بر ما چه گذشت!؟
تاریخ کوتاهی از زایش چپ دانشجویی
محسن مومنی
•
و اکنون دوران جدیدی آغاز گردیده است. دورهای که بدون شک هیچ یک از ما در طول دوران زندگیمان آن را تجربه نکردهایم. اکنون ما ماندهایم و کولهباری از تجربیات شیرین و تلخ که بدون شک بازخوانی آن برای همه ما درسهای بسیاری را به همراه خواهد داشت و ما بر آن هستیم که تا حد امکان، این تجربیات را با یاران و هم دانشگاهیانمان سهیم شویم تا در کنار هم بتوانیم این راه مشترک را با کمترین هزینه و بیشترین دستاوردها در بستری منطبق با واقعیتها و الزامات شرایط نوین فعالیت در دانشگاه بپیماییم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۷ آذر ۱٣٨٨ -
۲٨ نوامبر ۲۰۰۹
اگر بخواهیم نگاه کوتاهی به تاریخ چپ دانشجویی در دهه ٨۰ بیندازیم، ناگزیریم که از یک سو زمینههای اجتماعی– سیاسی عینی آن را که بستری برای بروز و روی آوردن بخش قابل توجهی از دانشجویان به اندیشههای چپ و سوسیالیستی بوده است را مختصرا بررسی نماییم و از سوی دیگر ماهیت این چپ جدید و تفاوتهای آن با نسل قدیم چپ را مورد نظر قرار دهیم تا روشن گردد که اولا این چپ، چگونه چپی است و ثانیا از چه زمینی برخاسته است؟
زمینههای شکل گیری (سیاسی- اقتصادی)
این مساله کاملا روشن است که چپ دانشجویی، از خرابههای جنبش سیاسی اصلاحطلبی برخاست. عمده رهبران، چهرههای شاخص و فعالین چپ دانشجویی، کسانی بودند که در خرداد ۷۶ حتی به سن قانونی برای رای دادن به رئیس جمهور اصلاحات نرسیده بودند، اما با این همه، نوجوانانی بودند، که شور و شوق فراگیری که در آن دوران، برای تغییر و کسب برخی آزادیهای سیاسی و مدنی در جامعه جاری بود، آنها را تحت تاثیر خود قرار داده و این نوجوانان را در این تجربه سیاسی سهیم نموده بود. بحثهای عمومی، ستادهای انتخاباتی، میتینگها و روزنامههای زنجیرهای که همگی اجزای یک جنبش سیاسی بود… و نهایتا میل به ریاست جمهوری رساندن سید محمد خاتمی در مقابل ناطق نوری.
اما تمام این امیدواریها خیلی زود در تیر ۷٨ نقش بر آب گردید، درست در زمانی که به نظر میرسید، اعتراضات دانشجویان به ویژه در کوی دانشگاه تهران، این قابلیت را دارد که به یک بحران اجتماعی و سیاسی ناب بدل گردد، اصلاحطلبان به قدرت رسیده، به بدنه اجتماعی و جنبشی خود پشت کردند و دست در دست جناح اصولگرا، اعتراضات طبقه متوسط شهری را به ناکامی کشاندند.
اگرچه استراتژی ناکارآمد «انتخاب میان بد و بدتر» و نیز تلاشهایی که به نظر میرسید مجلس ششم برای پر کردن شکاف در اعتماد مردم به جریان اصلاحطلبی انجام داد، موجب گردید که سید محمد خاتمی بار دیگر در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری نیز پیروز میدان گردد، اما واقعیت این بود، که جریان اصلاحطلبی، از بدنه جنبشی خود تهی گردید و با موج سرخوردگی که در میان نیروهای سیاسی به وجود آمد، به ویژه در دانشگاهها که یکی از ارکان پیشبرد گفتمان اصلاحطلبی بود، نیروی جدیدی پا به عرصه مبارزات سیاسی و اجتماعی نهاد که همان چپ دانشجویی بود.
چپ دانشجویی، که پیشتر در جنبش سیاسی اصلاحات در نطفه به سر میبرد، از همان ابتدا ماهیت جنبشی پیدا کرد، به ویژه آن که دریافته بود، ناکامی جریان اصلاحات دقیقا به سبب فقدان و از دست دادن بدنه جنبشی آن بروز پیدا کرد و اصلاحطلبان، هرگز معنای «فشار از پایین» را در نیافتند، گرچه این جزئی از ذات اصلاحطلبی اسلامی– ایرانی بود که مردم را تنها، برای گرم کردن تنور انتخاباتی و کمپینهای حمایتی از کاندیداهای مورد نظر خود میخواست و به محض رسیدن به اهداف خود مبنی بر سهیم شدن در قدرت حاکمه (سیاسی و اقتصادی)، مردم و خواستهایشان تنها چیزهایی بودند که اصلاحطلبان به عنوان جریان رزمنده بورژوازی نوکیسه و مبتذل ایرانی، به یاد نمیآوردند.
از سوی دیگر، فاکتور مهم دیگری که به لحاظ اقتصادی و اجتماعی در روی آوردن بخش قابل توجهی از جوانان و دانشجویان به اندیشههای چپ و برابریخواهانه قابل تامل است، تنگناهای اقتصادی فزاینده و شرایط دشوار معیشتی مردم و به ویژه طبقه کارگر و زحمتکش جامعه بود که در روندی نزولی، مدام به سمت هرچه بدتر شدن میل مینمود و از سوی دیگر حامل پیام ضرورت شکل گیری یک جنبش کارگری نیرومند و تشکلهای مستقل طبقاتی– تودهای کارگران بود.
در سال ۱٣۶٨، هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس کابینه اولین دولت پس از جنگ ٨ ساله ایران و عراق، سیاست تعدیل اقتصادی را کلید زد که طی آن باید جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سرمایهداری به سمت متعارف شدن حرکت مینمود؛ لذا این سیاست با ابزارهای ذیل به صورت تدریجی محقق میگردید: حذف تدریجی یارانهها، آزادسازی قیمتها، خصوصیسازی موسسات اقتصادی در دست دولت، شناور کردن نرخ ارز، کاهش نقش دولت در اقتصاد، فعالیت مطمئن و آزاد بخش خصوصی، آزادسازی روند حرکتی سرمایه داخلی و بینالمللی از قید و بندهای دست و پا گیر، برابری سرمایهداران در برابر قدرت، پرهیز دولت از دخالت سیاسی در اقتصاد و…
از سوی دیگر بحران سیاسی منطقهای باعث بروز بحران در بازارهای نفت و افزایش قیمت نفت گردید به طوری که درآمد جمهوری اسلامی از فروش نفت به یکباره افزایش چشمگیری یافته و همین امر موجب رونق نسبی در وضعیت اقتصادی کشور نسبت به سالهای گذشته گردید و اجازه پیشبرد برخی سیاستهای مد نظر بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول را به جمهوری اسلامی داد.
بنابراین دگرگونیهایی در وضعیت بورژوازی ایران ایجاد شده بود که به لحاظ اجتماعی، میتوان برآیند آن را در خواستها و مطالبات سیاسی- مدنی خرده بورژوازی و طبقه متوسط شهری ملاحظه نمود که عقبه جنبشی بورژوازی ایران بود و لذا میتوان چنین بیان کرد که جنبش اصلاحات نتیجه تلاش برای هژمونی کامل بخشی از بورژوازی و فشار ناگزیر الزامات انباشت و پویش سرمایه بر حاکمیت جمهوری اسلامی بود.
رونق وضعیت بورژوازی و بخشهایی از خرده بورژوازی ایران که رابطه مستقیمی با به قهقرا رفتن طبقه کارگر و اقشار زحمتکش داشت از یک سو، و روشن شدن پوچ بودن جنبش اصلاحات و امیدواری به هرگونه رفرم و اصلاحی از بالا و در راس قدرت از سوی دیگر، عملا موجب گردید که سرمایهداری اسلامی، در اوایل دهه ٨۰ پا گرفتن یک جنبش کارگری و رونق جنبشهای دموکراتیک و رادیکال شدن خواستههای این جنبشها را پیش روی خود ببیند.
به این ترتیب، جنبش دانشجویی نیز، به عنوان یک جنبش دموکراتیک پیشرو، بر اساس چنین تحلیلهایی از دولت اسلامی سرمایهداری، فاکتور شکاف طبقاتی را نیز به واقعبینی نسبت به اصلاحات و تمام نیروهای پشتیبان آن اضافه نمود، و به شکل گیری اجتماعی– سیاسی بدیلی نیرومند برای اصلاحطلبی رهنمون گردید و نیروی سیاسی نوینی را در دانشگاهها به منصه ظهور رساند، که همان «چپ دانشجویی» بود.
اولین بروزها: چپ دانشجویی چه کرد؟
میتوان گفت که اولین نشانههای گرایش به اندیشهها و سنت سیاسی چپ و سوسیالیستی با اولین نشریات دانشجویی چپ پدیدار گردید. نشریاتی چون «گون» که در دانشگاه تهران و پلی تکنیک از سال ٨۱ منتشر گردیدند و نشریه «دانشگاه و مردم» که در دانشکده فنی تهران توزیع میگردید در همان زمان، نخستین سنگ بناهای چپ در دانشگاههای تهران بودند.
به تدریج با گسترش فعالیتها و ایدههای چپ در دانشگاه و سبک کاری متمایز با سنت جنبش دانشجویی پس از انقلاب فرهنگی که حول انجمنهای اسلامی و دفتر تحکیم وحدت دور میزد، نشریات دیگری چون خاک، آرمان نو، امکان، اشتراک، پیشاهنگ، پیشرو، به پیش، آفتابکاران، اخگر، فریاد، گلوگاه، شورش و… در دانشگاههای مختلف تهران منتشر گشتند، جلسات مطالعاتی که یکی از سنتهای از یاد رفته دانشجویی بود، با حضور نیروهای سوسیالیست مجددا احیا گردید، دانشجویان چپ از طریق تشکلهای دانشجویی نظیر جامعه فرهنگی و کانونهای دانشجویی، اقدام به برگزاری مراسم و سمینارهای مختلفی نمودند که بیش از پیش، ریشههای نهال چپ دوباره متولد شده در دانشگاهها را تعمیق مینمود. از سال ٨۱ به بعد، دانشجویان چپ با در دست گرفتن پلاکاردها و شعارهایی چون «جنبش دانشجویی متحد جنبش کارگری و زنان»، «یا سوسیالیسم یا بربریت»، «آزادی برابری» و دیگر شعارهایی که هر یک به نوعی خواستها و مطالبات دموکراتیک، ضد دیکتاتوری و صنفی جنبش دانشجویی، جنبش زنان و خواستهای طبقاتی جنبش کارگری را طرح مینمود، در تمام ۱۶ آذرها شرکت نمودند و چهرهای متمایز از نیروهای سیاسی اصلاحطلب و وابسته به حکومت را به نمایش گذاشتند. در سال ٨۵ که اوج اقتدار چپ در دانشگاهها بود، اتحاد مجموعه نیروهای رادیکال چپ در دانشگاهها و به ویژه در دانشگاه تهران، دستاوردهای شگرفی را به همراه داشت. این اتحاد که بیان دقیقی از مرزبندی با نیروهای راست و سوسیال دموکرات در دانشگاهها بود، حول دو خط قرمز اساسی صورت گرفت: مرزبندی با حاکمیت و هرگونه نیروی سیاسی وابسته به حکومت، رفرمیسم و دیگری، تقابل با هرگونه دخالت خارجی و سیاست امپریالیستی (چه در داخل و چه در خارج).
دیگر دستاورد مهم چپ در این دوره، برگزاری نخستین بزرگداشت روز جهانی زن در ٨ مارس بود که پس از سرکوب چپ بعد از انقلاب ۵۷ در داخل دانشگاههای ایران، امری بیسابقه بود و بر این امر دلالت داشت که پیوستگی با جنبشهای اجتماعی دیگر، تا چه حد برای چپ دانشجویی مهم است.
متاسفانه دوران طلایی اتحاد چپ در جبهه چپ رادیکال علیرغم دستاوردهایی قابل توجه که برگزاری مراسم، برنامههای کوهنوردی، سمینارها، تلاشهایی برای ایجاد سازمانهای مستقل دانشجویی و زنان و انتشار خیل عظیمی از نشریات چپ را به همراه داشت، دیری نپایید و با جدایی دو جریان اصلی «دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب» و «چپ کارگری» این اتحاد خاتمه یافت.
شاید بتوان فرقهگرایی و سبک کار محفلی را مهمترین آسیب و عامل تشتت و پراکندگی چپ در این دوره به حساب آورد. متاسفانه فاصله گرفتن چپ دانشجویی از ماهیت و سبک کار جنبشی آن در دانشگاه، آن را به فرقه و محافلی در خود بدل کرده بود که نهایتا بسیاری از فعالین علنی و چهرههای شناخته شده آن را به ماجراجویانی بدل نمود که میبایست در اوج دوران فعالیت جنبشی خود نقش رهبران یک جریان زیرزمینی و مخفی برای احقاق منافع یک گروه و فرقه مشخص را ایفا کنند، به جای آن که هر چه بیشتر از موقعیت خطیر خود در دانشگاه به نفع یک جنبش عمومی چپ و سوسیالیستی و در جهت گسترش و بسط شعارها و راهبردهای چپ در بدنه و توده دانشجویان استفاده نمایند، و هرچه بیشتر بدنه دانشجویی را نسبت به حقانیت خود در پیگیری مطالبات صنفی و سیاسی دانشجویان آگاه نمایند.
بدین ترتیب چپ دانشجویی در ۱٣ آذر ٨۶ متحمل ضربهای سنگین گردید که در پی آن، صرف نظر از دستگیری و بازداشت خیل عظیمی از فعالین چپ در تهران و شهرستانها و تعقیب قضایی پروندههای آنان، نه تنها بسیاری از چهرهها و فعالین ورزیده خود طی سالهای گذشته را با انفعال یا خروجشان از کشور از کف داد، بلکه بسیاری از دستاوردهای دموکراتیک خود را که ظرف جندین سال گذشته به تحمیل و احقاق آنها همت گمارده بود را نیز از دست داد و این هزینه گزاف ابدا محدود به یک جریان یا گروه خاص از چپ نبود و تنگنای عمومی را برای فعالین چپ دانشجویی به همراه آورد.
اما در کوران آن حوادث، بخشهایی از چپ دانشجویی، مجددا به احیای خود اقدام نمودند، در همان دوران شاهد بروز تحرکات و اعتصابات مهمی در دانشگاههای سراسر کشور نظیر شیراز، تبریز، اصفهان، زنجان و… بودیم که البته گستردهترین و نتیجهمندترین آنها، اعتصاب بزرگ دانشجویان تربیت معلم کرج بود که در آن نقش نیروهای سوسیالیست بیش از دیگر نقاط به چشم آمد و نیز تشکل سراسری دانشجویان سوسیالیست دانشگاههای ایران، علیرغم همه دشواریها و کمی نفرات و سختیهای فعالیت علنی اعلام موجودیت کردند تا عقبنشینی چپ به درازا نکشد.
در دانشگاه تهران نیز، نشریه گلوگاه، نخستین و اصلیترین صدای چپ دانشجویی پس از سرکوب شدید آن بود که با موفقیت توانست کار خود را تا پایان سال تحصیلی گذشته به انجام برساند.
و اکنون دوران جدیدی آغاز گردیده است. دورهای که بدون شک هیچ یک از ما در طول دوران زندگیمان آن را تجربه نکردهایم. اکنون ما ماندهایم و کولهباری از تجربیات شیرین و تلخ که بدون شک بازخوانی آن برای همه ما درسهای بسیاری را به همراه خواهد داشت و ما بر آن هستیم که تا حد امکان، این تجربیات را با یاران و هم دانشگاهیانمان سهیم شویم تا در کنار هم بتوانیم این راه مشترک را با کمترین هزینه و بیشترین دستاوردها در بستری منطبق با واقعیتها و الزامات شرایط نوین فعالیت در دانشگاه بپیماییم.
منبع: parsehmag.blogfa.com
|