در سنگری که هست
داریوش لعل ریاحی
•
بی تا ترین درختِ ، پر دردِ داغ دارم
تنها تویی که ماندی، از عشق یادگارم
رفتند نغمه خوانان، یک یک ز باغ میهن
یک چند مانده باقی، در رأس شاخسارم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۷ دی ۱٣٨٨ -
۷ ژانويه ۲۰۱۰
برای بی تا ترین درخت، اسماعیل خویی
بی تا ترین درختِ ، پر دردِ داغ دارم
تنها تویی که ماندی، از عشق یادگارم
رفتند نغمه خوانان ، یک یک ز باغ میهن
یک چند مانده باقی، در رأس شاخسارم
بی شک سرشت جانت ، الماس می نماید
گردی ذغال گر هست ، من اشگ می شمارم
مهرت به دل گراید ، کینت ز شیخ ساید
این مهر و کین بیفشان ، کم نیست انتظارم
جنگل که نیست بنگر ، درد است دردِ سنگر
یک سو تمام ظلمت ، یک سو بنفشه زارم
سخت است ریشه آری ، بر خاست از خماری
بنگر که خود ببینی ، سرگرم کار زارم
با شوق یک تبسم ، در هر کجای میهن
تو حال می نویسی ، من روز می شمارم
داریوش لعل ریاحی
۱۶ دی ماه ۱٣٨٨
Dlr۱۲۶۶@hotmail.com
|