یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مولود خانلری
شیرزن اپوزیسیون ایران در خارج کشور


فرهنگ قاسمی


• خبر درگذشت مولود خانلری باعث تأسف بسیاری از ایرانیان مبارز خارج کشور شد.... زنی بود مبارز، معتقد به اصول، دارای درایت در سیاست، به سادگی زندگی میکرد، از تجمّلات پرهیز داشت، اصول ایرانی و ایرانیت را در همه شرائط رعایت می کرد. زنی بود زحمتکش و سخت‌کوش و با فرهنگ، فرهنگی که کمتر در این نسل باقی مانده ایرانی خارج از کشور حداقل من دیده‌ام ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٨ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۲٨ آوريل ۲۰۰۶


خبر درگذشت مولود خانلری باعث تأسف بسیاری از ایرانیان مبارز خارج کشور شد.
من او را از وقتی میشناختم که چند روزی از آمدنم به فرانسه نگذشته بود، آوریل ۱۹۷۸. "جامعه دفاع از حقوق بشر و پیشبرد آن در ایران" تشکیل یافته بود. جلسات آن در خانه مولود انجام میشد. اعضای هیئت اصلی یا فعالین اصلی این جامعه عبارت بودند از: حسین ملک، حسین مهدوی، ابوالحسن بنی‌صدر، احمد سلامتیان، امیر پیشداد، احمد فاروقی، محمد لامعی و من که جوان‌ترین عضو فعال آن و رابط جبهه ملی ایران در خارج کشور با آن انجمن بودم. از همان اولین روز شیفته قدرت استدلال، اطلاعات، اعتقاد به آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی و نیروی مبارزاتی فوق‌العاده مولود شدم. زنی بود مبارز، معتقد به اصول، دارای درایت در سیاست، به سادگی زندگی میکرد، از تجمّلات پرهیز داشت، اصول ایرانی و ایرانیت را در همه شرائط رعایت می کرد. زنی بود زحمتکش و سخت‌کوش و با فرهنگ، فرهنگی که کمتر در این نسل باقی مانده ایرانی خارج از کشور حداقل من دیده‌ام.
خانه‌اش محفل اپوزیسیون شاه و بعد خمینی شده بود. همه ایرانیان را با آغوش باز پذیرا میشد. قادر بود ساعت‌ها از خاطرات و مبارزات و اصول خود حرف بزند. هرگاه که فاجعه‌ای در ایران روی میداد، مخالفانی به زندان می افتادند و یا کشته میشدند، همچون شیری زخمی می غرید؛ تلفن‌هایش محافل روشنفکری فرانسه را علیه استبداد و دیکتاتوری شاه و خمینی به حرکت و همبستگی می کشاند. در جلسات ماهانه که در "سیته اینیورسیته" تشکیل میشد همواره شرکت داشت؛ همواره فعال بوده و در مباحثات شرکت فعال داشت. در جلسات هفتگی "جامعه دفاع از حقوق بشر و پیشبرد آن در ایران" که در خانه‌اش تشکیل میشد، نه تنها از محبت و پذیرائی فکری او همواره برخوردار بودیم، بلکه میزگرد جلسه ما همیشه با چای به شیوه ایرانی خودمان شروع میشد.
یکی از عمده‌ترین کارهای این جامعه انتشار تمامی شب‌نامه‌ها و مقالات و اعلامیه‌ها و اخباری بود که از ایران به جامعه میرسید. با وجود اینکه افراد شرکت‌کننده در این جامعه از عقاید و افکار سیاسی گوناگون می آمدند ولی در یک مورد اتحاد و اتفاق نظر داشتند و آن دفاع از حقوق بشر در ایران و افشاء جنایات رژیم پهلوی بود.
مولود با صداقت علیه شاه مبارزه کرد، با صداقت و بدون کوچکترین تردیدی به دکتر بختیار پیوست، زیرا به شجاعت دکتر بختیار ایمان آورده بود. بارها در این زمینه با هم گفتگوی تلفنی و حضوری داشتیم. باوجود اینکه با او موافق نبودم، ولی به عقیده او نه تنها احترام می گذاشتم، بلکه ارادت او را نسبت به بختیار ستایش می کردم. راه سیاسی ما به مرور ما را از هم بی‌اطلاع کرد.
آخرین باری که او را دیدم برحسب اتفاق، روزی بود که از مقابل خانه وی در کوچه "وژیرارد" رد می شدم. شکسته و خسته شده، پیری بر او غلبه کرده بود، ولی مرا در آغوش کشیده با هم به آپارتمانش رفتیم. چای خوردیم و گپی زدیم که ناپایان بود. او هنوز هم با من حرف میزند، هنوز هم صدایش را در گوش و اندامش را در مقابلم دارم.
 
یادش گرامی باد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست