سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سرکوب ملت، تیر خلاص ناظم به نظام


سید کمال الدین نبوی


• آنچه در ایران امروز در جریان است، از مخالفت با رئیس جمهور تحمیلی شروع شد، اما به دلیل بی کفایتی و عدم فراست و دور اندیشی دست اندرکاران، از آن فراتر رفته و پای «ولی فقیه» را به میان آورده و مشروعیت رهبر را به چالشی جدی و غیر قابل بازگشت کشانیده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۱ دی ۱٣٨٨ -  ۱ ژانويه ۲۰۱۰


پس از حضور مقتدرانه مردم در عزاداری های روز عاشورا در تهران و شهرستانها، مقامات حکومتی که ضربه ای غیرقابل تصور را متحمل شده بودند، در پی چاره جوئی افتادند و یک راهپیمائی فرمایشی براه انداختند.
آنها برای سرپوش نهادن بر جنایاتی که در روز عاشورا علیه عزاداران حسینی و مردم بیگناه مرتکب شده بودند، به سیاست طلبکاری از مردم روی آوردند، دست پیش را گرفتند که پس نیافتند.
عزاداران عاشورای حسینی مرتکب چه عمل مجرمانه ای شده بودند که نیروهای انتظامی اینگونه وحشیانه به آنها حمله ور شدند؟ مگر آنها در حال نوحه خوانی و سینه زنی برای حسین ابن علی سالار شهیدان کربلا نبودند؟ آیا این نوحه که «ما جنبش سبزیم و عزادار حسینیم» هتک حرمت عاشوراست؟
آیا سینه زنی جوانان در خیابان های تهران و شهرستانهای کشور هتک حرمت عاشورا و امام حسین است اما حمله وحشیانه نیروی انتظامی به عزاداران حسینی، مردم را از بالای پل به پائین انداختن، سینه زنان را با ماشین له کردن و یا پدر خانواده ای را ناجوانمردانه ترور کردن، بیگناهی که تنها جرمش وابستگی خانوادگی به میرحسین موسوی است علامت احترام و تکریم از امام حسین است؟ آقایان نه نهضت حسینی را درک کرده اند و نه جنبش سبز مردم ایران را.
هم آن و هم این، زندگی ذلت بار تحت حاکمیت یزید و یزیدیان را ننگین شمرده و میشمارند و برای مقابله با آن به صحنه آمده و میآیند. حضور مقدس آنها و رودرروئی شان با پاسداران ظلمت و ذلت و سیاهی از برای رفع ظلم و ستم و بندگی و بردگی و از برای استقرار حق و عدالت و آزادی است. حاکم وقت، «ولی امر مومنین» آن زمان، یزید بن معاویه، نیز با سپاهی انبوه و مجهز و با فرماندهانی از خود راضی و بیرحم به جنگ امام حسین و اصحاب حق جویش آمدند و وحشیانه به سرکوب، قتل عام و پاره پاره کردن تن و جسم آنها پرداختند، درست همانند ماموران و پاسداران «ولی امر مومنین» این زمان، که برای اطمینان از قتل عزاداران حسینی دوبار با ون نیروی انتظامی از روی جسد مقتول بیگناه گذر میکنند! تنها تفاوت این زمان و آن زمان سلاح های یزیدیان و امویان است.
ایادی رهبر، ولی فقیه، چه توجیهی برای عملیات تروریستی خود بر علیه عزاداران حسینی ارائه داده اند؟ مامورین ناظم ولائی با استفاده حداکثری از توحش عریان و با استفاده از ماشین های نیروی انتظامی که جلوبندی آن برای اعمال خشونت آمیز از پیش دستکاری شده بود به طرف عزاداران حسینی حمله ور شده و بدون هیچگونه ابائی جوانان عزادار را بزیر گرفته و له نمودند. رابطه این توحش با اسلام و شیعه علوی چیست؟
و در حالی که آنها خود حرمت عاشورای حسینی را با اینگونه اقدامات وحشیانه بزیر پا گذاشته اند، فریاد وااسلاما و واحسینا سر داده و با تمام قوا به جمع آوری حداکثری افراد برای راه اندازی یک راهپیمائی فرمایشی پرداختند تا به خیال خام خود مردم را در موضع تدافعی قرار بدهند.
مرخصی به کارمندان دولتی، تعطیلی مدارس و دبیرستانها، گسیل خانواده های بسیجی، جمع آوری آدم از اطراف تهران، مجانی کردن مترو، دمیدن شبانه روزی در بوق و کرنا، توزیع ساندیس و بیسکویت رایگان نیز نتوانست ناظم درمانده و نامشروع را یاری رساند بطوری که برابر ارزیابی های واقع گرایانه سهم ناظم ولائی از تهران دوازده میلیون نفری تنها چند ده هزار نفر بود!
ملت ایران از دست اندرکاران و مقامات حکومتی و ناظم ولائی انتظار توجیه و توضیح رفتار وحشیانه عوامل سرکوب و بکارگیری روزمره توحش در قبال خود را ندارند. اما بسیاری از آنها بی طرفی و سکوت مراجع دینی را مغایر با آموزه های شرع مقدس ارزیابی میکنند و سوالاتی از آنها دارند.
آقایان مراجع عظام، نه تنها آتهائی که در قم، مشهد، اصفهان و سایر مراکز حوزوی در ایران هستند، بلکه مراجعی همچون آیت الله سیستانی که ایرانیان بسیاری وجوه شرعی شان را به آنها میپردازند و دیگر مراجع شیعه در اقصی نقاط دنیا سکوت خود را در قبال اینهمه ظلم، ستم، ضرب و شتم، تجاوز و قتل که از طرف ناظم ولائی و به اسم شیعه و به نمایندگی از طرف امام زمان بر سر مردم بیگناه ایران روا داشته میشود، چگونه توجیه میکنند؟ اگر بی طرفی مراجع در مورد سرکوب مردم بیگناه بوسیله مقامات حکومتی را به حساب تقیه بگذاریم (که نمی گذاریم)، سکوت آنها در زمینه یکه تازیهای روحانیون «درباری» در امور فقهی و صدور روزمره احکام و فتاوی و تئوریهای غیر متعارف و بدعت های عجیب و غریب آنها را چگونه میتوان توجیه نمود؟
مراجع و روحانیت محترم شیعه، آنهائی که سکوت کرده اند، آیات الله سیستانی، شبیری، صافی، وحید، شیرازی، ملکوتی، حائری، روحانی، آملی و غیره در جواب آقای احمد علم الهدی که میگوید «انکار ولایت فقیه، انکار امامت است» چه نظری دارند و چرا سکوت اختیار کرده اند؟ آیا واقعا اصل ولایت فقیه مساوی با یکی از پنج اصول دین است؟ آیا حق با آقای علم الهدی است که از دین به دستار و عبائی و مقامی و جاهی کفایت کرده یا حق با آیت الله منتظری و سایر مراجع عظامی است که کوچکترین اعتقادی به اصل مشرکانه ولایت فقیه ندارند؟ چه ایرادی دارد که مراجع فوق الذکر، بر سیاق و روش مرحوم آیت الله منتظری و یا همانند آیات الله صانعی، بیات، طاهری، اردبیلی، دستغیب و غیره، نظر خود را در مورد رفتار مقامات حکومتی در قبال مردم بیگناه و معترض علنا و صراحتا بیان کنند؟ راستی نظر شما در مورد گوساله و بزعاله خواندن ملت و عزاداران حسینی از طرف آقای علم الهدی چیست؟ چرا بدون ملاحظه و با شجاعت کامل نظرات خود را ابراز نمی نمایید؟
نظر مراجع عظام در مورد شعار راهپیمائی فرمایشی روز چهارشنبه مبنی بر اینکه «خامنه ای کیست؟ علی زمان» چیست؟ آیا این شعار و این تشبیه از مصادیق بارز شرک نیستند؟ آیا به دلیل اینگونه شعارها و رفتارها و نیز بی تفاوتی ها نیست که اهل تسنن، ما شیعیان را مسلمان نمیدانند؟ آیا میتوانید دلیل سکوت خود را برای ما روشن نمائید تا بلکه قانع شدیم و ایرادی بر شما نداشته باشیم؟
اما آنچه در ایران امروز در جریان است، از مخالفت با رئیس جمهور تحمیلی شروع شد، اما به دلیل بی کفایتی و عدم فراست و دور اندیشی دست اندرکاران، از آن فراتر رفته و پای «ولی فقیه» را به میان آورده و مشروعیت رهبر را به چالشی جدی و غیر قابل بازگشت کشانیده است.
در چنین وضعیتی برخی از آقایانی که بدون داشتن هرگونه بنیه و سابقه مبارزاتی، مدارج حکومتی را به تندی درنوردیده و یک شبه ره صد ساله پیموده اند، عجولانه تحت عنوان دفاع از نظام به دفاع از ناظم پرداخته اند. آنها متوجه دوگانگی نظام و ناظم نیستند.
در بسیاری از نظام های حکومتی، تصمیم گیران در شرایط حاد و بحرانی و با استفاده از اصل الاهم وفی الاهم همواره این انعطاف را از خود نشان داده اند که برای حفظ اصل، فرع را قربانی نمایند. به عبارت دیگر دلسوزان حقیقی نظام آنانی هستند که برای رفع تهدید از آن و در راستای حفظ و صیانت از آن، ناظم را قربانی نظام مینمایند و نه برعکس. در عوض، آنهائی که به بهانه حفظ نظام، تمام هم و غم خود را معطوف به حفظ ناظم مینمایند، در وادی امر نه تنها موجب تقویت موقعیت ناظم نخواهند شد بلکه با گره زدن سرنوشت نظام و ناظم کلیت نظام را نیز در معرض خطر جدی وفروپاشی قرار میدهند.
البته در بسیاری از موارد، ناظم های حقیقتا دلسوز که نمی خواهند جاه و مقام خویش را به هر قیمتی نگهداری نمایند، غالبا به منظور حفظ کلیت نظام، بصورتی مختارانه از موقعیت خود صرفنظر کرده و با رها نمودن مقام و جایگاه خویش، مانع آسیب دیدن به اصل نظام شده اند. ناظم باید به مثابه فیوزی عمل نماید که در زمان بحرانی با پریدن و سوختن خویش مانع از آسیب دیدگی موتور و اصل میگردد و گرنه ناظمی که هم خود بسوزد و هم نظام را بسوزاند و تنها دغدغه اش جاه و مقام و مسند خویش باشد نه دلسوز است و نه بدرد بخور.
امامان شیعه نیز برای حفظ و تقویت اسلام در پی کسب مقامات حکومتی نبوده اند و یا بآسانی از آن مقامات کناره گیری نموده اند. آنها تمامی تلاش خویش را در جهت حفظ و اعتلای دین صرف نموده اند بدون آنکه در پی کسب مقامات دنیوی و دولتی باشند. اگر کسب قدرت و تکیه بر مسند حکومتی فی النفسه واجد ارزش میبود، قبل از سینه چاکان امروزی ولی فقیه، امامان معصوم به فهم و درک آن میرسیدند.
بنابراین و عطف به حضور قوی مدافعین ناظم (و نه نظام) در صحنه سیاسی کشور، میتوان به جرات ادعا نمود که با توجه به عمق جنبش مردم ایران که در پی کسب سریع و یکباره قدرت هم نیست، ادامه روش این آقایان نه تنها باعث نجات ناظم نخواهد شد بلکه حقیقتا اصل نظام را نیز در معرض تلاشی کامل قرار خواهد داد.
به همین منوال، آقایان مراجع عظام باید توجه داشته باشند که بی طرفی نسبت به ظلم و ستم دستگاه حکومتی و سکوت آنان، سکوتی که حمل بر تائید حکومت جائرانه باشد، ممکن است از طرف مردم به عنوان همراهی با ایادی جائر ارزیابی شود و خدائی نکرده باعث ایجاد فاصله بین آنان و قاطبه ملت شریف ایران گردد.
جنبش سبز ایران بر خلاف تبلیغات حکومتی نه تنها جنبشی ضد دین نیست که بلکه برای دفاع از ارزش های والای اخلاقی، دینی و فرهنگی، ارزش هائی که مورد قبول تمامی طبقات شرکت کننده در آن میباشند، بوجود آمده، میجوشد و میخروشد. در این مورد کافیست به رهبران معنوی این جنبش که عمدتا از مراجع عالیمقامی همچون مرحوم آیت الله منتظری و آیات عظام صانعی، بیات زنجانی، طاهری، دستغیب، موسوی اردبیلی و امثال آنها تشکیل شده اند نگاهی بیاندازیم. در برابر این مراجع عظام و روحانیون وارسته، مدافعین رئیس جمهور تحمیلی و ناظم جائز عبارتند از آقایان جنتی (همان کسی که در خطبه نماز جمعه آقای سیستانی را مامور انگیس خواند)، یزدی، مصباح، روانبخش، علم الهدی، احمد خاتمی، طائب، ذولنور، نقدی، مشائی، رامین و امثال آنها. حتی با یک مقایسه سطحی نیز میتوان براحتی دریافت که به کدامین گروه میتوان اعتماد نمود؛ البته ریزش درختان تنومند و پربار، فضا را برای رویش علفهای هرز و قارچهای بی ریشه هموار نموده است.
خیزش مردم ایران برای نجات کشور است، آنها برای اعتلای ملک و ملت، برای پاسداری از ارزش های والای بشری، دینی و اخلاقی، برای عدالت، برای آزادی، برای رشد و ترقی و برای برابری آحاد شهروندان ایرانی و رفع تبعیض های ظالمانه قیام کرده اند. جنبش سبز مردم ایران تمامی موانع را درمی نوردد و در مسیر تعالی طی طریق خواهد نمود. هیچ نیروی سرکوبگری قادر به ممانعت از پیشروی آن نخواهد بود زیراکه این جنبش از اعماق دلها و جانها و مغزها برخاسته است. عزم ملت جزم است، بدون تردید پیروزی از آن اوست.

سید کمال الدین نبوی
دیماه هشتاد و هشت.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست