سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بمناسبت مراسم بزرگداشت شصتمین سالگرد امضای پیمان همبستگی آذربایجان و کردستان
آلترناتیو جنبش ملل تحت ستم در ایران


یونس شاملی


• آلترناتیو یک حاکمیت دمکراتیک و فدرالیستی، که در برنامه حزبی ما، و خوشبختانه در برنامه اغلب احزاب سیاسی متعلق به ملل غیرفارس به آن تاکید شده است، از زاویهء دیگر تامین کننده اولین پایهء های دمکراسی، یعنی تقسیم قدرت سیاسی به مناطق مختلف ایران است. نهادینه کردن قدرت سیاسی غیرمتمرکز در ایران که تنها از طریق به اجرا درآوردن یک آلترناتیو دمکراتیک و فدرالیستی ممکن است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٨ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۲٨ آوريل ۲۰۰۶


در آستانهء شرایط بسیار مرکبی قرار گرفته ایم. تداخل فاکتورهای مختلف و نقش قدرتهای سیاسی در داخل و خارج در این پازل پیچیده، تحلیل قضایا و طراحی یک برنامهء دقیق برای یک چشم انداز مناسب در آینده نزدیک را اندکی تیره و تار کرده است. اما این ابداً به معنی عدم وجود بدیل مناسب و آلترناتیو دمکراتیک برای حل مشکلاتی که در روبروی مان صف آرائی کرده اند نیست. مشکل بتوان در این کوتاه سخن به تمامی فاکت ها و فاکتورهایی که در این روند نقش بازی میکنند اشاره کرد، اما میتوان بعضی از سرنخهای لازم و مناسب را در درک درست از فعل و انفعالات کنونی و چشم انداز آن را ترسیم کرد .
برای درک بهتر از شرایط کنونی میتوان فاکتورها سیاسی را از دو منظر مختلف مورد بررسی قرار داد و در تحلیل نهایی برایند تضادهای داخلی کشور از یکسو و چالش جمهوری اسلامی با قدرتهای بین المللی را که در ارتباط با فعالیتهای اتمی ایران که به بحرانی جدی بدل شده است را از سوی دیگر برآورد نمود. شاید چنین بررسی در شرایط کنونی که حوادث با سرعت زیادی در حال سیلان هستند بتواند ما را نسبت به وظایفی که در پیش داریم آماده تر کند .
 
از نظر داخلی؛
ما با واقعیت رژیم جمهوری اسلامی، دست به گریبان هستیم. نظامی که ابداً با تاریخ امروزِ بشریت و ترقی و تعالی آن نه تنها خوانایی ندارد که در تعارض کامل با آن قرار دارد. این تنها یک بعد فاجعه ایست که سوی دیگرش باز میگردد به رشد فکری و سیاسی جامعه ایی که صعود چنین رژیمی را در آن شرایط مهیا ساخت و امروز تحت هر لطایف الحیلی در اسارت همان رژیم قرار دارد .
بیش از بیست و اندی سال است که حاکمیت جمهوری اسلامی ارابهء جهل و وحشت و فقر و عقب ماندگی را پیش رانده است و بدتر از آن اینکه این رژیم با تمامی فقر و فلاکتی که ایران را فرا گرفته در صدد ارتقاء استعداد تکنولوژی اتمی و سودای استراتژیک رقابت نظامی با قدرتهای سیاسی - نظامی منطقه   و جهان را با سوار بر موج اسلامی خواهی در خاورمیانه و آسیا دنبال می کند .
این در شرایطی است که رژیم جمهوری اسلامی در داخل، خود را در میدان قدرت سیاسی داخلی بی رقیب مییابد و نیروی قابل ذکر سیاسی که بتوان آن را اپوزیسیون سیاسی قدرتمند نامید در مقابله خویش حس نمی کند. گروهها و احزاب سیاسی ریز و گاهاً درشت، اما پراکند ه ، با افکاری پریشان که اغلب در شعارهای احساسی و ایده آلیستی سالهای اول انقلاب جمهوریت منجمد شده اند و یا به باندهای سیاسی سلطنت طلب و سکتهای سیاسی مذهبی هولناکی تبدیل شده اند که امیدی در دل مردم بر نمی انگیزانند. اینان احزاب و گروههای سیاسی به اصطلاح سراسری ایران را تشکیل میدهند. آخرین تلاش بخشی از این جریانات برای به اصطلاح نجات مردم از منجلاب جمهوری اسلامی باز کردن چتر جمهوری خواهی و اتحاد حول آن است که با تمامی تضادها و تناقضاتشان میخواهند به عنوان آخرین تیر ترکش، آلترناتیو خود را در قلب مردم جای دهند و یک بار دیگر مردم را با فاجعه تغییر از بالای نظام سیاسی به منجلاب دیگری رهنمون شوند .
با تمامی این اوضاع و احوال ناامید کنندهء در خصوص اپوزیسیون و نیروی های سیاسی که بایستی به مقابله با جمهوری اسلامی برمی خاستند، و نقش ضعیف و پراکندهء سازمانها و احزاب سیاسی به اصطلاح سراسری، فریاد دیگری بارقه های امید و ایمان را در رگهای اکثریت مردم ایران بر می انگیزاند و رژیم جمهوری اسلامی را به چالشی جدید و بسیار جدی می کشاند. این نیرو چیزی جز جنبشهای دمکراتیک- ملی متعلق به ملل غیرفارس در ایران نیست. جنبشهای دمکراتیک- ملی متعلق به ملل ترک، کرد، بلوچ و عرب درمجموع   ورق تازه ای در صحیفه مبارزاتی مردمان ایران می گشاید که هم تاریخاً در نوع خود بی نظیر است و هم درجه تاثیرگذاری آن برای تحولات سیاسی در سراسر ایران بشدت امید بخش می نماید .
شاید چنین سوآلی برای کسانی که با آلترناتیو مطرح فوق بیگانه هستند پیش بیاید که منابع و امکانات مادی و معنوی این آلترناتیو در چیست که میتواند امکان تضعیف جمهوری اسلامی و حتی برکناری آن را در یک چشم انداز متعارف فراهم سازد؟
به نظر من جنبشهای دمکراتیک ملی متعلق به ملل غیرفارس در ایران هر کدام جدا از نقش کلیدی خود به عنوان یک نیروی سیاسی قابل ذکر، در مجموع میتواند امکانات و شرایط لازم برای برکناری جمهوری اسلامی را البته در کنار نیروهای مترقی و رئالیست متعلق به ملت فارس فراهم سازند .
برای نمونه جنبش دمکراتیک ملی ملت ترک ایران و خلق آذربایجان با تمامی کش و قوسهای آن، امروز به مثابه یک جنبش مترقی و سیویل خود را در اشکال متفاوت مبارزاتی نمایانده است. این جنبش با وجود اینکه در مرحله بیداری خود به سر میبرد، اما از پتانسیل بشدت زیادی برخوردار است، کثرت جمعیتی ترکان در ایران نسبت به دیگر ملل ساکن آن، که خود در سیاست به مثابه یک فاکتور کیفی عمل میکند جایگاه ویژه را در این مجموعه به خود اختصاص میدهد. از همین منظر اکثریت جمعیت تهران بزرگ را ترکان ایران تشکیل میدهند و این اکثریت و تاثیر گذاری آن در مرکز کشور جان تازه و امکان بزرگی را برای تاثیر در معادلات سیاسی در مرکز فراهم می آورد.   آذربایجان از نظر تاریخی همواره نقش پیش روی را در صد سال اخیر بازی کرده است. این نقش و تاثیر سیاسی روانی آن در چشم انداز تحولات سیاسی در ایران را نمیتوان از نظر دور داشت. از سوی دیگر نقش ترکان ایران در اقتصاد بر کسی پوشیده نیست. این فاکتور اگر چه امروز در خدمت جنبش دمکراتیک ملی آذربایجان نیست اما روند تحولات و رشدیابندگی این جنبش می رود که زمینه های پیوستگی امکانات مادی و معنوی جنبش سیاسی را بتدریج فراهم ساخته و امکان تاثیرگذاری آن را بیش از پیش فراهمتر سازد .
با اندکی توجه به بافت ملی و کثیرالمللگی در ایران و ساختار جنبشهای ملی متعلق به ملل غیر فارس، اگر چه ممکن است هر یک از جنبشهای ملی به تنهایی نتوانند در تحقق آمال خود موفقیتهای جدی بدست آورند، اما در شرایط کنونی، همدلی، همبستگی و اتحاد این جریانات دارای چنان استعداد و امکانی است که میتواند به یک مولفه سیاسی تعیین کننده در فردای ایران بدل شود. به عبارت دیگر موفقیت جنبشهای ملی متعلق به ملل غیرفارس تنها و تنها در همدلی و اتحاد آنهاست و نه چیز دیگر. در همین جاست که میتوان به توطئه های رژیم برای برانگیختن خصومت میان ملتها و بویژه خصومت میان کرد و ترک اشاره کرد، توطئه ایی که میتواند یک مبارزه تاریخا مردمی را به انحراف بکشاند. بنابراین تنها سلاح مقابله با چنین توطئه هایی که از سوی رژیم جمهوری اسلامی طراحی و اجرا می شود و افراطیون هر دو طرف هیزم بیاران چنین معرکه ایی هستند، تنها و تنها هوشیاری احزاب سیاسی مترقی کرد و ترک است که میتواند از عملی شدن چنین توطئه هایی جلوگیری بعمل آورد. و دقیقاً از همین روست که امروز گرد هم آمده ایم تا   به تعهد خود نسبت به پیمان همبستگی آذربایجان و کردستان که در شصت سال پیش توسط دولتهای ملی آذربایجان و کردستان به امضاء رسیده است، تاکید کنیم .
آلترناتیو یک حاکمیت دمکراتیک و فدرالیستی، که در برنامه حزبی ما، و خوشبختانه در برنامه اغلب احزاب سیاسی متعلق به ملل غیرفارس به آن تاکید شده است، از زاویهء دیگر تامین کننده اولین پایهء های دمکراسی، یعنی تقسیم قدرت سیاسی به مناطق مختلف ایران است. نهادینه کردن قدرت سیاسی غیرمتمرکز در ایران که تنها از طریق به اجرا درآوردن یک آلترناتیو دمکراتیک و فدرالیستی ممکن است، هم به فاجعهء حاکمیت متمرکز دیگر که نتیجه ایی جز ظهور یک استبداده تازه دیگر ندارد، پایان میدهد و هم امکان مشارکت همگانی ملل ساکن در ایران را فراهم می سازد .
در این میان بایستی توجه داشت که بدون اتحاد و همکاری تمامی ملل ساکن ، برکناری رژیم جمهوری اسلامی مقدور نیست. اما این اتحاد و همکاری میان تمامی ملل ساکن ایران باید بر مبنای پذیرش "حق تعیین سرنوشت ملل" و گردن نهادن به حقوق برابر ملی از سوی احزاب و سازمانهای سیاسی ملت فارس صورت   گیرد. به عبارت دیگر درک معلول و عقب ماندهء از زاویه نگاه اکثریت و اقلیت در برخورد با حقوق برابر ملی بایستی به کناری نهاده شود و ملل ساکن در ایران با حقوق برابر بتوانند در زندگی مشترک سیاسی و اجتماعی آن کشور دخیل و سهیم باشند. بنابراین اتحاد و همکاری باید تنها با احزاب و سازمانهایی صورت گیرد که به اصل برابری ملتها پایبند بوده باشند. و گرنه هرگونه اتحاد عمل با احزاب و سازمانهایی که همچنان بر مبانی شونیستی باز مانده از زمان شاه و شیخ چه آشکارا و چه نهان پایبند هستند و به برابری ملتها باور ندارند عملاً اتحادی در خدمت شونیسم فارس و ارتجاع سیاه خواهد بود .
شاید برای کسانی که تا دیروز آلترناتیو احزاب سیاسی سراسری را که در واقع احزاب و سازمانهای سیاسی متعلق به ملت فارس ایران را تشکیل میدهند درک این آلترناتیو بشدت سخت بنماید، اما به مراتبی که جنبشهای دمکراتیک ملی متعلق به ملل غیر فارس ایران بتوانند ضمن همبستگی و اتحاد عمل با همدیگر و با درایت سیاسی بیشتر عمل کنند و خود را در قالب یک جنبش مترقی قوی و به مثابه یک آلترناتیو دمکراتیک و فدرالیستی نشان دهند، احزاب و سازمانهای سیاسی متعلق به ملت فارس نمیتوانند نسبت به این حرکت بی تفاوت بمانند. لذا مسکوت گذاردن اخبار مربوط به جنبشهای ملی در رسانه های به اصطلاح سراسری در واقع تلاش مذبو ح انه ایست برای حفظ وضع موجود. روند تحولاتی که در افغانستان و عراق از سر گذشت است، بی پایگی و تهی بودن چنین حرکات عقب مانده ایی را آشکارا به نمایش میگذارد .
بنابراین برای آگاهان پوشیده نیست که ضرورت همبستگی و اتحاد ملل غیر فارس، بویژه اتحاد کرد و ترک به دلیل داشتن مرزهای مشترک در ایران به چیزی شبیه به مبارزه برای مرگ و زندگی است .
 
اما از نظر بین المللی؛
رژیم جمهوری اسلامی با توجه به شرایط منطقه، اشغال افغانستان و عراق توسط قدرتهای بزرگ از سویی و تشدید تخاصم اسرائیل فلسطین از سوی دیگر بوق و کرنای نوعی جنگ صلیبی علیه غرب را دامن میزند. و از این قبل برای استمرار حیات خویش حتی در صدد تقویت بنیه نظامی خویش است. ارتقاء تکنولوژی هسته ایی و فعالیتهای اتمی رژیم نیز در این رابطه قابل فهم است .
چالش جمهوری اسلامی برای دستیابی به اورانیوم غنی شده که بتدریج برای تولید سلاهای اتمی بکار گرفته میشود افکار عمومی جهان و بویژه   قدرتهای جهانی و در صدر آن آمریکا را با   نگرانیهای جدی مواجه ساخته است. فعل و انفعالات سیاسی در سطح جهان و تهدید ها نظامی قدرتهای بزرگ سناریوی تاریکی را در پیشا روی مردمان ایران قرار داده است. در واقع رژیم جمهوری اسلامی با تاکید به استراتژی مقابله با غرب و دمیدن در فضای مذهبی منطقه به مثابه اهرم سیاسی، از نظر قدرتهای جهانی از سه زاویه در مظان اتهام قرار دارد :
- حمایت از تروریسم در سطح بین الملل
- و تلاش برای تولید سلاحهای اتمی
بحرانی که رژیم جمهوری اسلامی در شرایط کنونی با آن دست به گریبان است و ظاهراً با کش و قوسهای قابل ذکری جهان غرب و حتی متحدان منطقه ایی آن را به چالش سیاسی نظامی کشانده است میتواند ایران را در معرض مداخله خانمان برانداز خارجی قرار دهد. به عبارت دیگر یک خطای تحلیلی جمهوری اسلامی در وارد شدن به رقابتهای نظامی میتواند فاجعه جبران ناپذیری برای مردمان این کشور فراهم سازد. یعنی اگر رژیم همچنان به غنی سازی اورانیوم و شرایط لازم برای ساختن سلاحهای اتمی نزدیک شود، جدا از تحریمهای اقتصادی- سیاسی که گریبان ایران را خواهد گرفت، اما در نهایت و در صورت عدم تسلیم ایران به درخواستهای افکار بین المللی و قدرتهای جهانی دو نوع برخورد نظامی متفاوت از سوی قدرتهای جهانی میتواند صورت گیرد :
۱. حملات نظامی تاکتیکی از طریق هوا برای انهدام امکانات تکنولوژی اتمی جمهوری اسلامی و عقب راندن این رژیم تا مدت زمان معین برای جلوگیری از استمرار این پروسه ..!
۲. و یا تحت یک حمله وسیع نظامی برکناری رژیم جمهوری اسلامی میتواند هدف غرب به رهبری آمریکا در ایران باشد. نرمشهای تاکنونی در دیپلماسی آمریکا علیه ایران و تلاش برای بسیج افکار عمومی جهان و شکست پی در پی مذاکرات ایران با میانجیان متفاوتی چون روسیه و چین همه و همه پروسه ایست که برای جلب افکار عمومی جهان و خریدن وقت برای بسیج نظامی غرب به رهبری آمریکا صورت میگیرد .
البته اگر به دلیل ذیق وقت از بررسی نتایج هولناک استفاده قدرتهای جهانی از این دو شیوه نظامی فوق بگذریم، اما آنچه که فوقا مطرح شد بدان معنا نیست که غرب تنها از این دو شیوه در برخورد با رژیم جمهوری اسلامی بهره خواهد جست، چه بسا فعل و انفعالات تازه در ایران و منطقه، سیاست غرب در قبال ایران را بصورت چشمگیری تغییر دهد. اما آنچه که روشن است اینکه پروسه آمادگی غرب برای مواجه با شرایط احتمالی آینده در ایران با سرعت هر چه تمامتری دنبال میشود. بنابراین (دقت کنید) اگر سرعت آمادگی و اتحاد عمل ما با سرعت تحولاتی که در حال وقوع است همخوانی نداشته باشد در معادلات سیاسی آتی نقش تعیین کننده ایی نخواهیم داشت و این به معنی بازتولید دوبارهء سناریو شونیسم در ایران خواهد بود .
 
نتیجه اینکه
درگیری رژیم در بحران خارجی یک طرف سکه ای است که میتواند یا به ضعف و فتور جمهوری اسلامی بیانجامد و یا اساسا عمر جمهوری اسلامی را با این بحران به پایان برساند. و البته شق سوم دیگر نتیجه برخورد قدرتهای خارجی با ایران میتواند به ضعف جمهوری اسلامی در خارج بیانجامد، اما این رژیم را در داخل به خاطر حفظ حاکمیت خود علیه جنبش های مترقی موجود و از آنجمله و مهم تر، به سرکوب تمام عیار جنبشهای دمکراتیک ملی متعلق به ملل غیر فارس بکشاند .
اما طرف دیگر سکه، رشد، اعتلاء و سازمانیابی بیش از پیش جنبشهای دمکراتیک ملی متعلق به ملل غیر فارس در ایران است. اگر احزاب سیاسی متعلق به ملل غیرفارس آنی در غفلت باشند، و آنی از تشخیص مهمترین و ضروریترین وظایف خود غفلت کنند، و حتی دمی از همبستگی و اتحاد عمل برای اهداف مشترک دست بردارند و یا از اهمیت چنین ضرورتی غافل بوده با سازمانها و احزاب به اصطلاح سراسری به مماشات به پردازند، بایستی مطمئن بود که نتیجه چنین غفلتی یک شکست تاریخی دیگر از آن نوعی است که شصت سال پیش آذربایجان و کردستان آن را با تمامی فجایعش لمس کرده است .
گرامیداشت پیمان همبستگی ملت ترک و کرد از سوی دیگر پرهیز از هرگونه خصومت و کینه ورزی میان این دو ملت و تاکید به حل و فصل اختلافات احتمالی در بعد از آزادی این ملتهای از طریق دیالوگ و گفتگو صمیمانه بین نمایندگان منتخب این دو ملت است. گرامیداشت پیمان همبستگی آذربایجان و کردستان دقیقاً از همین زاویه قابل فهم است .
تاکید به این همبستگی اگر صمیمیتی در کار باشد، یک حرکت جدی سیاسی در راستای اهداف جنبش دمکراتیک ملی آذربایجان و کردستان است. امروز تاکید و بزرگداشت امضای پیمان همبستگی آذربایجان و کردستان باید که همهء ما را قانع کرده باشد   که تمامی نیروی خود را در راستای مقابله با مانع اصلی مردم در دستیابی به حاکمیت ملتمان، یعنی رژیم جمهوری اسلامی   مصروف داریم. هر گونه حر کتی که به بروز و یا تشدید تضاد میان کرد و ترک در ایران بیانجامد، آگاهانه و یا نا آگاهانه سیاستی است در خدمت جمهوری اسلامی. در شرایط حساس کنونی هر گونه الحاق گرائی، اد عاها ی ارضی و برخوردهای افراطی از هرطرف که بوده باشد و زمینه های خصومت میان ملل کرد و ترک را فراهم آورد، باید دست پنهان و آشکار جمهوری اسلامی را در آن مشاهده کرد. چون از رشد تضاد میان ملل ساکن ایران و اللخصوص تضاد میان کرد و ترک، در شرایطی که این دو ملت میروند که نقش تعیین کننده ایی در فردای ایران بازی کنند، جز توطئه رژیم   که میتواند آشکارا و یا توسط دستهای پنهان آن عملی گردد، هدف دیگری در کار نیست .
پیروز باد اتحاد ملتها تحت ستم در ایران
 
* متن سخنرانی در مراسم بزرگداشتی که از سوی احزاب سیاسی متعلق به کردستان و آذربایجان به مناسبت سالگرد امضای پیمان همبستگی این دو ملت در سوئد برگزار گردید.
 
ضمیمه :
متن قرارداد دوستی و همکاری صمیمانه میان حکومت ملی آذربایجان و حکومت ملی کردستان را در اینجا بخوانید
  www.adf-mk.org


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست