عاشورا - آغازِ پایانِ ولایت فقیه و جنبش مردم ایران
امیرحسین لادن
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۶ دی ۱٣٨٨ -
۶ ژانويه ۲۰۱۰
پس از اَعمال وحشیانهی رژیم در روز عاشورا که انسان را بیاد بربریت آتیلا و مغول ها میاندازد، چه کار دیگری از دست رژیم برای سرکوب و نابودی معترضین بر می آید که در این چند ماه انجام نداده باشد؟ هزاران هموطن بی گناه را مجروح و زندانی کرده اند، بیش از صد تن از عزیزترین فرزندان ایران را در کمال بی شرمی به قتل رسانده و بالاخره چهرهی حقیقی خود را با به زیر گرفتن معترضین بوسیلهی ماشین های پلیس و از روی بدن های مجروحین و گشته شدگان دوباره با ماشین گذشتند، نشان داده اند. آیا غیر از ضرب و شتم، زندان و شکنجه، دادگاه و اعدام و کشتار – کار دیگری هم هست که در پاسخ به خواست های حق طلبانهی ملت نکرده اید؟
شدت عمل خشونتبار رژیم در روز عاشورا آشکارا نمایانگر آنستکه حکومتگران بر این باورند که با ضرب و شتم، زندان و شکنجه و اعدام وکشتار ؛ مردم را وادار به عقب نشینی و سکوت خواهند کرد. حکومتگران با ناچیز شمردن معترضین و تهمت و برچسب های متداول، برگی از دفتر رژیم سابق و دیگر حکومت های خودکامه به عا ریت گرفته است. اشتباه رژیم در همین فرضیهی نادرست نهفته است ؛ زیرا درست برعکس، هر چه بیشتر سرکوب کنند به تعداد معترضین عدالتخواه می افزایند تا روزیکه اکثریت ملت وارد کارزار شوند و رژیم دزد و دروغ گو را به سزای اعمال ضد ایرانی و ضد انسانی سی ساله اش برسانند.
موفقیت جنبش اعتراضی در گروی گسترش هر چه بیشتر آن در میان قشرهای مختلف کشور می باشد. آزادی، عدالت و برابری جوابگوی خواست و نیاز همهی هموطنانمان نیست. هستند تعداد کثیری که نیازهایشان با نیازهای معترضین، حداقل از نظر خودشان کاملاً متفاوت است. بنابراین برای گسترش هر چه بیشتر این نهضت ؛میبایستی برنامه های جنبش که در بر گیرندهی نیازها و خواست های عموم مردم برای آیندهی کشور می باشد به اطلاع مردم برسد. زیرا آگاه کردن مردم دربارهی جنبش همانقدر حائز اهمیت می باشد که حضور گسترده در خیابان ها است. شعارها و اعلامیه ها نیز می بایستی پاسخگوی نیاز آنان و در برگیرندهی منافعشان باشد.
آزادی و عدالت در گروی آگاهی و بیداری است. آزادی معمولاً فردی و عدالت اکثراً اجتماعی است. ولی یکی بدون دیگری ناقص و بی معنی است. زندگی انسان نیز همانند آزادی و عدالت بدون همفکری، همیاری و همکاری اجتماعی ناقص و بی معنی است. . بشر تا زمانی که فقط برای خودش ودر چارچوب محدود منافع شخصی اش فعالیت می کند ؛ هنوز زندگی نکرده و معنای زندگی را نچشیده است ؛ تا تشخیص بدهد که بصورت یک شهروند در بسیاری از مسائل با دیگر شهروندان مشترک المنافع می باشد و منافع و امنیت اجتماعی اش شرط اساسی موفقیت دراز مدت است. میرزا محمد طباطبائی بیش از یک قرن پیش گفت : " وقتی افراد ملت عالِم و از خواب گران غفلت بیدار و معنی ملیت و قومیت را بدانند و بر نفع و ضرر ملکی که مابه الاشتراک عمومی اهالی مملکت است واقف شوند و عدهی عالِم بر جاهل غلبه نماید و یا لا اقل عالِم و جاهل در عدد مساوی باشند دیگر هرگز زیر بار ظلم و جور و استبداد نخواهند رفت." (1)
میرزا محمد طباطبائی، رئیس مجلس شورای ملی یک فعال سیاسیِ ایراندوست بود که راه نجات را در آگاهی مردم به حقوق ملی خود و تشخیص اینکه ما مشترک الامنافع هستیم، می دانست. اگر منافع کشورمان در خطر باشد منافع همه مان به مخاطره خواهد افتاد. تمام سعی مان باید در گسترش جنبش و جلب و جذب حاشیه نشینان باشد. برای خود سازی و نوسازی کشورمان، نیاز به آغازی نو برای دلهایمان و راهی تازه برای اندیشه مان داریم، تا همانند سایر اجزای طبیعت، نو شدن را در اعماق وجودمان تجربه کنیم.
آزادی و عدالت بدون همّت و مبارزه بدست نمی آید ؛ همانطور که تغییر و تحول، اجتناب ناپذیر نیست و بدون زحمت و پشتکار میسر نمی شود. سواری و کولی دادن نیز مستلزم دولاشدن، کمر خم کردن و تن به خواری دادن است. زنده یاد محمد مصدق می گوید: "ملت ایران اگر خواسته باشد در ردیف سایر ملل بزرگ جهان مقام و موقعیتی را که شایسته او و گذشتهی پر افتخار اوست بار دیگر احراز کند باید از محرومیت و مشکلات نگریزد و از فداکاری و جانبازی نترسد ما نباید زندگانی را بهر صورت و کیفیت که بما عرضه میشود دوست بداریم و بدان قانع و خرسند باشیم اگر زندگانی توام با آزادی و استقلال نباشد بقدر پشیزی ارزش نخواهد داشت برای رسیدن باین هدف عالی تاریخ زندگی ملل بزرگ عالم شاهد مبارزات و مجاهدات و گذشت ها و فداکاریها است." (2)
نام جان کندن به شهر مردگان چون زندگی است همچو من زین زندگانی ننگ و آر آید ترا (3)
هزاران هموطن (زن و مرد) معترض در خیابان های تهران و دیگر شهرهای کشور همانند مشعل های روشنائی در یک سیستم تاریک اندیشِ کور، عقب مانده و پس گرا می درخشند و ندای طلوع سپیده و آزادی می دهند. مردمی استثنائی که در مقابل زور، بی تفاوت نیستند، کورکورانه و گوسفندوار رهبری را دنبال نمی کنند و می خواهند سرنوشتشان را خودشان تعیین کنند و فریاد می زنند که بس است، ما دیگر زیر بار زور نمی رویم و چنانچه لازم باشد، مرگ را به زندگی در ذلت می پذیریم. این دید در شعار "ایرانی میمیرد – ذلت نمی پذیرد" کاملاً مشهود است. هر نوع دیکتاتوری چه آسمانی و چه زمینی بر خلاف قوانین طبیعی و حقوق انسانی بوده و مردود است.
حکومت چیان، سپاه و بسیج تنها اهرم های بازدارندهی جنبش سبز نیستند! مردمی که در پیاده رو و خیابان ها در کنار بصورت تماشاچی ایستاده اند و آنهائیکه از خانه شان خارج نمیشوند از حکومتگران برای نهضت خطرناکترند. زیرا با معترضین که هم صدا و همگام نیستند هیچ، سکوتشان رژیم را جَری تر و یا زبانم لال، تأئید می کند. تکلیف حکومتگران و بستگانشان مشخص است برای ادامهی چپاول و غارت می بایستی در مسند قدرت باشند و برای حفظ قدرت بهر وسیله ای متشبث می شوند. اما مردمی که در کنار قرار دارند را باید بیشتر مورد توجه قرار داد و دید که علت چیست. آیا در بین شان کسانی هستند که خامنه ای را جانشین امام زمان می دانند و معترضین را مرتد می انگارند؟ آیا هنوز در ایران کسانی هستند که با حکومت با علم باینکه با هموطنان متعرض چه میکند، موافق باشند؟ آیا کسانی هستند که منتظرند قطار پیروزی راه بیافتد و بعد آنها نیز سوار شوند (حزب باد)؟ تکلیف ما با آنهائی که می گویند " ما سیاسی نیستیم" چیست؟
پیروزی این جنبش مردمی در گرویِ همراهی و پشتیبانی قاطبهی ملت ایران است زیرا یک دسته هرقدر فداکار و مبارز باشد بتنهائی آسیب پذیر، در معرض سرکوب و محکوم بشکست هستند. پس از پیوستن میلیون ها ایرانی به این جنبش ملی و فراگیر ؛ خواست های مردم نیز ملی و فراگیر خواهند بود. رهبری چنین نهضتی از درون جنبش برون خواهد آمد. آنها که غیر از این فکر میکنند به عظمت مبارزه نمیاندیشند. حریف حیله گر و دروغ گوست ؛ گول جنگ زرگری ملاها را نیز نباید خورد. خشونت، وحشیگری و کشتار بیرحمانهی حکومتگران دلیلِ ترس و وحشت او از اصالت و عمق جنبش مردم است. یاران موافق و دوستان مخالف در میان روشنفکران و مبارزان با بهره گیری از سوابق مبارزاتی و تجربهی شکست "نهضت ملی شدن نفت" و از دست دادن رشته های "انقلاب 57" ؛ باید با در افشاگری، راهنمائی و آگاهی دادن - دین و مسئولیت خود را ادا کرده و با همصدائی وهمگامی ملت مانرا به ایستادگی و مقاومت تا پیروزی جنبش، رهائی مردم و نجات ایران آگاهانه حمایت کنند.
حکومت مستبد مذهبی با مطرح نگاه داشتن مسألهی تسلیحات هسته ئی ؛ همراه با شعارهای ابلهانه ی احمدی نژاد در مورد اسرائیل و هولوکاست، سعی دارد که تمرکز را از روی انتخابات تقلبی، اقتصاد ورشکسته، سیستم فاسد و شکست خوردهی ولایت فقیه و سرکوب وحشیانهی مبارزات حق طلبانهی مردم بردارد. شعارهای مرگ بر آمریکا و اسرائیل نیز چیزی جز راه گم کردن و دادن مستمسک به دست تند روهای دست راستی اسرائیل، آمریکا و دشمنان ایران نیست ؛ ضمن اینکه بزرگترین خدمت به دشمن برای میلیتاریزه کردنِ منطقه می باشد. تندروهای اسرائیلی و نئوکنسرواتیوهایِ آمریکائی و شرکای اروپائی شان با استفاده از بوق و کرنای وسائل ارتباط جمعی (رادیو، تلویزیون، اینترنت و مطبوعات) وابسته مرتب از خطر ایران برای "هستی وجود اسرائیل" و غرب سخن میرانند و دم از احتمال حملهی نظامی به ایران می زنند که مانند شمشیر داموکلس روی سر ملت مان نگاه داشته اند. رژیم نیز عمداً و مکرراً برای سرکوب جنبش آزادیخواهی مردممان به این بازی خطرناک و خانمان سوز دامن میزند. مثل اینکه از سرنوشت صدام و نابودی عراق عبرتی نگرفته و یا نابودی ایران برایش بی تفاوت است. انرژی اتمی و حتی تسلیحات هسته ئی که حقِ مسلم ایران می باشد، متاسفانه بازیچه ای در دست این اهریمنان تجاوزکار شده است.
جنبش اعتراضی ملت ایران خواستار حقیقت، عدالت، احترام به حقوق شهروندی، آزادی، برابری و مردمسالاری سکولار است. مردممان معترض به رژیم دزد و دروغگو، سرکوبگر و خودکامه مذهبی هستند. نهضت ملی (سبز) یک اعتراض و یا حرکت زود گذر نیست که در حیات ملتی شکل گیرد و لحظه ای بعد فقط بقدر یک موج سبک سر از تلاطم افتاده و آرام شود. این جنبش تاریخی با ریشه ای عمیق و غیرقابل انکار در متن جامعهی ایرانی پی ریزی شده و تا دستیابی به اهداف بحق خود ادامه دارد. موسوی، کروبی و دیگران کاتالیزورهائی بوده اند برای شروع حرکت ؛ و تنها در صورتی در رهبری این جنبش سهمی خواهند داشت که صادقانه در خدمت مردم و خواسته هایشان باشند که شامل ترمیم سیستم مذهبی نیست بلکه دگرگونی آنست. اگر به شعارهای امروز معترضین : "مرگ بر خامنه ای" و "مرگ بر اصل ولایت فقیه" توجه داشته باشید، می بینید که حرکت بسیار زیرکانه سیر تکاملی و اجتناب ناپذیر خود را می پیماید.
نفاق، فقر، فردگرائی و جهل و نا آگاهی که ارمغان حکومت های خود کامه و نتیجه ی قرن ها تسلط بیگانگان است ؛ ملت مانرا از خصوصیات ایرانی (پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک) و فرهنگ اجتماعی ملی ( راستگوئی، مردانگی) خود دور کرده بود. ملایان کلّاش با سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم و وعده های دروغین و "حرف های قشنگ قشنگ، آزادی، استقلال، بسته شدن زندانها و شکنجه گاه ها، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و کوتاه کردن دست جنایتکاران و امپریالیست ها" * انقلاب را ربودند، بکجراهه کشیدند و در کمال بیشرمی رژیم ولایت فقیه را سوار بخشی از مردم کردند. ولایت فقیه یعنی تسلیم اندیشه، تفویض اختیار و حق انتخاب واعلام صغارت ؛ نیاز به وَلی داشتن و ذلت پذیری. اکنون بار دیگر شرافت ایرانی او را برای مقابله با اهریمنان، فراخوانده و با هوشمندی بی نظیر مراقب تمام جریاناتی است که امکان دارد برای اهداف جنبش مفید و یا مضر واقع شوند. رمز موفقیت جنبش پس از پیروزی و جلوگیری از هر نوع سوء استفاده و انحراف همین بیداری، آگاهی و هوشمندی است.
جنبش اعتراضی ملت ایران یک فرصت استثنائی است ؛ کشمکش های درونی و اغراض های خصوصی، ویژهی ملل خفته و ناتوان را باید رها کرد ؛ زیرا همواره بصورت یک عامل بازدارنده باعث از دست دادان این فرصت ها بوده است. در حال حاضر جنبش سبز یک حرکت گستردهی مردمی است که پایه هایش طی سی سال دیکتاتوریِ مذهبی در حال رشد و تکامل بوده و نهضتی ملی خود جوش، خودساز و مردمسالار است که رهبرانش توده ی مردم هستند. شهروندان بیدار در درون کشور باید به جنبش بپیوندند و هموطنان برون مرزی که خواستار سربلندی کشورشان هستند، با افشاگری و آگاهی دادن در مورد شناختی که از مهره ها دارند، تا سر حد امکان از خواست های مردممان حمایت کنند.
"ملت ایران، فرزندان عزیزم امروز یکبار دیگر دنیا چشم بدرایت و کاردانی و موقع شناسی و انظباط شما دوخته است. فرد فرد شما نباید مسئولیتی را که در پیشگاه خدای بزرگ و وجدان پاک خود و دینی را که بپرچم و تاریخ پر افتخار خویش دارید لحظه ای از یاد ببرید. حساسیت زمان و عظمت مبارزه و آشفتگی جهان و خرابی اوضاع، هوشیاری شما را در همه حال ایجاب میکند". (4)
" فرزندان عزیز وطن - با چشمان باز و بیدار مراقب سرنوشت خانهی کهن سال خود باشید تا مبادا تاریخ فردا از نسل امروز بزشتی یاد کند و ما را مستحق نفرین و لعنت بشناسد. عظمت مبارزهی ملی ما در این بود که سرنوشت خانهی خویش را بدست بگیریم و در میان ملل زندهی جهان ثابت کنیم که نسل امروز ایران لیاقت حفظ استقلال و نگهداری مواریث و تاریخ نیاکان خود را د ارد. زیرا هیچ جامعه و ملتی بدون سعی و تلاش موفق نشده است زنجیر اسارت را از دست و پای خود بردارد." (5)
یاران - سخنان دکتر مصدق که سرلوحهی جنبش حق طلبی و آزادیخواهی است را به گوش بگیریم و مسئولیت خود را به میهنمان ایران و نسل آینده به نحو احسن انجام دهیم. با امید به پیروزیِ روشنائی بر جهل حرکت کنیم و مقاوم باشیم. جاویدان بودن مصدق در استقامت و پایداری او بود. آینده متعلق به کسانی است که امروز پایه های فردا را پی ریزی می کنند.
امیر حسین لادن
ahladan@earthlink.net
(1 ) تاریخ بیداری ایرانیان میرزا محمد کرمانی
(2)، (4) و (5)جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران غلامرضا نجاتی
(3) کلیات مصور میرزادهی عشقی
* بر گرفته از وبلاگ ف. م. سخن
|