گزارش همایش سالیانه ی پژاک
جنبش دموکراتیک ایران با مشارکت فعال خلق کرد به پیروزی خواهد رسید
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۷ دی ۱٣٨٨ -
۷ ژانويه ۲۰۱۰
همایش سالیانه مجلس حزب حیات آزاد کردستان در تاریخ ۲۹-۱۲-۲۰۰۹ با مشارکت مسئولین همه نهادهای حزبی برگزار شد. در این همایش علاوه بر مسائل سازمانی و تشکیلاتی، تحولات و مسائل ایران مورد ارزیابی قرار گرفت.
تحولات اخیر ایران نشاندهنده آغاز دوره نوین و بی بازگشتی است که ارزیابی صحیح و همه جانبه آن بخشی از وظیفه مبارزاتی همه نیروهایی است که جهت برپایی دموکراسی در ایران مبارزه میکنند. تمایزات و اختلافات گروههای متمایز اسلامی که تا مرگ آیت الله خمینی و پایان جنگ ایران و عراق که در صفبندی مشترک در درون نظام جمهوری اسلامی قرار داشتند، رنگی آشکار و واضحتر بخود گرفت. این نیروها که تا آن زمان مستقر نمودن و حفظ نظام را در مقابل نیروهای خارج از نظام و بخصوص خواستهای دموکراتیک مردمی که با امید فراوان انقلاب کرده بودند، محوریت سیاستگذاری خود قرار میدادند و این نقطه اشتراک اصلی و استراتژیک آنها بود، خطابها و اهداف سیاسی متفاوتتری در پیش گرفتند. تضادها و اختلافات درون نظام به حذف پارهای از این نیروها انجامید. برخی از این نیروها که با تغییر در گفتار و تجدید نظر در دیدگاههای سیاسی تحت نام اصلاحطلبان بار دیگر به میدان رقابت سیاسی درون نظام پا گذاشتند، مورد استقبال اقشار، خلقها و نیروهایی قرار گرفتند که تا آن زمان بعنوان "دیگران" و با اتهام محاربه با اسلام و انقلاب کوچکترین روزنهای برای ابراز خواستها و تمایلات خود نداشتند. نگرش اصلاحطلبان به مسئله رفرم و تغییر در ساختار سیاسی، تفاوتهای بنیادینی با نگرش گروههای اجتماعی از این مسئله داشت. اصلاحطلبان که هیچگاه گفتار و کرداری خارج از ایدئولوژی و ادبیات رسمی نظام ارائه ندادند، اعتماد نیروهای مردمی و اجتماعی را از دست دادند. اصلاحطلبان دوم خردادی شکست خوردند و سرخوردگی مردم و نیروهای اجتماعی از این دوره فضای لازم برای حاکمیت ملیتاریسم در کشور را فراهم نمود.
میلیتاریسم که با جوهره فرهنگی و اجتماعی ایران در تضاد است علی رغم فشارهای مضاعف بر مردم نهتنها نتوانست هرگز حاکمیت فراگیر خود را تحمیل نماید بلکه بحرانها را تشدید نمود . نظام سیاسی به واسطه عملکرد بحرانزای دولت «احمدینژاد» از لحاظ بینالمللی منزوی و از لحاظ داخلی متلاطم گشت.جامعه نیز در زیر حملات سرکوبگرانه در تنگنای جدی قرار گرفت. کودتای پس از انتخابات ریاست جمهوری اصلاحطلبان که قربانی انحصارطلبی اصولگرایان تندرو بودند و اقشار و نیروهای اجتماعی به تنگ آمده را در یک جبهه قرار داد. اصرار نظام بر تداوم گفتمان خشونتبار «احمدینژادی» سبب روی دادن حوادث پس از انتخابات گردید. این حوادث از طرفی اصلاحطلبان را مجبور به درپیشگرفتن رویکردی واضح و جسورانهترنموده و از طرف دیگر نیروهای معترض را از همدردی توام با تردید به سوی نوعی از ائتلاف مبارزاتی سوق داد. برخوردهای خشن و سرکوبگرانه نیروهای حافظ نظام در روزعاشورا شکاف میان مردم و دولت را چنان وسعت بخشیده که ترمیم آن غیرممکن مینماید و این خود، روند بیبازگشت تحولات را تسریع بخشیدهاست. بتها و نمادهای فروریخته دیگر قابل مرمت نیستند. بدون شک این اعتراضات همانگونه که در انقلاب مشروطه و انقلاب سال۵۷ شاهد آن بودیم ادامه خواهند یافت و با توجه به این سنت سیاسی- اجتماعی در جامعهی ایران است که به راحتی میتوان تشخیص داد که دورهی اخیر بیبازگشت بوده و قطعا دستاوردهایی را با خویش بهمراه خواهد داشت. نوعیت دستاوردها و در واقع افق مبارزه را تبیین هدف، میدان وسعت جنبش، نوع نیروهای دخیل در آن ،روابط و سطح اعتماد آنها به همدیگر و مهمتر از همه ذهنیت حاکم بر میدان مبارزه تعیین خواهد کرد. هر اندازه که گفتمان دموکراسی بر جنبش حاکم باشد و همه هویتها آینده آزاد خود را در تکامل، تداوم و پیروزی نهضت بیابند دستاوردها به دموکراسی نزدیکتر خواهد بود و مشارکت آنها این تداوم و پیروزی را تضمین خواهد نمود. محدودیت در مشارکت، جنبش را کمتوان و آسیب پذیر خواهد نمود. شناخت نیروهای اجتماعی کشورمان، نیازها ، مسایل لاینحل و رویکردها و گفتمانهایی که مانع چارهیابی هستند ما را در رهایی از سیکل تاریخی استبداد، قیام و استبدادی دیگر یاری خواهد داد..
دراین راستا قابل بحثترین نیروها، نیروی خلقهای ایران است که در سی سال اخیر بیش از هر زمانی از حقوق فرنگی و ملی خویش محروم مانده و مرکز محوری سبب وارد آمدن ضرباتی سخت بر موجودیت اتنیکی و قومی و ملی آنان گشته است. جدای از تمامی مباحث پیرامون اصطلاحات «اتنیسیته»، «قوم» و «ملیت» مورد مسلم اینکه ملتهای ایرانی که در کل «ملیت ایران» را تشکیل میدهند هویتشان مورد تهاجم واقع شده، از حقوق خویش بدور مانده ودر حاشیه نگهداشته شدهاند. علیرغم اشارهی جزئی به حقوق آنان در قانون اساسی، خلقهای این سرزمین از زندگی بربنیانهای فرهنگی خویش محروم مانده و با آسیمسلاسیون سیستماتیک و کاملا طرحریزیشدهای دست بهگریبان اند. دیدگاهها و عملکردهای امنیتی در برخورد با این مسئله بخصوص در مناطقی همچون کردستان تنها عدم اطمینان و گریز هرچه بیشتر از مرکز را سبب گشتهاست. این مسئله پدیدهی سیاسی و جامعهشناختی مهمی است که در مباحث امروزین باید آن را بدون واهمه، بصورت شفاف و بدور از هر نوع لفافهگویی، اوهام، اغماض، توطئهپنداری و و رویکردهای نادرست مطرح نموده و راهکارهای برخورد و چارهیابی آنرا به میدان حقوق و سیاست دموکراتیک کشاند.
در این میان صاحبان گفتمان ملیگرای مرکزی که در نظر آنان تنها میدان حضور و تاثیر سیاسی، کلان شهرهای مرکزی بوده و با تحمیل نگرش دوگانهسازی مرکز و حاشیه، تبعیضهای کنونی موجود در سیستم سیاسی- حقوقی نسبت به شهروندان را به درون جنبش منتقل مینمایند ؛ جنبش را به عنوان پلی جهت دستیابی به اهداف قدرت طلبانه خویش بکار میبرند.در تمام طول قرن بیستم شاهد رنجها و آلامی بودهایم که مرکزگرایی برایمان به ارمغان آورده این در حالیست که جنبش سبز ایران در مبارزه علیه انحصارطلبی و تمرکز شکل گرفتهاست . جنبش کنونی مردم ایران را نباید به سطح ابزار انتقال قدرت از نظامی به نظامی دیگر تنزل داد. این جنبش میتواند نیروی گذار از بنبستها و دموکراتیزه نمودن همه گسترههای دولت، سیاست و جامعه باشد . بههمین جهت نگرشهایی که در این راستا هستند با روح جنبش همخوان بوده جنبش را در مسیر گسترش و تداوم قرار خواهد داد.در غیراین صورت هر نوع نگرش مبنی بر انحصارطلبی ، مرکزگرایی و یکدستسازی جنبش را از هدف و جوهره واقعی آن دور مینماید.جنبش مردم ایران برای «وصل کردن» و ایجاد حس اعتماد و اتحاد همه ایرانیان و نه برای«فصل کردن» بپاخاستهاست. پیروزی جنبش زمانی محقق خواهدشد که جنبش در مسیر راستین خود به جنبش همه شهروندان ایرانی مبدل شده و اهداف و خواستههای آن برآیندی از اهداف و خواستهای همه نیروهای جامعه بزرگ ایرانی باشد . با کمال تاسف میتوان گفت که واقعیت نیروهای مخالف نظام چه بیرونی و چه داخلی آن از سنخیت با روح جنبش به دورند و گفتارها، تاکتیکها و عملکردها از انتقال حس اعتماد همگانی و مشارکت دادن خلقهای ایران بویژه خلق کرد ناتوان ماندهاند. ملیگرایان کلاسیک تنها با ایجاد تحول دردیدگاههای خویش از ناسیونالیسم دولتگرای ِکشندهِ هویتها به «میهندوستی دموکراتیک» خواهند توانست عنصری سازنده باشند. هم خلقهای ستمدیده و هم دیگر آزادیخواهان ایران باید خطراتی که گرایشات انحصارطلب و مرکزگرا با خود دارند را تشخیص داده و با پیشبرد خطمشی دموکراتیکِ کثرتگرایانه مانع از وارد آمدن خلل از طرف آنان بر جنبش مردمی ایران گردند.
از طرف دیگر نیز جنبشهای آزادیخواهانه خلقها بایدبصورت روشن و شفاف خواستهای خویش را بر زبان رانده، جهت ایجاد مکانیزمهای چارهیابی دموکراتیک مسایل در چارچوب مرزهای سیاسی کشور تلاش نموده، و با طرح مسایل خلقها بعنوان مساله اصلی دموکراسی کل ایران، مناسبات خویش را به شکلی دموکراتیک و بدور از هر نوع ابهامی تعریف و اجرا نموده و بدین شکل با هویت خود مشارکت خویش را در جنبش عمومی کشور تحقق بخشند. در کشوری موزائیکی همچون ایران، تعریف صحیح و شفاف رویکرد اجزاء اتنیکی و ملی و جای گرفتن و مشارکتی مساواتطلبانه و ابژکتیو و بدور از هر نوع ابهام و خلئی که در آینده مشکلساز باشد، میتواند قدرتی بینظیر را به نیروهای آزادیخواه و دموکرات بخشیده و در رسیدن میهن بسوی آزادی و آیندهای روشن بیش از هرچیز ایفای نقش نماید. سایر نیروها نیز در همین چارچوب باید عمل نمایند. جنبشهای ملی- قومی، جنسیتی، فرهنگی، زیستمحیطی، دینی و مذهبی در قبال رویدادهای کشور بایستی بصورتی شفاف ابراز موضع و در پی آن مشارکت نموده و در رقم زدن سرنوشت خویش بصورتی فعال در جنبش مبارزاتی جای بگیرند. با در نظر گرفتن لزومات این نیروها و تعریف صحیح مناسبات میان آنهاست که جنبش خلقی و مردمی ایران اینبار میتواند بصورت سالمتر از گذشته عمل نموده و فرصت تکرار به اشتباهات مکرر سده بیستم را ندهد. یک قرن سردرگمی در انقلابات و مبارزات معاصر ایران زمین و این گفته که «ایرانیان میدانند چه نمیخواهند ولی نمیدانند که چه میخواهند.» را باید پایان بخشید. نیروهای آزادیخواه و دموکرات باید با مشارکتی صحیح و شفاف هدف و مضمون دموکراتیک جنبش و«آنچه که میخواهیم» را تبیین وتقویت نموده، با ممانعت از حاکم گشتن گفتمانهای اتوریتر و توتالیتر در پیشروی سالم آن ایفای نقش نمایند. اگر بدینصورت عمل نگردد، هر عنصری که باید بعنوان جزئی از مبارزه فعالانه در آن مشارکت وایفای نقش نموده، با خودرایی مانوس در فرهنگ سیاسی ایرانی، خود به معضل تبدیل گردیده و مسئلهآفرینی خواهد نمود. دوری گزینی از برخوردهای عاطفی و عوامپسندانه و تعریف صحیح و دموکراتیک از طلبها و حقوق خویش میتواند در یک کل منسجم و فراگیر همگان را بسوی آزادی سوق دهد.
خلق کرد نیز در این دوره بدور از هر گونه برخورد واکنشی وعاطفی، با طرح صحیح خواستهای سیاسیـ اجتماعی خویش مشارکتی شایسته و در خور موقعیت و توانائیهای خویش را صورت خواهد داد. سالیانی چند است که خلق کرد به پیشاهنگی جنبش آزادیخواه آپوئیستی بپا خاسته و با عملکرد خویش توانسته است به الگویی جهت مبارزه تبدیل گردد. اولین قیام منسجمی که بصورت عملکرد بعد از انقلاب سال ۱٣۵۷ در ایران بصورتی منسجم و فراگیر صورت گرفت، سرهلدانهای خلق در سه اسفند ۱٣۷٨ بود که در اعتراض به ربودن رهبر آپو صورت گرفت. این در همان حال پایانی بود بر سکوتی که از ۵۷ بدینسو بر کشور سایه افکنده بود. در ادامهی این سرهلدان و قیام بود که خلقمان به بپاخیزی واکنشی وعاطفی سنتیِ معمول کردها اکتفا نکرده و با آگاهی کامل از نقش جنبش آزادیخواه خویش و با عملکردی منسجم و قاطعانه فصل نوینی از مبارزات را در ایران آغاز نمود. آنچه به عنوان مدیریت و در راس آن کوردیناسیون حزب حیات آزاد کردستان در عملکرد خود قابل انتقاد میابیم کنارننهادن سریع تردیدهای خود و خلقمان در مشارکت همه جانبه در جنبش دموکراتیک سراسری ایران است.این در حالیست که جنبش جوان ما هم با توان فکری- ایدئولوژیک خود هم با نیروی عظیم خلق کرد و هم با دستاوردهای بینظیری که در طی مبارزه کسب نموده میتواند در روند دموکراتیزه نمودن کل کشور نقش موثری ایفا نماید. این دستاوردها که ارائهی مدلی مناسب جهت احقاق حقوق خلقها و ستمدیدگان، آزمودن روشهای مبارزاتی نوین و امروزین، تعمق ژرف ایدئولوژیک و به چالش کشیدن پارادایم دولت- ملت تئوکراتیک ، درهم شکستن تابوی شکستناپذیری نیروهای سرکوبگر را در بر میگیرد، در همان حال جوابی است برای پرسش «ایرانیان چه میخواهند؟» دستاوردهایمان نشانگر انسجام عملی است که خلق کرد و تمامی خلقهای ایران را میتواند به سوی تعیین آیندهای روشن و لایق تاریخ و قدمت این سرزمین کهن و کل منطقهمان رهنمون سازد. خلقمان آمادگی لازم جهت مشارکت در چنین پروسهای و تعمیم تفکرات و روشهای مبارزاتی خویش در سرتاسر میهن را داشته و جهت تقویت مضمون دموکراتیک جنبش مردمی ایران با تمامی توان خویش در آن مشارکت خواهد نمود.
مجلس حزب حیات آزاد کردستان PJAK
۱.۰۱.۲۰۱۰
|