تکه های باد شرقی
هادی خوجینیان
•
مارسیا سر اسکله روی دکل شرقی ایستاده بود. پرنده ها دور سرش می چرخیدند تا حفاظی باشند برای اینکه پایش سر نخورد تا من بی مارسیا نشوم. موهای سیاهش را گوستاو پرنده ام با نوکش شانه می زد و باد ملایم جزیره، پیراهن خوابش را رو به آفتاب نیمه جان یله می داد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٣۰ آذر ۱٣٨٨ -
۲۱ دسامبر ۲۰۰۹
مارسیا سر اسکله روی دکل شرقی ایستاده بود . پرنده ها دور سرش می چرخیدند تا حفاظی باشند برای اینکه پایش سر نخورد تا من بی مارسیا نشوم .موهای سیاهش را گوستاو پرنده ام با نوکش شانه می زد و باد ملایم جزیره ، پیراهن خوابش را رو به آفتاب نیمه جان یله می داد .دست راستم را سایه بان چشمانم کردم تا ضمن عبور از نور متصاعد شده ی آفتاب ، به چشمان مارسیا چشم بدوزم تا مبادا برای لحظه ای از یادش غافل بمانم .جعبه های چوبی را زیر پایم گذاشتم تا قدم به قد دکل برسد ولی نرسید !صدای سوت قطار جزیره ، از فاصله ی نزدیک می رسید تا با بخارش ، هوای من و مارسیا را پر از خواب کند. خواب های پریده به میان عنبیه ی چشمان مارسیا را با توری پروانه گیری شکار می کردم تا سهمی برای نگاهم داشته باشم .چتر باران را به کناری انداختم تا بی وفقه ببارد چون قطرات آب ، بخار خواب ها را می ترکاند و من دست در جیبم می کردم تا برنج های قناعت را دربیاورم تا پرنده های دور سر مارسیا بی قناعت نمانند .کیسه های پلاستیکی داخل جعبه های چوبی را درآوردم تا خواب های من و مارسیا را داخل شان بکنم تا برای روزهای بی خوابی ذخیره داشته باشیم .کرجی بان های محلی شروع به آواز خواندن کرده بودند و اسب های اهلی صدای شیهه های خالی از شهوت شان از دور دست ها به گوش می رسید . کیسه ها را با وسواس و دقت می بستم و داخل سبد دوچرخه ام می انداختم تا سنگینی شان دست هایم را خسته نکنند .مارسیا از بالای دکل شرقی ابرهای آبستن را با نوک پرنده هایش سوراخ می کرد تا هر چه آب ، ذخیره کرده اند به روی زمین بریزند. چتر بارانم را به سمت پرنده ها پرتاب کردم تا دور سر مارسیا بگیرند تا خیس نشود .گوستاو با نوکش موهای شلال مارسیا را نوازش می کرد تا خمی به روی تار موهایش نشیند .سبد که پر از پلاستیک های خواب شد دست از بسته بندی کشیدم تا هر وقت که مارسیا از ایستادن خسته بشود راهمان را به سمت خانه کج بکنیم . باد شرقی مزاحم اجازه ی این کار را نداد و با وزش سهمگینی مارسیا را با خودش برد و کاری از دست پرنده ها هم بر نیامد .!!!
|