حکومت ِ "مـرگ بـر آمریــکا"
ابراهیم هرندی
•
سیاست چیزیست و سیاست "مرگ برآمریکا"، چیزی دیگر. سیاست، ابزار گره گشایی بی خشونت از کلاف گوریده و درهم ِ گرفتاریهای بی سرنخ است. گرفتاریهایی که در نخستین نگاه، ناگشودنی و بی راه چاره مینماید.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱٣ آذر ۱٣٨٨ -
۴ دسامبر ۲۰۰۹
حکومت کنونی ایران، حکومت "مرگ بر آمریکا" است. البته امروز بیش از سی سال از تاریخ مصرف این شعار گذشته است و در این سی سال صدها هزار ایرانی ِ کارآموزده و فنآور و ثروتمند، از شُر این حکومت به امریکا و دیگر کشورهای جهان گریختهاند و پناه بردهاند. ای بسا که امروز بیشترین شمار هواخواهان امریکا خاور میانه نیز در ایران باشند. ناگفته نباید گذاشت که سردمداران حکومت ِ "مرگ بر آمریکا" هم هماره خواهان گفتگو با امریکا بودهاند تا با آنان درباره تقسیم برادرانه ایران کنار بیایند و پایههای حکومت خود را استوارتر کنند.
اگر همه پرسی و پندار پژوهی در ایران آزاد بود، بیگمان شگفتانگیزترین و خبرسازترین آمارها هرروز از آنجا به خبرگزاریهای جهان مخابره میشد و جهانیان در مییافتند که چه گُسل ژرف و هراسناکی میان مردم و حکومت انسان ستیزآن است. در مییافتند که مردم ایران نیز مانند مردم دیگر سرزمینها هستند. نه بدتر و نه بهتر. مردمانی چونان دیگران با رویاها و امیدها و هراسها و خواب و خیالهای انسانی؛ نه آنسان که آخوندها میخواهند خام و خرافی و شهادت طلبند و نه آنگونه که برخی از رسانههای غربی گفتهاند، ستیزه جو و جنگلی و بی فرهنگ. نه هم تافته جدا بافتهای از هوش و هخامنشی.
حکومت مرگ برآمریکا پیرو سیاست "مرگ برآمریکا"ست. یعنی که از چشمانداز سیاست مدرن و استراتژیهای سیاسی آن نمیتوان سیاست این حکومت را بررسید. سیاست چیزیست و سیاست "مرگ برآمریکا"، چیزی دیگر. سیاست، ابزار گره گشایی بی خشونت از کلاف گوریده و درهم ِ گرفتاریهای بی سرنخ است. گرفتاریهایی که در نخستین نگاه، ناگشودنی و بی راه چاره مینماید. آنجا که ستیز بر سر چیزی، دو یا چند نفر، یا دو گروه و یا دو کشور یا بیشتر را با هم سرشاخ میکند، پای سیاست به میان کشیده میشود تا با کمک آن آتش فتنه فرو نشیند و از درگیری جنگ جلوگیری شود. پس جنگ، نشانه شکست سیاست است و از آنجایی آغاز میشود که سیاست به بُن بست میرسد.
اما سیاست ِ"مرگ برآمریکا"، استراتژی کاهش ِ ستیز نیست بل، که خود گونهای زجزخوانی و مبارزجوییست. این شعار، ندای جنگ است نه پیام آشتی. از سویی نیزمیتوان گفت که این شعار، پیش از آن که نکتهای درباره سیاست با ما در میان بگذارد، از ذهنیت سرخورده جهان سومی ما سخن میگوید. ذهنیت کسی که در رویارویی با فرهنگ خیره کننده غرب، خود را "عقب مانده" و جامانده و وامانده میپندارد و گناه این همه را به گردن غرب میاندازد و با ابرقدرت بزرگ جهان غرب - امریکا – به نیابت از همه عقب ماندگان جهان برمی خیزد و فریاد نابودی آن کشور را سر میدهد. هم این نیز که بگوییم امریکا ما به این روز انداخته است، این پیش پنداره را در خود دارد که قرا بوده است که ما از آنها جلوتر باشیم، اما آنان با آگاهی از هوش و گوش ما، کوشیدهاند ما را در چنبر نادانی و ناتوانی نگهدارند و بدینگونه از میدان بدرکنند! به گمان من همین گفتمان "عقب ماندگی" که بسیاری دربارهاش گفتهاند و نوشتهاند، نشان از ناآگاهی ما از خویشتن خویش و جایگاهمان در جهان کنونی دارد. پرت نشویم.
شگفتا که در رویارویی با حکومتی که بنیادش برشعار ِ "مرگ بر آمریکا" استوار است، هنوز بسیارانی در پی آشتی این حکومت با امریکا هستند! اگر چنین شود، آنگاه کشور ایران به دولتی نیاز خواهد داشت که با کشیدن خط پایانی بر سی سال سیاه گذشته، با زبان سیاست مدرن با امریکا و دیگر کشورهای جهان در راستای سود ایران به گفتگو بنشیند. آشتی با امریکا، سیاستهای داخلی و خارجی حکومت ِ "مرگ بر آمریکا" را فلج خواهد کرد. حتی امامان جمعه نیز با بحران خطبه روبرو خواهند شد!! سی سال است که همه گناهها را گردن امریکا انداختهاند و آتش بازار انقلاب را با بد و بیراه گفتن به امریکا روشن نگه داشتهاند. آنگاه چگونه میتوان ناگهان از کشور دوست و برادر امریکا سخن بمیان آورد و درباره ملت شهید پرور آن دیار روضه خواند. تکلیف برادر چاوز و حزبالله لبنان چه میشود؟
سیاستمدار ِ مکتب "مرگ بر آمریکا"، زبان و ادبیات ویژه خود را دارد و با دانش سیاست به معنای مدرن آن و استراتژیهای سیاسی در جهان کنونی بیگانه است و آنها را ادبیات "دروغ و دلنگ" میداند. در مکتب او سیاست یعنی دروغ گویی و نارو زدن و سردواندن با هر شیوهای که بشود. از این چشمانداز، هدف وسیله را توجیه میکند و "خدعه" و "تقیه" از دادههای دیانت است و دیانت نیز عین سیاست. اما در سیاست مدرن، استراتژی و ترفندهای سیاسی با چشمداشت به حقوق بینالمللی و حقوق بشر شکل میگیرد. سیاست مدرن سیاست پست ماکیاولیست و در آن رفتارها و کردارهای سیاستمداران باید از پذیرش همگانی و قانونی بودن برخوردار باشد. سیاستمداری که در دنیای مدرن، بیواهمه از راستی و قانون دست بکاری زند، رسوا میشود و گاه گوشمالی نیز داده میشود. داستان واترگیت در امریکا و بررسی دادگاهی گزینشهای تونی بلر، نخست وزیر پیشین انگلیس در آغاز جنگ با عراق، نمونههایی از این چگونگیست.
سیاست، دانش تنش زداییست و سیاستمدار، ویژه کار کشمکش کاهی و گره گشایی. اما آن که در مکتب "مرگ بر آمریکا" دوره دیده است و خودش را سیاستمدار میداند، تنش زا و جنگ افروز و کشمکش خواه است، زیرا که با شعارهای کلیشهای و سخنان ناسنجیده و نابخردانه - گاه بی که بخواهد - جهانیان را به چالش میکشد. پایانداد این سیاست تا به امروز این بوده است که اکنون ایران با هراسناکترین خطر در تاریخ کهن خود روبروست.
احمدی نژاد و خاتمی دونمونه سیاستمدار "مرگ بر آمریکا"، هستند. رفتارها و کردارهای سیاسی این دو نشان داده است که سیاست برای آنها حوزه شعارهای گنُده ِ توخالی و دروغهای کودکانه است."گفتگوی تمدنها"ی خاتمی و آمادگی احمدی نژاد برای "مدیریت درست جهان" نمونههای این شعارهاست. لقمان راست گفته است که ابلهان همه جهانیان را ابله میپندارند.
حکومت "مرگ بر آمریکا"، اقتصاد ِ "مرگ بر آمریکا" نیز دارد. این اقتصاد در داد و ستد با کشورهای بیگانه، با سود و زیان کاری ندارد و هدفش بستن قرارداد با کشورهاییست که امریکا آنها را معامله با ایران برحذر داشتهاست. از اینرو حکومت در ترازنامه اقتصادی خود، بها و بازتابهای این داد و ستدها را در برابر ثواب آنها مینویسند. نمونه این چگونگی، قراردادهای ننگین با شرکتهای نفتی اروپایی و چینی است. آخرینش هم قرار داد با ترکیه. اقتصاد ِ"مرگ بر آمریکا"، اقتصاد به آتش کشیدن سرمایههای ملی با استراتژی لج و لجبازیست. اینان یا نمیدانند ویا نمیخواهند بدانند که دارایی کشوری چون ایران بسی اندکتر از آن است که بتوان با آن بازار سرمایه جهانی را دگرگون کرد. البته کاربرد واژه "اقتصاد" برای در پیوند با خرید و فروشهای این حکومت اشتباه است زیرا که داد و ستدهای آنان با برُدارهای تولید و توزیغ و مصرف و سود و زیان بیگانه است.گویی که اقتصاد ایران را دست فروشانی میگردانند که با برنامه ریزی روشمند اقتصادی بیگانهاند. چندی ییش احمدینژاد در پاسخ به چندی از استادان اقتصاد دانشگاههای ایران که درباره بازتابهای تورمزای ریخت و پاشهای بیحساب و کتابش به او هشدار داده بودند، گفت که، "مکاتب اقتصادی غرب را کنار بگذارید. دوستان هنوز ذهنشان در گرو تئوری های اقتصادی غربی است و حتی قوانین مصوب مجلس نیز در عرصه اجرا دچار آلودگی به تئوریهای رایج سرمایه داری غربی شده است."
این سخن احمدی نژاد که خود را کارشناس ارشد اقتصادی میداند، از چشمانداز اقتصاد "مرگ بر آمریکا"، سخنی درست و بجاست. گرفتاری کار در این میان استادان اقتصاد بودند که شاید نمیدانستند که روی سخنشان با کیست. البته احمدی نژاد چندی پیش از آن در همایشی اقتصادی گفته بود که؛ " در اقتصاد ایران، نگاه به انسان با نگاه غرب تفاوت دارد و همین مبنای تفاوت نظری اندیشه اقتصادی است."1 اما شاید استادان اقتصاد این سخن او را ناشنیده گرفته بودند. پی گیری سخنان احمدی نژاد و همپالکیهایش در رسانههای ایران، پژوهنده را به این نکته میرساند که مراد اینان از اقتصاد، پیله وری و دستفروشی به سبک روستاییست.
حکومت "مرگ بر آمریکا"، ارتش "مرگ بر آمریکا" نیز دارد. ارتش در همه کشورهای جهان مرزبان و خدمتگزار مردم است. اما در حکومت "مرگ بر آمریکا"، ارتش در خدمت شعار "مرگ بر آمریکا" ست و آتش این شعار را در گوشه و کنار جهان نیز برپا میکند. همه مانورها و رزمایشهای این ارتش برای مبارزه با توهمی بنام "امریکا" و نیز ترساندن مردم ایران ست. مردمی که از مرز شعار "میکُشم، می کُشم" گذشتهاند و خردمندانه و آرام خواهان حقوق انسانی خویشاند.
تماشاییتر از همه رویه های این حکومت، فرهنگ "مرگ بر آمریکا" ست. این فرهنگ در کمتر سه دهه مردم ما را شیفته فرهنگ امریکایی کردهاست. این را آمار درخواست کنندگان ویزای امریکا در سفارتخانههای این کشور در کشورهای جهان، بویژه در کشورهای همسایه ایران نشان بروشنی نشان می دهد.2 برنامههای فرهنگی این حکومت، مردم ایران بویژه شهرنشینان را آنچنان از اسلام و اندیشههای دینی بیزار کرده است که شاید دیگر هرگز این دین در آینده کارکرد معناداری در زندگی مردم نخواهد داشت. یکی از برآیندهای نیکوی این فرهنگ، هشیاری مردم در پیوند با کیستی خویش و چیستی جهان است. پرداختن به تاریخ و کوشش در شناخت گذشته با چشمداشت به رویدادهای چند دهه کنونی، گریز از تقلِید و بی خیالی از ثواب و گناه و آتش دوزخ، بی توجهی به رهنمودهای آخوندها و روشنفکران و موج سواران حرفهای، همه گویای این نکته است که چشمه مشروعیت دین در آن دیار خشکیده است و مردم هنوز چیز چشمه دیگری را جایگزین آن نکردهاند. شگفت انگُیزتر این که حکومت "مرگ بر آمریکا"، اندک اندک با گرفتار شدن در چنبر پیامدهای ایدئولوژیک این شعار، زمینه نابودی خود را فراهم کرده است و مهر امریکا را که روزی دشمن بزرگ مردم همه سرزمینهای پیرامونی پنداشته میشد، به دل بسیاری از ایرانیان نشاندهاست.
..............................................................
1. www.khabaronline.ir
2. شمار فزاینده درخواست کنندگان ویزای امریکا از سفارتخانه این کشور در دبی سبب شده است که بخش کنسولی سفارت سایت ویژهای برای درخواست کنندگان ایرانی بازکند!
ابراهیم هرندی
http://goob.blogspot.com
|