جزیره ی مرجانی
به زنان میهنم و آوایی به بانگ بلند که: من هم مجید توکلی ام
خسرو باقرپور
•
گُرده ام آیینه ی نمک است
و رویای آبی ی آسمان
چکه، چکه،
در چرک و چروک شیار های تیره ی سرخم
زندانی است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۲ آذر ۱٣٨٨ -
۱٣ دسامبر ۲۰۰۹
سخت شده ام،
تیز و دژم،
سرخِ تیره ام،
در آب های کبودِ کابوس،
جزیره ای مرجانی ام.
گُرده ام آیینه ی نمک است
و رویای آبی ی آسمان،
چکه، چکه،
در چرک و چروکِ شیار های تیره ی سرخم،
زندانی است.
سال من فصلی است مُفرد،
داغ و تب آلود،
که سایه های زود گذرِ ابر های هرزه،
رنگ های کهنه ی آن را
بر بلور های نمک
هاشور می زنند.
آه! ای طراوت رویایی
زورق خود را به آب بیانداز
به جانبِ من بیا
و باخود سبدی از رنگِ مرطوبِ چمن
و هوشیواری ی انگور بیار
بخواب با من!
و از دروازه ی رنگین کمان بُگذرانم
با بوسه ای هم رنگِ شکوفه ی نارنج،
سختی ی مرجانی ام را بشکن
مرا دوباره بساز
رنگم را روشن کن
آبی!
آبی ی روشنم کن!
مرا در پناه سایه سار خاطره ات بگیر
واژه ام کن، به گیسویت بزن
به سالِ من چهار فصل ببخش
و با سخاوتِ بی انتهای تمنایت،
دوباره عاشقم کن.
بیا!
تا این جزیره ی مرجانی را
در گورستان فراموشی
دفن کنیم.
|