یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

در جستجوی چوپان دوم


پورسینا رستگار



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۱ دی ۱٣٨٨ -  ۱ ژانويه ۲۰۱۰


حکومت اسلامی موجود در ایران بر فقه شیعه و به تبع آن ولایت فقیه استوار است .در نظام ولائی توده مردم همچون گوسفندانی هستند که نیازمند چوپان ( ولی امر) میباشند. از همینرو است که در ادبیات اسلامی به مردم، رعیت (گله) اطلاق میگردد. ولی امر مسلمین وظیفه هدایت این گله را به عهده دارد و همچنانیکه راعی (چوپان)، گله را در چراگاه هدایت میکند و از لغزش آن به پرتگاه ها جلو میگیرد، ولی امر مسلمین نیز گله انسانی (رعیت) را در چراگاه زندگانی هدایت کرده و از افتادن آن به پرتگاه ها به زعم خود جلو گیری میکند. در چنین بینشی از انسان، توده انسانها قدرت تشخیص بد ازخوب و سره از ناسره را نداشته بلکه محتاج پیروی از دستورات شخص ولی امر هستند و بدون راهنمایی های ولی امر در معرض خطر عاجل اضمحلال و نابودی میباشند، همچنانکه اگر گله گوسفندان بدون چوپان بماند بیم آن میرود که در اندک مدتی یا به پرتگاه سقوط کند و یا طعمه گرگان درنده شود.   
بسیاری از باور های کهنه و قدیمی که در جهان امروز منسوخ شده اند هنوز در اذهان بسیاری آدمیان به حیات خویش ادامه میدهند و این طرز تلقی واپسگرا از توده مردم نیز، سهم دین باوران راستین از صندوقچه افکار پوسیده بشری است. در حکومت اسلامی، شخص ولی فقیه و پیروانش عمیقا معتقد به این تفکر میباشند. یکی از تبعات این اندیشه و باور این است که رعیت (گله انسانی) از بینش لازم برای هدایت خود بی بهره است و لذا قادر به تصمیم گیریهای استراتژیک، مدیریت اجتماعی و پیشبرد اهدافش نیست. نگاهی به تاکتیک های ضد مردمی رژیم در مقابله با جنبش سبز مردم ایران به خوبی نشانگر حاکمیت این تفکر پوسیده بر واکنشهای رژیم به ویژه پس از دریافت ضربه از جنبش میباشد.
از ابتدی شکل گیری جنبش اعتراضی مردم ایران، رژیم به دنبال دستگیری چهره های سیاسی، روشنفکران و روزنامه نگاران بود و حتا از دستگیری سیاسیون سالخورده که مدتها از صحنه سیاست کناره گرفته بودند ابایی نداشت زیرا میپنداشت که باید "چوپان دومی" وجود داشته باشد که این گله را (مردم ایران) به راه مخالف هدایت میکند و با دستگیری فله ای این اشخاص، امید ان میرود که "چوپان دوم" هم در توری که حکومت پهن کرده بیفتد، چنانچه حتا اگر حاکمیت نتواند بفوریت و مشخصا "چوپان دوم" را شناسائی کند باکی نیست، چه به هر حال وی هم در میان خیل عظیم بازداشت شدگان در زندان بوده و قدرت هدایت و "ولایت" نخواهد داشت. این تاکتیک ، اگر هم در اوایل شکل گیری جنبش اعتراضی مردم قابل فهم و توجیه بود پس از گذشت ششماه و جلو افتادن سریع مردم از رهبران اولیه جنبش، دیگر قابل توجیه نیست. در این رهگذر، بارها و بارها حکومت اقدام به دستگیری فله ای نخبگان نمود و در بسیاری مواقع افراد معینی را بارها و بارها دستگیر و سپس آزاد کرد، تو گوئی که ناخوآگاه در پی آن است که با تغییر مقادیر متغیرها، همچون یک دانشمند علوم تجربی، دست به آزمایش زده و از طریق مشاهده میزان شدت وحدت اعتراضات و افزایش و کاهش تظاهر کنندگان، ولو بطور تقریبی، محدوده حضور و وجود چوپان دوم را مشخص کند. این عقده روانی حاکمیت، چنان کور و بی منطق عمل میکند که هر مشاهده گر خارجی را به تعجب وا میدارد که رژیم از این رفتار دیوانه وار چه طرفی بر میبندد. با گذشت زمان و بعد از هر قدرت نمایی "رعیت"، راعی و والی تور دستگیری را پهنتر میگستراند تا بلکه اینبار چوپان دوم در میان دستگیرشدگان قرار گیرد و از این ابائی ندارد که اگر این تور که به قصد شکار ماهی گسترده شده است، در صورت نبود ماهی، گوشماهی و سنگریزه از دریا بیرون کشد، چه برای حاکمیت ولایی، تصور اینکه سنگریزه و گوشماهی نقش چوپان دوم را بازی کنند آسانتر است از پذیرش اینکه رعیت خود به هدایت و سازماندهی خویش پرداخته باشد. نگاهی به اظهار نظرهای احمدی نژاد، خامنه ای ، روحانیون خود فروخته همچون جنتی، نوری همدانی، علم الهدا،... و دیگر مزدوران رژیم از قبیل فرماندهان نظامی و غیره در طول تطور و تحول جنبش اعتراضی مردم ایران به خوبی نشان میدهد که آنها هر بار از یک سناریو به سناریو دیگر و از این گوشماهی به گوشماهی دیگر می پردازند و تقریبا هر سناریو ممکن را، ولو هر قدر احمقانه و غیر عقلائی به پیش میکشند، چه بیش و پیش از اینکه در پی تحمیق مردمی باشند که دیگر گوش به فرمان آنها نیستند ، در پی فهم و درک عامل و آمر این اعتراضات و قانع کردن خود هستند، و اینها همه درحالی است که اقیانوس عظیم مردم در مقابلشان گسترده است و آنها هرگز بدان توجه نمیکنند! این امر مثل معلم متحجری است است که چون دانشآموزی انشایی بهتر ازاو مینویسد معلم مرتبا میپرسد چه کسی آنرا برای تو نوشته؟! حال آنکه این سوال از اصل باطل است و ناشی از یک فرض غلط مبتنی براین بینش تحجری است که دانشآموز نمیتواند بهتر از معلم انشا بنویسد.این ناآگاهی و بینش متحجرموجب تحلیل خطا ازرخداد ها شده و منجر به اتخاذ تصمیمات استراتژیک و تاکتیکی غلط و دور از هدف برای رژیم میگردد .نهایت اینکه اندیشه گذشته گرا هرچند برای مدتی بر جریان حرکت تکاملی تاریخی مهار کند کننده زند، سر انجام به دلیل عدم برخورداری از دانش و بینش پیشرفته نوین ونقصان دید جامع الاطراف ، قدرت رقابتی خود را با اندیشه های نوین تر که کارآمدی خود را در سیرتکامل اندیشه بشری نشان داده اند، از دست داده و شکست خواهد خورد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست