سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گفتارهایی درباره اسناد حقوق بشری


بهنام دارایی زاده


• سال ها پیش از آن که در ۱۹۴۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل برسد، اسناد مهم حقوقی دیگری نیز با رویکردی حقوق بشری به تصویب رسیده بود... نگارنده سعی می کند در این فرصت و در قالب دو گفتار مجزا، اشاره هایی کوتاه به برخی از مهم ترین موئلفه این اسناد داشته باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۰ دی ۱٣٨٨ -  ٣۱ دسامبر ۲۰۰۹


اشاره:
سال ها پیش از آن که در 1948 اعلامیه جهانی حقوق بشر به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل برسد، اسناد مهم حقوقی دیگری نیز با رویکردی حقوق بشری به تصویب رسیده بود، که هرچند غالباً در حیطه ی حقوق ملی و داخلی طبقه بندی می شوند و به همین واسطه نیز فاقد وصف بین المللی به حساب می آیند، اما نخست به سبب آن که از حیث تاریخی نسبت به اعلامیه 1948 سازمان ملل، مقدم به شمار می روند و دوم به دلیل آن که بازتاب دهنده نگرش نظری حاکم در زمانه خودمی باشند، در مطالعات و پژوهش های حقوق بشری از جایگاه حائز اهمیتی برخوردارند که نگارنده سعی می کند در این فرصت و در قالب دو گفتار مجزا، اشاره هایی کوتاه به برخی از مهم ترین موئلفه این اسناد داشته باشد.


گفتار نخست، اسناد حقوق بشری از ابتدای قرن هیجدهم تا ابتدای سده بیستم
بند اول: اسناد حقوق بشری در سده هیجدهم
در سال 1776 "کنگره عمومی" (1) ایالات متحده به اتفاق آرای نمایندگان سیزده ایالتی که برای استقلال از بریتانیا سر به شورش گذاشته بودند، اعلامیه ای را در بستون امریکا به تصویب رساند که به "اعلامیه استقلال" (2)(4 ژوئیه 1776) مشهور شد. در این اعلامیه به ایده ی بسیار مهمی پرداخته شده که امروزه پاره ای از روشن فکران دینی و یا متدیین هایی که به دنبال نوآوری در فکر دینی هستند، دقیقاً بر روی آن تکیه می کنند.
در مقدمه این سند آمده است: " ما این حقایق را از بدیهیات می دانیم که تمامی مردم مساوی خلق شده اند و خالق انسان ها حقوق غیر قابل انتقالی را برای افراد بشر مقرر کرده است و...." (3)
طرح ایده ی تساوی حقوقی میان انسان ها ( به مثابه یک امر بدیهی ) و انتساب آن به آفریدگاری که منشائ حقوق و آزادی ها معرفی می گردد، ریشه در باوری دارد که بیش از همه قائلین به اندیشه ی حقوق طبیعی مدافع آن اند. قائلینی که به تاسی از اندیشه های جان لاک و برخی دیگر از مهم ترین اندیشمندان عصر روشنگری، پاره ای از حقوق و آزادی ها را به طور طبیعی و ذاتی برای انسان ها غیر قابل سلب و انتقال ناپذیر معرفی می کنند. مشابه چنین دیدگاهی را در اعلامیه ی حقوق ایالت ویرجینیا نیز می توان مشاهده کرد، برپایه آن اعلامیه هم که تنها چند هفته پیش از اعلامیه استقلال امریکا در 12 ژوئن 1776 به تصویب رسید، تمامی انسان ها آزاد و مستقل ارزیابی می شوند.
همان طور که ملاحظه می شود به رغم جریان قوی لائیسیته در قرن هیجدهم، رگه های مذهبی اعلامیه آمریکا برجسته ترین مشخصه ای است که می توان در این میان از آن سخن گفت، مشخصه ای که هیچ گاه در سایر اسناد حقوق بشری به صراحت سند فوق نیامده است و امروزه شاید تنها دغدغه پاره ای از روشن فکران دینی ( مسلمان و غیر مسلمان ) باشد که به دنبال ارائه قرائتی دیگر از فکر و اندیشه دینی هستند.
به هر حال کمی بیش از یک دهه پس از تصویب اعلامیه استقلال امریکا، در آن سوی دیگر اقیانوس و در جریان انقلاب کبیر فرانسه (1789) سند بسیار مهم دیگری به تصویب رسید که از آن با عنوان "اعلامیه حقوق بشر و شهروند" (4) انقلاب فرانسه یاد می کنند. اعلامیه ای که به باور بسیاری از تحلیل گران به واقع مانیفست حقوقی عصر روشنگری اروپا است.
پیش تر، آزادی خواهان و انقلابیون فرانسه موفق شده بودند با قدرتی هرچه تمام تر لویی شانزدهم را مجاب کنند که دستور تشکیل مجلس طبقات را پس از گذشت 175 سال از زمان تعطیلی آن صادر کند.البته در جریان تحولات سیاسی منجر به انقلاب فرانسه، این مجلس خیلی زود جای خود را مجلس ملی (5) و پس از آن به مجلس موسسان داد. مجلسی که به موجب یکی از نخستین اقدامات خود پس از اعلام فروپاشی ساختار استبدادی سلطنت لویی شانزدهم، مبادرت به تدوین و تصویب اعلامیه ای نمود که به تمامی رویکردی آزادی خواهانه و برابری طلبانه داشت.
به هر روی، وفق ماده ی نخست این اعلامیه، بدون آن که اشاره ای به خاستگاهی الهی سده باشد آمده است "تمامی (6)
اهمیت این دو سند در این است که این متون در زمره ی نخستین اسناد تاریخی ای به شمار می روند که به نوعی تمامی انسان ها را - فارغ از وابستگی شان به حاکمیتی مشخص- موضوع حقوق و امتیاز های اعلامی خود قرار داده اند.
اهمیت این نکته در این است که در جریان وقایع مهم سیاسی انگلستان در سده ی هفدهم- که یکی از آن ها به انقلاب انگلستان نیز مشهور است- ما با دو سند حقوقی قدیمی تر مواجه ایم که یکی از آن ها دقیقاً یک صد سال پیش از تصویب "اعلامیه حقوق بشر انقلاب فرانسه" در جریان وقایعی که منتهی به فرار پادشاه، جیمز دوم (7) به این کشور (فرانسه) شد تدوین گشته.
"دادخواست حقوق" (8) (1628) و "اعلامیه حقوق" (9) (1689) صرف نظر از این که حقیقتاً در برگیرنده ی حقوق خیلی خاص و ویژه ای نمی باشند، در زمره ی آن دسته از اسنادی به شمار می روند که رویکردی کاملاً ملی و داخلی دارند. حتا عنوان اصلی متنی که به "اعلامیه حقوق" مشهور است "قانون اعلام حقوق و آزادی های اتباع و تعین وارثان تاج و تخت" (10) نام دارد.
بر این مبادی می توان این طور نتیجه گیری کرد که "اعلامیه حقوق بشر و شهروند" انقلاب فرانسه در کنار    " اعلامیه استقلال امریکا" نه تنها از نخستین اسناد حقوق بشری به شمار می آیند، بل که همان طور که اشاره شد - البته با اندکی اغماض- تمامی جامعه بشری را فارغ از مسئله ی سیاسی تابعیت و یا هر نوع تمایز دیگری مخاطب خود قرار داده اند.
به تعبیر "برونو اوپتی" استاد دانشگاه پاریس (2) اعلامیه حقوق بشر و شهروند انقلاب فرانسه با پرداختن به حقوق طبیعی غیر قابل انتقال و مقدس بشر، سبب اشاعه ارزش برابری حقوقی در قانون اساسی و به رسمیت شناختن حقوق و آزادی هایی نظیر آزادی های مدنی و مذهبی و آزادی اندیشه و بیان را فراهم کرده است. (11)

بند دوم: اسنادحقوق بشری در سده نوزدهم
به باور بسیاری از کارشناسان، قرن نوزدهم در قیاس با وقایعی که در قرن بیستم اتفاق افتاد، قرن به نسبت آرامی بود. هر چند در سال های ابتدایی این سده جنگ های ناپلئونی اروپا را با صحنه ای از جنگ ها و خون ریزی های دهشتناک مواجه ساخت، اما سوای این کارزارها ی نظامی، نظمی که در "کنگره وین" (12) در پی شکست ناپلئون بر سراسر اروپا تحمیل شد تقریباً تا پایان سده باقی ماند.
گرچه در جریان انقلاب های سال 1848 بسیاری از ساختار های سیاسی واپس گرا و مستبد توسط نیرو های مترقی و پیشرو اروپایی فروپاشیدند، اما خیلی سریع رژیم های سابق توانستند برای بار دیگر عرصه سیاست و قدرت را به تسخیر خود درآورند. حتا در فرانسه ی انقلابی نیز که ارتش آن در سال های ابتدایی قرن نوزدهم، سنبل آزادی و برابری و برادری برای دیگر مردمان اروپا شناخته می شد، رژیم جمهوری دوم جای خود را به امپراتوری ناپلئون سوم داد.
اما به هر حال روند اصلاحات سیاسی در قرن نوزدهم توانست نه تنها غالب رژیم های پادشاهی را به رژیم های مشروطه تبدیل کند، بل که در برخی ار این رژیم ها همانند پروس و فرانسه و انگلستان نظام حقوقی ای پدید آمد که دست کم بر روی کاغذ حق مشارکت سیاسی را در قالب حق رای به رسمیت می شناخت.
در سراسر قرن نوزدهم ما هیچ سند حقوق بشری را نمی توانیم بیابیم که به اندازه ی اعلامیه ی انقلاب فرانسه، از یک سو هم بسیار تاثیر گذار بوده باشد و هم در بردارنده ی رویکردی جهانی باشد. البته در قالب حمایت از حقوق اقلیت ها - به ویژه اقلیت های مسیحی ساکن در قلمرو امپراتوری عثمانی-    و یا تدوین ضوابط حاکم بر مخصمات مسلحانه، پاره ای از معاهدات دو یا چند جانبه تنظیم شده که   بی شک از نگرش تاریخی به موازین حقوق بشر شایسته تحلیل و ارزیابی است.
مسلماً این گفته در این معنا نیست که در قرن نوزدهم، فعالین اجتماعی هیچ تلاشی در راستای صورت بندی خواست ها و مطالبات جامعه نداشته اند. فرضاً در چارچوب جنبش های اجتماعی چپ گرا خصوصاً در جریان انقلاب های 49-1848 که سراسر اروپا را از سوئس و فرانسه تا ایتالیا و آلمان در برگرفت، ما با اعلامیه هایی مواجه ایم که گویای خواست ها و مطالبات عینی و اساسی توده های مردم به ویژه طبقات پاینی جامعه است.
برای نمونه سندی که با عنوان " خواست های حزب کمونیست آلمان" در مارس 1848 در میان مهاجرین و تبعیدیان آلمانی در پاریس منتشر شد بازگو کننده ی مطالباتی است که از بسیاری جهات خیلی مترقی تر و رادیکال تر از مفاد اعلامیه حقوق بشر انقلاب فرانسه است.
محدود کردن حقوق وراثتی، دسترسی به خدمات حقوقی رایگان، آموزش همگانی و مجانی لغو مقررات مالیاتی بر مواد مصرفی اولیه، جدایی کامل کلیسا از نهاد دولت، وضع حقوق و مزایای برابر برای تمامی کارکنان حکومتی (با در نظر گرفتن تبعیض مثبت برای افراد متاهل) از جمله ی حقوق و خواست هایی به شمار می رود که در متن تنظیم شده از جانب مارکس و انگلس در روزهای بعد از فرار پادشاه (13) و سرنگونی مجدد نظام سلطنتی فرانسه (فوریه 1848) خطاب به تبعیدیان آلمانی در پاریس انقلابی منتشر شد.
همان گونه که در بالا نیز به آن اشاره شد، گرچه در قرن نوزدهم جامعه بشری به هیچ وجه شاهد دستاوردهای بزرگ و عینی نظیر اعلامیه حقوق بشر انقلاب فرانسه و یا اعلامیه استقلال امریکا نبود منتها از حیث نظری و همین طور سیاسی تحولات ارزنده ای را تجربه کرد که زمینه ساز توجه اساسی به حقوق بشر در قرن بیستم بود. به طور کل این طور به نظر می رسد که در طول قرن نوزدهم، به واسطه ی غلبه ی کامل نگاه دولت- محور در عرصه حقوق بین الملل، کم تر مجالی برای تصویب سند و یا معاهده ای مستقل با رویکردی حقوق بشری بین بازیگران اصلی حقوق بین الملل فراهم بوده.
به باور برخی از کارشناسان، جایگاه بسیار ضعیف فرد در حیطه ی حقوق بین الملل کلاسیک، هیچ فرصت و امکان مناسبی را فراهم نمی کرد که فرد به مثابه موضوع مستقل حقوق و ضوابط قانونی در عرصه ی بین المللی مطرح باشد. البته موضوع "حمایت دیپلماتیک" (14) دولت ها از فرد در برابر دول خارجی، بحثی است کاملاً قابل تامل و بررسی، اما در خصوص همین موضوع نیز بایستی در خاطر داشته باشیم که این امر مسئله ای بوده کاملاً مابین دولت ها، به این مفهوم که تعهدات دولت ها به خوش رفتاری با اتباع سایر کشور ها تعهدی بوده در برابر یک دولت خارجی و نه الزامی برای رعایت حقوق فردی اشخاص.
به هر روی آن دسته از تحولاتی را که در قرن نوزدهم بشود آن ها را حقوق بشری خوانده (به ویژه در حوزه ی تنظیم و تدوین اسناد) بیش تر واجد رویکردی داخلی و ملی است تا بین المللی (فرضاً اصلاح قوانین کیفری انگلستان و کاهش قابل ملاحظه ی مجازات های مرگ در این کشور) (15)
البته ناگفته نماند که در عرصه مبارزات کارگری و یا آنچه که حقوق بین الملل کار نام می گیرد       در نیمه ی دوم قرن نوزدهم اقدامات و گردهمایی جریان سازی نظیر "دومین کنگره انترناسیونال کمونیستی" (16) و یا تشکیل نخستین "کنفرانس بین المللی کار در برلین" (17) با حضور برخی نمایندگان کارگران و کارفرمایان از دوازده کشور اروپایی (مارس 1890) به چشم می خورد که در جای خود بسیار هم حائز اهمیت است. (18)
ممنوعیت کار افراد زیر چهارده سال، لزوم کاهش زمان کار به هشت ساعت، وضع مقررات الزام آور مربوط به حداقل دستمزد و یا استراحت و تعطیلی کارگران در روزهای یک شنبه، همگی از جنس خواست ها و مطالبات حقوق بشر ای نسل دومی است که در جریان دومین گردهمایی بین الملل کمونیستی طرح و بررسی شد که خوشبختانه تماماً نیز رویکردی فراگیر و جهانی داشته است.(19)

پایان گفتار نخست

بهنام دارایی زاده
دانشجوی در دوره ی مستر "حقوق بشر" دانشگاه لیون
[email protected]


1. Continental congress
2. American Declaration of independence
3. We hold these truths to be self-evident, that all men are created equal, that they are endowed by their Creator with certain unalienable rights that among these are Life, Liberty and the pursuit of happiness.(
4. La Déclaration des droits de l'homme et du citoyen (DDHC)
5. Assemblé national
6. Article premier: Les hommes naissent et demeurent libres et égaux en droits. Les distinctions sociales ne peuvent être fondées que sur l’utilité commune.
7.   فرزند چارلز اول پادشاه مستبد انگلستان که پیش تر اعدام شده بود.
8. Petition of rights (1628)
9. Bill of rights (1689)
10. An Act Declaring the Rights and Liberties of the Subject and Settling the Succession of the Crown
) www.constitution.org
11. Bruno Oppeti. Philosophie de droit (Dallz. Édition:2. Paris. 1999) La page:114
12. Le Congrès de Vienne) 1815(
13. لویی فیلیپ
14. La protection diplomatique
15.   جان کلی " تاریخ مختصر تئوری حقوقی در غرب" برگردان: محمد راسخ ( طرح نو،تهران،1382) صفحه: 501
16. Le deuxième Congrès de l'Internationale Communiste) juillet 1920(
17. La conférence internationale de Berlin) 15-29 mars 1890(
18.   رضا موسی زاده "سازمان های بین المللی" ( نشر میزان،تهران زمستان 1382) صفحه:207
19.   منبع پیشین.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست