یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تهران در آتش و خون
تازه ترین گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی در تهران از تظاهرات در تهران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۶ دی ۱٣٨٨ -  ۲۷ دسامبر ۲۰۰۹


از ساعت ۱۰:٣۰ صبح امروز به سمت میدان امام حسین حرکت کردیم پیاده رو پر از جمعیتی بود که به سمت انقلاب حرکت می کرد. سر تمام چهارراه ها نیروی انتظامی و بسیج مستقر کرده بودند. سر خیابان رودکی ٣ لباس شخصی ایستاده بودند که یک نفر از جمعیت فیلم می گرفت و دو نفر دیگه جوانها (دخترها و پسرها) را به طرفی می کشاندند و جیب و داخل کیف آنها را می گشتند. در مقابل دانشکده دامپزشکی با جمعیتی که از سمت انقلاب به آزادی می رفت یکی شدیم دو طرف خیابان و حتی پیاده روها پر از جمعیتی جوان و پیر و حتی خردسال بود که دستها را به نشانه پیروزی بالا گرفته بود و شعار مرگ بر دیکتاتور، ماه ماه خونه سید علی سرنگونه، دیکتاتور بدونه به زودی سرنگونه، شام غریبان رژیم امشبه، مرگ بر دیکتاتور، نصر من الله و فتح قریب مرگ بر این دولت مردم فریب، حرکت می کرد.
به تقاطع آزادی اسکندری که رسیدیم موتور سوارها با شلیک هوایی از پشت حمله کردند مردم در حالی که شعار مرگ بر دیکتاتور را می دادند در خیابان اسکندری پخش شدند و با شعار نترسید نترسید ما همه با هم هستیم دوباره در تقاطع اسکندری، فرصت به هم پیوستند. ساعت ۱۱:۱۰ هلی کوپترها بالای سر جمعیت حرکت می کردند. اما مردم هو می کردند و شعار مرگ بر دیکتاتور می دادند و عده ای هم با بوق زدن از مردم حمایت می کردند. برای اینکه موتورسوارها نتوانند از خیابان ازادی بالا بیایند و به جمعیت حمله کنند جلوی یک اتوبوس واحد را گرفتند تا مسیر موتورسوارها را ببندند.
با جمعیت به سمت نواب حرکت کردیم تا چشم کار می کرد جمعیت بود که شعار می داد تمام مسیرهای فرعی به سمت آزادی توسط نیروهای ضدشورش و بسیجی ها بسته شده بود. جمعیت در تقاطع نواب، آزادی ایستاد و شعار می داد. ان قدر جمعیت زیاد بود که موتورسوارها جرات آمدن به طرف مردم را نداشتند و دائما گاز اشک آور می زدند تا مردم متفرق شوند. در همین خیابان مردم یک بسیجی را گرفتند و از خانم ها تا انجایی که می خورد کتک خورد.
دوباره به سمت آزادی حرکت کردیم. سر تقاطع خوش آزادی، دوباره با شلیک گاز اشک آور و تیر هوایی مردم را متفرق کردند. درگیری بین مردم و نیروهای ضد شورش بالا گرفت. مردم با سنگ به جان آنها افتادند و ماموران هم گاز اشک آور را به طرف مردم پرتاب می کردند و جوانها هم همان گاز اشک آور را به طرف خود نیروها پرت می کردند. پسرها کاغذها را آتش می زدند و سیگار روشن می کردند و جلوی صورت خانم ها و بقیه مردم می گرفتند تا گاز اشک آور زیاد اذیتشان نکند. مردم در خانه هایشان را باز گذاشته بودند تا در صورت حمله نیروها مردم به انجا پناه ببرند و عده ای سرکه و دستمال کاغذی برای استفاده مردم گذاشته بودند. نیروی انتظامی امروز حامی مردم بود و به طرف مردم یورش نبرد. در خیابان آزادی و تمام خیابان های فرعی پر سنگ هایی بود که مردم نثار نیروها کرده بودند، اما لباس شخصی ها داخل جمعییت اسپری فلفل می زدند.
دوباره وارد ازادی شدیم. درست ساعت ۱٣ بود که مردم در خیابان ازادی تقاطع رودکی ۴ اتومبیل یگان ویژه را به آتش کشیدند. دود تمام خیابان را پر کرده بود مردم راه را بستند تا ماموران آتش نشانی نتوانند آتش را خاموش کنند. نیروهای ضد شورش دوباره با موتور به سمت مردم یورش بردند و مردم را از خیابان ازادی به خیابان های فرعی کشاندند؛ اما باز مردم دست بر دار نبودند. خیابان شادمان، آذربایجان مملو از جمعیتی بود که شعار مرگ بر خامنه ای، شام غریبان رژیم امشبه، دیکتاتور بدونه به زودی سرنگونه را می داد، به طوری که مامورها مجبور به عقب نشینی میشدند و برای اینکه به خودشون قوت قلب بدهند صلوات می فرستادند. مسیر اذربایجان به آزادی توسط نیروها بسته شده بود اما در خیابان کارون جوانها با به آتش کشیدن سطل های زباله و هل دادن به سمت نیروها قصد داشتند هر جور که شده مسیر را باز کنند. اینجا خانمها بود که شعار می دادند سید علی خائن آواره گردی... و مرگ بر دیکتاتور، حسین حسین شعارشه تجاوز افتخارشه، حسین حسین شعارشه کهریزک افتخارشه، ماه ماه خونه سیدعلی سرنگونه
روی تمام کیوسک های تلفن مسیر آزادی شعار مرگ بر دیکتاتورخامنه ای، مرگ بر خامنه ای قاتل نوشته شده بود
نیروهای گارد هم در حالی که حسین حسین می گفتند و باتوم هاشون را به پاهایشان می زدند تا صدا ایجاد کند و بتونند مردم را به وحشت بندازند و از جلو و پشت سر جمعیت حمله می کردند. دسته سینه زنی هیات بیت العباس داشت حرکت می کرد و مردم هم می دانستند که امسال رژیم فقط به پاسدارها و بسیجی های طرفدار خودش مجوز هیات داده، به سمت هیاتی ها حمله کردند و درسی بهشون دادند که تا عمر دارند یادشون نره، چون همین هیات در را به روی مردم بست و نگذاشت جوان هایی که مامورها بهشون حمله کرده بودند به آنجا پناه ببرند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست