یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گسست
پیرامون پاره شدن عکس آیت الله خمینی


میترا یوسفی


• وقتی خبر بازداشت اهانت کنندگان به ساحت آن امام در رسانه ها منعکس می شود و یا وقتی امام جمعه شیراز، جسارت کنندگان را مرتد می شمارد و برای آنها حکم اعدام طلب می کند، عکس العمل اصلاح طلبان و حامیان بی قید و شرط آنها چه خواهد بود؟ آیا این بار عکس خمینی در زمانه ای که جنبش مترقی مردم ایران در سراسر جهان به رسمیت شناخته می شود، قربانی می گیرد و ما سکوت می کنیم؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۴ آذر ۱٣٨٨ -  ۱۵ دسامبر ۲۰۰۹


انتشار فیلم پاره شدن عکس آیت الله خمینی در مراسم ۱۶ آذر امسال عکس العمل های متفاوتی را در میان صاحب نظران و فعالین سیاسی در پی داشت. برخی مانند مسیح علی نژاد آن را ادامه ی سناریوی انتخاباتی با دست اندرکاری صدا و سیما و رهبری جمهوری اسلامی برای ایجاد گسست بین بدنه ی مردمی جنبش سبز و اعضای شاخص آن (کروبی ،خاتمی، موسوی) دانستند و برخی دیگر به مانند محمد نوری زاد در موضعی دیگر گفتند: در کشوری که فراورده های فکری و سیاسی و معرفتی و اجتماعی و فرهنگی امام توسط برجستگان حکومت به شوخی گرفته می شود ، پاره شدن عکس امام ، احترام به اوست
در این میان عکس العمل های سران اصلاحات به زعم من بسیار جالب توجه است: تا آنجا که جبهه مشارکت در بیانیه خود بر هویت خط امامی تاکید می ورزد و برای پاسداشت مقامِ امامِ خود درخواست مجوز راهپیمایی می کند. در این میان محمد خاتمی پا را ازاین هم فراتر می گذارد و می گوید: «امروز برای همه ما امام خمینی معیار است»، تاکید می کند که امکان ندارد مردم و دانشجوی ایرانی به امام خمینی اهانت کنند و ادامه می دهد: به صراحت بگویم، امروز هم اکثریت جامعه ما امام و انقلاب را قبول دارند و به خون شهیدانشان احترام می‌گذارند و مدار و معیار همان آرمان‌های انقلاب اسلامی است.
بی گمان این موضع گیری های آقایان اصلاح طلب، به هیچ وجه منطبق با خواست های امروز اکثریت معترض و فعال در این جنبش مردمی نیست و نخواهد بود. امروز دیگر پاره شدن عکس امامی که تاریخ گواه و سند جنایت اوست، در برابر تجاوز، شکنجه و زندانی کردن صدها شهروند عادی و دانشجویان مبارز آن سرزمین، کوچکترین اهمیتی نمی یابد. اگر در این برهه تاریخی صحبتی از حوادث دهه شصت و تاکید مشخص موسوی بر آرمان های امام راحل نبود، نه به دلیل ضعف حافظه ی تاریخی بلکه تنها و تنها برای غنیمت شمردن فرصتی تاریخی بود برای رهایی از سیطره ی فاشیسم اسلامی.
آنچه امروز شاهد آنیم رویارویی اعضای شاخص این جنبش با آرمان ها، دغدغه ها و مطالبات نسل جوانی ست که هویت زده نیست، بت های شخصی ندارد و خواسته های روشنی در سر می پروراند و برای تحقق آن ها شجاعانه به میانه ی میدان آمده است... هتک حرمت را بر نمی تابد اما برای آن استثتا هم نمی پذیرد... درمان دردهای تاریخی اش را نه در دریدن عکس های این دیکتاتور و آن دیگری، بلکه در مبارزه ی پیگیر و مستمر و حضور فعال تا به رسمیت شناخته شدنِ حق اش در تعیین سرنوشت خود می داند.
بر این باورم که حضور تا به امروز اعضای احزاب اصلاح طلب در کنار جنبش مردم ایران، باور نکردنی و قابل تقدیر است اما باز ایمان دارم که اگر روزی این آقایان، منافع حزبی و یا بت های شخصی خود را فدای مطالبات مردم کنند و یا فقط یک قدم عقب بنشینند، افتخار همراهی و همیاری در این جنبش مردمی را از کف خواهند داد. همان افتخاری که تاریخ نصیب آنهایی می کند که می توانند با بهره گیری از این فرصت تاریخی در پیشگاه وجدان خویش و مردم رستگار شوند.
به جنبش مردم ایران، به خصلت های خلاق، پیگیر و یگانه اش ایمان دارم و بر این عقیده ام که پیروزی این جنبش مدرن و فاقد رهبری مرکزی، می تواند راهگشای آغاز مبارزات مردمی دیگری در خاورمیانه و سراسر جهان باشد.
از ایجاد گسست بین اصلاح طلبان حکومتی و بدنه ی جنبش مردمی ایران نمی هراسم زیرا که می دانم این مبارزه برای به قدرت رساندن هیچ حزب، دسته و یا گروه سیاسی نیست و نخواهد بود. این مبارزه مردمی ست که برای دستیابی به حقوق انسانی خود می رزمند و در این کلاسِ درسِ رزمِ بی امان، همه ی احزاب آزموده می شوند.
در آخر، بعد از قائله ی پاره شدن عکس خمینی در دانشگاه و تلاش بسیاری مبنی بر اثبات جعلی بودن فیلم پخش شده از رسانه ی ملی! (میلی) تنها یک سوال در ذهنم نقش بسته، و آن این است وقتی خبر بازداشت اهانت کنندگان به ساحت آن امام در رسانه ها منعکس می شود و یا وقتی امام جمعه شیراز، جسارت کنندگان را مرتد می شمارد و برای آنها حکم اعدام طلب می کند، عکس العمل اصلاح طلبان و حامیان بی قید و شرط آنها چه خواهد بود؟ آیا این بار عکس خمینی در زمانه ای که جنبش مترقی مردم ایران در سراسر جهان به رسمیت شناخته می شود، قربانی می گیرد و ما سکوت می کنیم؟
شاید زمان آن رسیده باشد که فرآیند جانشینی پدری به جای پدر قبلی را متوقف کنیم، و منِ آرمانی مان را بپروریم... روی سخن ام با شماست رفیقان و همرزمانم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست