یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ما و آبروداری ما


طاهره شیخ الاسلام


• کمتر کسی در بین ما یافت می شود که نگران حفظ آبروی خویش نباشد. در این نوشتار کوتاه سعی بر این می شود که به مفهوم و ریشه این کلمه و هم چنین کلمه "رودربایستی" که با آن در ارتباط مستقیم قرار داشته و به کرات مورد استفاده قرار می گیرد بپردازم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۶ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۲۶ آوريل ۲۰۰۶


همانطور که می دانیم کمتر کسی در بین ما یافت می شود که نگران حفظ آبروی خویش نباشد. در این نوشتار کوتاه سعی بر این می شود که به مفهوم و ریشه این کلمه و هم چنین کلمه "رودربایستی" که با آن در ارتباط مستقیم قرار داشته و به کرات مورد استفاده قرار می گیرد   بپردازم. دو کلمه ای که تقریبا با تار و پود زندگی تمامی ما ایرانیان و مردمان کشورهایی با شرایط مشابه کشور ما، به نوعی تنیده است و در بسیاری از مواقع سلامت روح و روان ما را در مخاطره قرار می دهد، راه را بر عبور نسیم زندگی بر ما تنگ می سازد و مانع بزرگی بر سر راه پیشرفت ما قرار داده و می دهد.
در جوامع انسانی هر آنچه معیار ارزش باشد، واجدین آن مورد احترام و توجه بیشتری قرار می گیرند. این توجه و احترام باعث می شود که اکثریتی از مردم بدنبال بدست آوردن آن ارزشها بروند و یا اینکه تظاهر به داشتن آنها   بنمایند. ارزشهایی که کسب آنها گاه به قیمت از دست دادن آرامش و آسایش خود و اطرافیان و حتی به قیمت زیر پا گذاشتن اخلاق منجرمی شود.  
رودربایستی عبارت از احساس خجلت از فقدان آن ارزشها در مقابل کسانی که واجد آنها بوده و یا ما تصور می کنیم که واجد آن ارزشها هستند. طبیعتا اگر ثروت معیار آبرو باشد، ما از فقر خود در برابر ثروتمندان و اگر علم معیار ارزش باشد، از بی دانشی خویش نزد دانشمندان   شرمگین می شویم. هر چند به نظر می‏رسد ما کمتر از بی‏سوادی یا کم دانشی خود نزد دانشمندان خجالت می کشیم تا از بی‏پولی خود نزد ثروتمندان.
در جوامع فقیر، ناامن و نابرابر در بیشتر اوقات ثروت معیار شخصیت و احترام است و بنابراین آبرو تنها از طریق کتمان فقر و به موازات آن به نمایش گذاشتن دارائی ها حفظ می‏شود. متداول ترین نوع نمایش ثروت؛ یعنی آبرو داری در مهمانی ها و از طریق تعدد و تنوع پیش غذا، غذا و دسر و نوشابه صورت می گیرد. استفاده از سرویسهای مختلف غذا خوری، و وسایل خانه مانند مبل و میز و ماشین و حتی مصالحی که در ساختمان بکار می رود بیشتر در روند حفظ آبرو و کسب احترام است. دیده می شود که بعضی ها حتی حاضرند پول کلانی خرج شیک کردن روکار منزلشان بنمایند، اما حاضر نشوند یک دهم آن را خرج استحکام پایه‏های آن کنند و این در حالی است که می‏دانند شهرشان در معرض زلزله قرار دارد. بعبارت دیگر نیاز به کسب احترام که گاه همراه با   بر انگیختن حسرت در دیگران و بعبارت خودمانی تر کور کردن چشم آنان است اهمیتی بیش از جان پیدا می کند!  
با این ترتیب می توان دریافت که چرا ما تمیزترین مکان‏ها را در منزل به مهمان اختصاص می‏دهیم، از شیک‏ترین ظروف و بهترین مواد غذایی نیز هنگامی که مهمان داریم استفاده می‏کنیم و بهترین و زیباترین لباس‏هایمان را هنگامی بر تن می کنیم که به مهمانی می‏رویم و یا مهمان داریم. این اعمال آنقدر رایج است که وقتی کسی لباس مرتبی در خانه می پوشیده است از او می پرسیم کسی می آید یا جایی می خواهی بروی.
این پدیده یعنی آبرو داری یا بعبارت صادقانه تر ظاهر فریبی را نه فقط در سطح فردی و خانوادگی، بلکه در سایر سطوح نیز می‏توان دید، به‏عنوان مثال وقتی مقامی از پایتخت به شهرستانی می‏رود، مقامات آن شهرستان به تکاپو می‏افتند و همان نگرانی و وسواسی را از خود نشان می‏دهند که یک خانم خانه‏دار هنگامی که مهمان باصطلاح مهمی به منزلش می‏آید؛ مثلاً رئیس اداره‍ی همسرش یا خواستگار ثروتمند دخترش. کلی خرج ظواهر می‏شود تا مقامات از بسیاری از نابسامانی‏ها مطلع نشوند. هنگامی هم که مهمانان خارجی وارد کشور می‏شوند به‏همین نحو عمل می‏شود، یعنی از پلکان هواپیما تا تمامی خیابان‏های مسیر و تا محل اقامت آنان تغییر شکل یافته و به زیباترین وضع ممکن آراسته می‏شود. مناطق و آثاری را هم که به آنها نشان می‏دهند از بهترین‏های موجود در کشور است، برنامه‍ی مهمانان خارجی را نیز چنان تنظیم می‏کنند که هیچ یک از آنها موفق به دیدار مناطق پر ازدحام و نامرتب و آشفته یعنی هال و پستوی مملکت نشوند. این تظاهر یا آبرو داری حتی شخصیت و رفتار ما را از تاثیرات خود بی نصیب نگذاشته است بدین معنی که هر یک از ما یک پذیرایی داریم و آن برخورد خوب و دل‏پذیرمان با دیگران و با یکدیگر در حضور دیگران است، یک هال داریم و آن مقداری از ذهن و فکر و احساسمان است که به خودی‏ها نشان می‏دهیم و یک پستو داریم آشفته و در هم که جز خودمان هیچ کس را به آن‏جا راهی نیست!
 
***
اما براستی چرا ما اینهمه تلاش در بنمایش گذاشتن و اثبات دارائی های خویش می کنیم؟ چرا هنگامی که مهمان داریم از چند روز قبل در منزل حکومت نظامی اعلام کرده و آرامش و گاهی خواب را بر خود و افراد خانواده خود حرام می کنیم؟ چرا آبروی ما بیش از همیشه موقعی در خطر قرار می گیرد که کسی بیاید و چیزی برای خوردن در خانه نداشته باشیم؟ چرا گفتگو و مجالست با دیگران که یکی از تقریبا رایج ترین سرگرمی ها در کشورهائی چون کشور ماست، تحت الشعاع تغذیه کردن مهمانان با غذاهای متنوع و دسرهای رنگین قرار می گیرد؟ چرا به آنها تعارف می کنیم و به زور به آنها می خورانیم؟ و بالاخره چرا ما بیشترین اصرار را در پرداخت پول غذای یکدیگر می کنیم؟ این رابطه غذا و آبرو از کجاست؟
همانگونه که گفته شد در جوامعی که به لحاظ مادی فقیرند، داشتن ثروت از بارزترین معیارهای ارزش و آبرومندی قلمداد می شود. اولین آثار دارندگی، خوردن غذای کافی است. این ارزش دادن به پول باین دلیل که زندگی امروزی همگی ما به نوعی به آن وابسته است کاملا منطقی به نظر می رسد. چرا که پول به دلیل برآوردن نیازهای اولیه‏ای چون غذا، مسکن و پوشاک به انسان استقلال می دهد، او را از وابستگی می رهاند و غرورش را که بزرگترین سرمایه هستی اوست حفظ می کند. فرد ثروتمند نه تنها محتاج دیگری و سربار جامعه نیست، اگر به خصایل انسانی چون غنای درون و سخاوتمندی و انسان دوستی آراسته باشد، این قدرت را دارد که باری نیز از روی دوش دیگران بردارد   و مهمتر از آن به جامعه‍ی خود و حتی دیگر جوامع نیازمند کمک نماید.   از آنجاییکه معمولا کار و تلاش به کسب ثروت، و تنبلی و بیکاری در اکثر موارد به فقر منجر می گردیده، تن پروری مذموم   و کار و تلاش مورد تحسین جامعه قرار می گرفته است. اما به‏تدریج معلول یعنی   (ثروت) جای خویش را با علت یعنی (کار و تلاش) عوض کرد. یعنی به جای این‏که احترام و آبروی فرد با میزان کار و تلاش او محک زده شود، در گرو میزان ثروت او قرار گرفت. بدین ترتیب است که امروزه مشاهده می شود به میزانی که به ثروت افراد افزوده می شود به ارزش و اعتبار آنان نیز افزوده می گردد و بدین ترتیب فرد بی پول نامحترم به حساب می آید. و این در حالی است که می دانیم تنبلی و تن‏پروری به‏خصوص در شرایط نابسامان و غیر قانونمندی که بر بسیاری از جوامع کنونی حاکم است، الزاماً منجر به فقر نمی‏شود؛ مثلا دلالی و قاچاقچی گری و دزدی نیاز به تلاش و کار چندانی ندارد اما منجر به حصول ثروت می‏گردد. و از طرف دیگر کار و تلاش نیز همیشه منجر به از بین رفتن فقر نمی‏شود؛ بعنوان مثال از زارعی می توان نام برد که تمام مدت سال در مزرعه کار کرده است، اما یک سرمای ناگهانی تمام محصول او را بر باد داده و ملموس تر از آن از کارگران و آموزگاران زحمتکش کشورمان و کلیه کسانی نام برد که علی رغم سخت کوشی شان دخلشان کفاف خرجشان را نیز نمی نماید.
در اینجا توجه خوانندگان هوشمند را به یک نکته کلیدی جلب می کنم و آن اینکه در بسیاری از موارد کارهایی را که ما برای حفظ آبروی خود یعنی از ترس قضاوت دیگران در مورد خود انجام می دهیم به حساب "احترام" می گذاریم، این جایگزینی ترس با احترام ما را در دایره بسته ای گرفتار می سازد که خروج از آن براحتی ممکن نیست. بعنوان مثال وقتی تعدد غذا و تکلفات بسیار و تعارف را نشان احترام دانستیم، عدم انجام آنها را بی احترامی نسبت به خود تلقی می کنیم و آزرده می شویم. کمتر کسی باین می اندیشد که اگر تمیز بودن خانه و مرتب بودن لباس و سرو و ضع ظاهری و تهیه غذاهای متنوع و تعارف کردن نشان احترام است، ما مرتبا نسبت به افراد خانواده و نزدیکان و کسانی که با آنان صمیمی هستیم بی احترامی می کنیم!
رابطه بین ثروت و آبرو در ذهن ما تا بدانجاست که بسیاری از مهاجران از بنمایش گذاشته شدن فیلمهای ایرانی که در آنها فقر جامعه به تصویر کشیده می شود، آبروی خود را در برابر همکاران خارجی خویش رفته می انگارند و جالب یا قابل تاسف اینجاست که بسیاری از همین عزیزان هیچ ارتباطی بین آبروی خود و کثیف کردن مکانهای عمومی، آبروی خود و   نپرداختن مالیات، آبروی خود و قانون شکنی در این کشورها نمی بینند.
 
از معیارهای دیگر آبرو و احترام در جوامع فقیر و به تبع آن عقب مانده به لحاظ فرهنگی (رجوع کنید به رابطه فقر و عقب ماندگی در بخش اجتماعی همین سایت)،   از داشتن مدارک دانشگاهی می توان نام برد. به خصوص مدارکی که عنوانهای مهندسی و دکتری با خود یدک می کشند. همین مسئله عادی و بظاهر بی اهمیت باعث می گردد که در این کشورها جوانان به تحصیل در رشته هایی روی آورند که آنها را صاحب عنوان کند. طبیعتا هنگامی که فرار از تحقیر، کسب آبرو و احترام، و در بسیاری از موارد تفاخر به دیگران انگیزه‍ی تحصیلات عالی گردد، نتیجه آن به‏وجود آمدن مدرک‏دارانی است بدون علم و متخصصینی بی‏علاقه که مدرک و عنوانشان بیشتر به درد همان احترام کاذب اجتماعی‏شان می‏خورد و کمتر به درد جامعه‏ای که در آن زندگی می‏کنند. با چنین انگیزه هایی کاملا روشن به نظر می رسد که اگر تمامی افراد یک کشور عقب مانده   نیز دکتر و مهندس شوند، آبی از آب تکان نخواهد خورد و تغییری در وضع جامعه حاصل نخواهد شد.
 
تبعیضی که جامعه ما در رفتار خود نسبت به ثروتمندان و مدرک داران می گذارد باعث شده است که بعضی از افراد ثروتمند و یا عنوان دار از رفتار خارجیان نسبت به خود مکدر شوند، چرا که غربیان آنان را دکتر و مهندس خطاب نمی کنند و برای ثروتشان نیز آنان را مشمول عنایت بیشتر خود قرار نمی دهند.
با تاسف بسیار باید گفت فراهم نبودن شرایط و امکانات برابر برای همگان در بدست آوردن ثروت و مدرک و عناوین در کشورهای توسعه نیافته نه تنها باعث می‏شود که عده‏ای از راه‏های نادرست و با فدا نمودن ارزش‏های انسانی به کسب آنها بپردازند، بلکه منجر به بوجود آمدن احساسات منفی چون حسرت، حسادت، کینه، نفرت، سرخوردگی، یأس و پوچی در صورت عدم موفقیت در کسب آنها در مردم شود.
بهتر است در خاطر داشته باشیم آنچه که ما بر خود، بر خانواده و بر دیگران در زیر پوشش آبروداری و احترام تحمیل می‏کنیم نه دیگر ربطی به سیستم حکومتی ما دارد و نه ردپای ابرقدرت‏ها را در آن می‏توان دید.
ما بدون شک به یک خانه تکانی فرهنگی در تمامی ابعاد نیاز داریم. بیاییم با یک حرکت آگاهانه خود را از تار و پود و غل و زنجیرهای که خود بر روح و روان یکدیگر بسته ایم نجات دهیم. همانگونه که می دانیم شکستن این حلقه باطل بگونه انفرادی به متهم شدن فرد به بی ادبی و بی آبرویی و نهایتا منزوی شدن او می انجامد و تحمل انزوا در توان همگان نیست. شاید بتوان این تحول فرهنگی را از حلقه دوستان آگاه و خانواده های نزدیک با توافق قبلی شروع نمود. باشد که روزی این حلقه ها بهم بپیوندند و کل جامعه را در برگیرند.
پدیده آبرو داری در ابعاد دیگر و اثرات سوء آن بر زندگی فردی و اجتماعی ما در کتاب "در اسارت فرهنگ" بقلم همین نویسنده آمده است. این کتاب در ایران در انتظار دریافت مجوز است.
 
tshey47@yahoo.com.au


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست