سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

غزل


اسماعیل خویی


• یادِ توام به گریه می آرد هنوز هم:
وآن هم چه گریه ای، که به درد و به سوز هم!

ایرانِ من! جدایی ی ما دیر ساله شد:
اما چکد زدیده ی من خون هنوز هم. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۹ آذر ۱٣٨٨ -  ۱۰ دسامبر ۲۰۰۹


 
یادِ توام به گریه می آرد هنوز هم:
وآن هم چه گریه ای، که به درد و به سوز هم!

ایرانِ من! جدایی ی ما دیر ساله شد:
اما چکد زدیده ی من خون هنوز هم.

باران همین نه کشتگه ام را به سیل بست،
کآمد به آذرخش مرا خانه سوز هم.

میرابِ آفتاب کُله گوی کج منهِ:
سر ریز کرد تیرگی ی شب به روز هم!

زودا کز ابرِ این همه آهی که می کشیم
بارد تگرگ بر سرِ ما در تموز هم!

شادا دمی که سینه بشوییم از غمان
و زکینه ی سترونِ آتش فروز هم.

گرمای مهر باید و نرمای آب مان
با دشمنانِ سنگدلِ کینه توز هم.

بهرام و تیر و ماه و اناهید زانِ ماست:
نیز آن یگانه اخترِ گیتی فروز هم.

نبود فراتر از خرد اسرارِ هست و نیست:
باید در آوریم سر از آن رموز هم.


                     
چهاردهم تیر هشتاد و هشت،
                           بیدرکجای لندن


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست