تیتر خبر این بود: "احمدی نژاد" درهای ورزشگاهها را به روی "زنان" گشود
شادی امین
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۶ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۲۶ آوريل ۲۰۰۶
آری ، احمدی نژاد مجبور شد پس از ۲۷ سال یه حضور زنان در استادیوم های ورزشی تن دهد و آن را "آزاد" اعلام کند.
واقعیت اما این است که سال ها است که این خواست و تلاش های متعاقب آن به یک معضل جدی برای رژیم بدل شده بود تا این که سال گذشته عده ای از زنان توانستند برای اولین بار به استادیوم های مردانه راه یابند.
در فوریه امسال نیز فیلم "آفساید" از جعفر پناهی که بیانگر همین بی حقوقی زنان بود برنده جایزه در فستیوال برلیناله شد و بار دیگر در آستانه بازیهای جام جهانی فوتبال توجه جهانیان را به مسئله زنان در ایران جلب کرد.
دیروز احمدی نژاد دست به آن اقدامی زد که زنان اصلاح طلب انتظارش را سالها از خاتمی داشتند!
یک نامه ساده! و اعطای این حق ابتدایی به زنان!
اما پر واضح است که این نامه "بزرگوارانه" از سوی مرتجعی چون احمدی نژاد تحت فشار جنبش زنان و از سر ترس اعتراضات و مطرح شدن این مثال دربی حقوقی و سرکوب زنان ایران در خلال بازیهای جام جهانی که مطبوعات بر روی اینگونه موضوعات متمرکز میشوند میباشد.
این مانور احمدی نژاد بار دیگر نشان داد که تا زمانی که خواسته های جنبش زنان در حد این یا آن خواسته محدود و بدون طرح مسائل کلیدی باقی بماند چگونه میتواند در زمان لازم حتی از سوی رژیم جمهوری اسلامی در شرایطی پذیرفته شده و در شرایطی دیگر باز پس گرفته شود.
این تغییر روش در سیاست رژیم هر چند نشان اهمیت طرح مسائل زنان در افکار عمومی است اما نباید فراموش کرد که حفظ آن نیز تنها با کنترل از پایین و طرح خواسته هایی فراتر از آن میباشد.
بایستی در هر عقب نشیی رژیم گامی به جلو برداریم، طرح آزادی برگزاری بازی های ورزش زنان در محیط های مختلط و همچنین امکانات ورزشی برابر با مردان برای زنان و ... نمونه های چنین خواسته هایی هستند.
در عین حال بایستی دائما بر این نکته مهم تاکید داشت که با وجود این عقب نشینی های موقت که برای حفظ نظام صورت میگیرد ، خواسته ها و مطالبات واقعی زنان که بتواند آنها را از ان بی حقوقی مطلق نجات داده و امکان زندگی انسانی را برای میلیون ها زن فراهم کند، بسیار فراتر از این خواسته ها بوده و با وجود این رژیم قابل دست یابی نیستند.
لغو خشونت بر زنان با ساختار مردانه و خشونتگر این نظام مذهبی از اساس در تضاد است. رفع آزار جنسی بر کودکان در نظامی که قانونا تجاوز به دختربچه ۱٣ ساله (و یا بدون "دخول" شیرخواره و یا با رای قانون ۹ ساله) را مجاز میشمارد در تضاد آشکار است.
مقابله با تسلط و کنترل مردان بر جسم زنان مادامی که دگرجنس گرایی اجباری از ارکان اصلی این نظام بوده و هر گونه رابطه خارج از ازدواج مستوجب غیر انسانی ترین مجازات هاست چه رسد به آزادی رابطه همجنس گرایان، امری است محال .
کسب استقلال اقتصادی و موقعیت شغلی و حقوقی برابر با مردان در نظامی که بسیاری از مشاغل رسما و بسیاری دیگر غیر رسمی مشاغل مردانه محسوب شده و ورود زنان به آنها ممنوع است و در دیگر مشاغل نیز نابرابری و تبعیض بیداد میکند، امری است غیر ممکن.
آزادی و رهایی از تبعیض جنسی در نظامی که استثمار جنسی از زنان با انواع قوانین نهادینه شده و بسیاری از زنان نیز اجبارا به کالای سکس مشتریان مورد حمایت قدرت بدل شده اند امری است ناممکن.
کسب آزادی های اجتماعی مادامی که مذهب با انواع قوانین شرعی و عرفی زنان را به بند میکشد و دستگاه عریض و طویل دولتی با ارتش و نیروی انتظامی اش مسئول حفظ و تداوم این نظم میشوند امری است محال.
لغو حجاب اجباری و رهایی زنان از این سمبل ستم جنسی در چهار چوب نظامی که بدن زنان را عامل به انحراف کشیدن مردان میداند و ... امری است دست نیافتنی.
پایان دادن به ستم و استثمار زنان و کودکان در کارگاههای قالی بافی و کوره پزخانه ها و کارخانه ها در نظامی که اساسش بر رنت خواری و سود بری مشتی سرمایه دار مکتبی بنا شده است امری است محال.
پایان دادن به قتل های ناموسی ، ... جنایات متعدد بر زنان ... رفع موانع حضور زنان در تمامی عرصه ها ، ... کسب آزادی های سیاسی ، آزادی بیان ، اجتماعات و حق تشکل و اعتصاب و اعتراض ، لغو حکم اعدام و دیگر مجازات های وحشیانه جاری چون سنگسار ، شلاق ، قطع اعضای بدن و ... و در یک کلام پایان دادن به مصائب بیشمار کنونی تنها با رفتن این رژیم به عنوان مانعی اساسی برای هر تحول جدی در ایران ممکن است.
مشکلات زنان ایران در عدم داشتن اجازه برای ورود به استادیوم ها خلاصه نمیشده که اکنون با نامه پاسداراحمدی نژاد مشکلاتشان رفع شده باشد، کما اینکه پس از این هم برای آنها تغییری به ارمغان نخواهد آورد، هر چند که کماکان بایستی برطرح تمامی این حقوق پای فشرد وبرای بدست آوردن آنها تلاش کرد.
این پیروزی اما تنها در کارنامه جنبش زنان ثبت نخواهد شد! واقعیت این است که صداهایی در درون پارلمان اروپا و همچنین دولت آلمان مخالف حضور تیم فوتبال ایران در بازیهای جام جهانی بودند و معتقد بودند بایستی ایران به دلیل اظهارات ضد یهودی و... از شرکت در این بازیها محروم شود. مسئله محدودیت ورود به استادیوم ها نیز در مطبوعات اینجا مطرح و به فشاری مضاعف برای رژیم بدل شده بود (این همه درکنار بحران مناسبات بین الملل رژیم به دلیل سیاست اتمی رژیم و اختلاف روش اروپا و آمریکا معنا میدهد) به نظر می آید توافقاتی با دولت آلمان بر سر این موضوعات صورت گرفته باشد. چرا که دولت آلمان برای تامین امنیت بازی ها تلاش دارد هرگونه حرکت سیاسی در این دوره را عقیم نگه دارد. تلاش زنان واپوزیسیون خارج از کشور برای طرح محدودیت های زنان در حضور در میادین ورزشی در هنگام بازی های جام جهانی یکی از آکسیون هایی بود که برای دولت آلمان نامطلوب و باعث نگرانی بود. به نظر می آید که فشار دولت های اروپایی به ویژه آلمان برای حل یک سری مسائل! قبل از بازی ها نتیجه داده است.
ابعاد بی حقوقی زنان در ایران همانگونه که به مختصر شرحش رفت بسیار فراتر از این خواسته است واین جنبش تنها با تحرک خود زنان و پشتوانه افکار عمومی مترقی در سطح جهان است که میتواند به پیروزی پایدار دست یابد.
سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
|