیکتاتوری؛ ثابت کردیم پادشاهی مهم نیست و جمهوری مهم نیست و ماهیت نظام مهم است. خیلی هم کار خوب و لازمی بود. حالا به اینجا رسیده‌اند که پادشاهی موروثی با حقوق بشر سازگار نیست و به چه مناسبت یک نفر چنین حقی داشته باشد. ما جوابی دادیم که بعد از خواندن این مقاله بود و من خودم هم به این فکر نمی‌کردم. آقای موبدی هم اول این کار کردند و من قضیه را توسعه دادم که امتیاز با حق فرق دارد. پادشاهی یک امتیاز است که داده می‌شود و حق نیست یعنی جزء حقوق‌بشر نیست که نشود از کسی گرفت. امتیازی است داده می‌شود و همیشه هم می‌شود پس گرفت. هر چه را که بشود پس گرفت اشکالی ندارد. این پاسخ آقای یوسف‌نژاد است که چرا قاضی یا رئیس جمهور به آن صورت است. حق دارند تعیین نکنند، حق دارند پس بگیرند، حق دارند یکی دیگری را برگمارند. پس دیگر اشکالی ندارد. اگر مردم خودشان یا مستقیما" یا توسط نمایندگانشان چیزی را قبول کردند فردا هم می‌توانند بگویند نه. این استدلال مسئله را حل می‌کند. پادشاهی پاداشی است، به یک نفر داده می‌شود بابت کاری که برای آن کشور می‌کند. این امتیاز هم اگر قرار باشد موروثی نباشد هر روز سرش دعواست و آن وقت دیگر لازم نیست اصلا" پادشاهی باشد برای اینکه دعوا سر رئیس کشور – نه رئیس حکومت – از بین برود این امتیاز را به یکی داده‌اند که بعد از مرگش پسرش ، دخترش ، پسر اول یا دومش هر طور که قانون می‌گوید و به نظر من دخترش، حالا که خوشبختانه دختر است و ملت اگر رای بدهد ناچار است دختر را قبول کند و این مشکل هم از گردن ایران برداشته شود. چرا؟ برای اینکه این خدمت را کرده و پاداش داده‌اند و فردا هم می‌توانند از آن دختر یا پسر بگیرند. پس اگر هرچه را مردم به کسی داده‌اند بتوانند پس بگیرند آن دیگر حق سلب نشدنی نیست که در اعلامیه حقوق بشر آمده است. من در مقاله آقای کشگر هر چه را دیدم تحقیری ندیدم. بلی یک جا گفته‌اند این حزب با بدنه‌اش نمی‌خواند؛ آن هم از قول من است. راست است ما هنوز افرادی داریم که می‌گویند فقط پادشاهی مهم است. خیلی خوب؛ این حزب نمی‌گوید فقط پادشاهی مهم است. این حزب منشورش ۲۰ ماده دارد سه چهار تا پیوست دارد یک ماده‌اش پادشاهی است و بس. نظر ما هم به پادشاهی همان است. همان یک ماده است. بقیه‌اش حفظ و پیشرفت کشور است و حق مردم است و اینها که به پادشاهی ربطی ندارد. حال یک نفر می‌گوید آنها مطرح نیست و مسئله برایم آن ۱۹ تا و قطعنامه‌های پیوست نیست. این با منشور ما نمی‌خواند.
یکی از دوستان گفتند هر کسی جایی و پستی را بگیرد نوعی تبعیض است. این طور نیست. تبعیض به معنای خودی و غیر خودی است. تبعیض یعنی یک کسی به دلیل آنچه که هست یا به دلیل عقیده‌اش یا مذهب یا جنسیت‌ش از یک حقوقی محروم است نه اینکه یک نفر که انتخاب شده تبعیض شده است. آن صحبتی هم که انسان نباید در خدمت اندیشه باشد نیست. همه ما در خدمت اندیشه‌ی حزبیم. آدمی اگر در خدمت اندیشه نباشد که فعالیت نمی‌کند. اندیشه‌ای را قبول می‌کند و به آن خدمت می‌کند. این توتالیتریسم نیست. مخصوصا" اندیشه‌ای که دموکراسی‌لیبرال است یعنی همه حق برابر دارند که اصلا" مشکلی ندارد. همه باید در خدمت‌ش باشند. برابری اگر در حقوق باشد بله به موجب اعلامیه جهانی حقوق‌بشر همه آدم‌ها برابرند ولی برابری در طبیعت مسلما" نیست. منظور هم برابری در طبیعت نیست. برابری در برابر قانون هم نیست برای اینکه قانون ممکن است تبعیض آمیز باشد. بگویند همه افراد در برابر قانون برابرند اما خود قانون پر از تضاد و تبعیض مثل قانون جمهوری‌اسلامی باشد. برابری در اینجا یعنی به موجب اعلامیه جهانی حقوق‌بشر.
کسانی که این حرف‌ها را به خانم خلف‌زاده می‌زنند و فشار می‌آورند قصدشان درست همین است که ما از هم جدا شویم. بقیه‌اش دیگر برایشان مطرح نیست. بهشان جواب دهید بله درست است ما با هم هستیم. بنده هیچ شرمی ندارم که بگویم بله از خیلی‌ها بیشتر در این کار بوده‌ام و هزاران کتاب و مجله و مقاله خوانده‌ام و این را در خدمت حزب گذاشته‌ام. هیچ نگرانی هم از این بابت نه شما داشته باشید نه من. چه اشکالی دارد؟ بالاخره هر حزبی یک نفر دارد که حرف‌های‌‌ش را می‌زند. سوسیال دموکراسی در دنیا را- الان بسیاری از سوسیالیست‌ها، سوسیال دموکرات شده‌اند- یک نفر شروع کرد آقای ادوارد برونشتاین در دهه ٨۰ سده نوزدهم. چه اشکالی دارد؟ دنبالش را گرفتند تا اینجا رسیدند. شما هم دنبال‌ش را بگیرید بعد از من و ببریدش جلو. هیچ اشکالی هم ندارد.
اینکه من عنوان مقاله را گذاشتم " پادشاهی همه چیز نیست ولی دموکراسی لیبرال هست" منظورم این بود که پادشاهی دموکراسی لیبرال هست. نه اینکه دموکراسی لیبرال همه چیز است که البته هست. لیبرال دموکراسی همه چیز است پادشاهی هم در آن می‌گنجد. ولی منظور من این بود که پادشاهی همه‌ی مسائل دنیا نیست برای ما ولی با دموکراسی لیبرال سازگار است و در مقاله نوشته‌ام چرا سازگار است. این است که سوء تفاهم نشود.
گرایش ضد روشنفکری هم پیدا نکنید. یعنی ما با فهم و شعور مخالفیم چون یک وقتی شریعتی یا آل احمد پیدا شده است. تمام شد اینها. امروز روشنفکران ایران بهتر شده اند. ما با فهم و شعور نباید مبارزه کنیم حتی اگر مخالف ما باشد. این فاشیسم محض است. فاشیست‌ها از همین جا شروع کردند. گفتند شعور و سواد به درد نمی‌خورد. گورینگ می‌گفت هر وقت می‌شنوم فرهنگ دستم به اسلحه‌ام می‌رود. نباید به طرف دیگر افتاد.
ارث تاریخی بسیار حرف درستی است برای یک عده. ولی یک عده دیگر می‌گویند نه این ارث ما نیست. نمی‌توانید بگوئید مجبورید همه‌تان بگوئید ارث تاریخی‌تان است. در نتیجه بهتر است برویم روی استدلال که این حق نیست تمایز است. امتیاز است. آن وقت دیگر به نظرم مسائل حل می‌شود. موضوعات را هم زیاد بزرگ نکنید. با یک مقاله نه جنگ روانی راه می‌افتد نه این حزب بهم می‌خورد. درست است وقت ما گرفته شد ولی فایده‌هایی هم داشت. آقای کشگر هم نگفته‌اند حزب سلطنت‌طلب است. بخشی از سخن من را آورده‌اند و مسئول‌ش من هستم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست