یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سکوت در برابر
طرح تکرار کشتار های دهه ۶۰ بخشیدنی نیست


محمدعلی اصفهانی


• چهره های مطرح جنبش سبز، به خصوص موسوی و کروبی، لازم است که در این مورد، موضعگیری محکم و قاطعی داشته باشند که کمترین ِ آن، درخواست پیشاپیش ِ اعتصاب عمومی و تظاهرات پی در پی و متمرکز، و نیز مقطعی و پراکنده، و تحصن (نه در «حرم مطهر امام راحل» لطفاً و «بالاغیرتاً») از دوستداران خویش در صورت وقوع چنین اعدام هایی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ دی ۱٣٨٨ -  ٨ ژانويه ۲۰۱۰


سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده می ترسانی؟
ما گر ز سر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
[از یک ترانه ی قدیمی] ٭

همزمان با اعلام غیر رسمی هیأت ویژه ی «مجلس»، مبنی بر «مقصر شماره ی اول» بودن سعید مرتضوی در ماجرای کهریزک، روح الله حسینیان، با نوشتن «رنجنامه» یی «سوزناک»، از عضویت در «مجلس» استعفا داد.
چند سطر زیر،نه به این خاطر، بلکه به این بهانه، نوشته شده اند.

حسینیان کیست؟ یکی از دریده ترین و رذل ترین افراد هارترین جناح حاکمیت. نه تنها دوست، بلکه یار و یاور وفادار سعید امامی. او با وقاحت تمام، این مهره ی کلیدی قتل های زنجیره یی را شهید می نامد و در مجلس ختم او شرکت می کند و جا و بی جا از او به نیکی یاد می کند. او کسانی چون پروانه و داریوش فروهر، دکتر مجید شریف، محمد مختاری، و محمدجعفر پوینده را که با مشارکت و مباشرت سعید امامی به شهادت رسیده اند، «محارب»، و درنتیجه، واجب القتل، و قاتلان آن ها را ثوابکار و صوابکار معرفی کرده است.
او از ارائه دهندگان، و به نوشته ی سایت «پارلمان نیوز»، وابسته به جناح موسوم به «اصلاح طلبان مجلس»، عامل اصلی تهیه و جمع آوری امضاها برای طرح دو فوریتی «تقلیل حکم اعدام محارب، از بیست روز به پنج روز»، به «مجلس»، بعد از حماسه ی عاشورای امسال است.
در پی ارائه ی این طرح، «علی مطهری»، که جزء اصولگرایان «معتدل» و «دگر اندیش» است، ضمن حمله به این طرح، این سفله را کسی معرفی کرده است که: «کلّاً علاقه ی خاصی به اعدام دارد، و زمانی که قاضی بود حکم‌ های اعدام بسیاری صادر می‌ کرد، و این به روحیات او بر می ‌گردد.».
روح الله حسینیان، گوینده ی همان جمله ی معروف در دفاع از سعید امامی و بقیه ی قاتلان قتل های زنجیره یی است که «آخه والله بابا ما خودمان یک زمان، قاتل بودیم»!
او در همین استعفانامه ی خودش هم تأکید می کند که ناراحتی او به خاطر اختلاف نظر هایی است که میان کسانی امثال او که خواهان تشویق و ترغیب هرچه بیشتربه باز کردن دست نیرو های سرکوبگر رژیم در قتل و شکنجه و تجاوز در حق مردم هستند با «عاقل» های درون حاکمیت وجود دارد.
او با وقاحت اعلام می کند که «من لحظه‌ یی از گذشته ی خود پشیمان نیستم، و از آنچه با من شده است راضی به رضای اویم»! کدام «او»؟
من نمی دانم، و مشتاق هم نیستم که بدانم، «آنچه با او شده است» چیست. اما این را به یقین می دانم که نباید فریب این خود را به موش مردگی زدن ها (به منظور کسب احتمالی امکان های از دست رفته یا امکان های هنوز کسب نشده) را خورد، و نباید خوشحال و مغرور بود وقتی که او، موذیانه، خود را «موجودی شکست خورده و سرخورده» معرفی می کند.
مهم، حسینیان نیست. مهم، خطی است که حسینیان ها را در برابر بخش دیگری از حاکمیت، دارای کم و بیش همان تفکر، اما «عاقل» تر قرار داده است.

راقم این سطور، تقریباً بلافاصله بعد از انتشار بیانیه ی حساب شده ی شماره ی ۱۷ موسوی، و قبل از آشکار شدن تضادها ی اخیر در حاکمیت، در پاورقی مقاله یی، چنین نوشت:
«بیانیه ی شماره ی ۱۷ موسوی را باید جداگانه خواند. با دقت و ظرافت. به دور از هوچیگری و جنجال... زیاد و کم، و قوت و ضعف، و خوب و بد این بیانیه (و این همه، البته در کادر هویت سیاسی موسوی و شیوه ی کار او و آنچه از او انتظار می رود) به جای خود. اما این بیانیه، به تشدید تضادهای درون الیگارشی حاکم بر ایران، و به ریزش افراد و نیرو های حاکمیت ـ قطعاً ـ کمک خواهد کرد، و روند فروپاشی را ـ قطعاً ـ شتاب خواهد بخشید.». (۱)
و از آنجا که بعداً افراد زیادی ـ و نه همیشه الزاماً با حسن نیت و سلامت و صداقت ـ به بررسی و نیز «بررسی» آن بیانیه پرداختند، ضرورتی آنی نمی بیند تا خود از زاویه ی دید خود، به بررسی آن بیانیه بپردازد. اما درستی این پیش بینی، روز به روز، و هر روز بیشتر از روز پیش، آشکار و آشکار تر می شود؛ و آن دسته از کسانی که یکباره به قول «امام راحل» (که متأسفانه هنوز هم کروبی و موسوی، از تکرار نام نکبت او دست بر نداشته اند)، نه از یک موضع درست، بلکه از موضعی «دیگر»، به موسوی «هجمه» آوردند، خود دانند و قضاوت خودشان و مردم...
و بگذریم...

تجربه، نشان داده است که نباید روی شکست ظاهری، یا موقت، (یا اصلاً نمایشی) خط حسینیان ها حساب باز کرد. به خصوص که آن ها توسط هسته ی اصلی کودتا حمایت می شوند. و به خصوص که وسوسه ی شوم دست زدن به قتل ِنه تنها دستگیر شدگان وقایع اخیر، بلکه حتی دستگیر شدگان پیش از این وقایع نیز، نه فقط بخش غالب حاکمیت «کودتا» را رها نکرده است، بلکه تبهکاران اخیر، پیوسته با استفاده از هر تریبونی، خط اعدام و کشتار دسته جمعی را به پیش می برند.
از «بوزینگان به منبر برآمده» یی (۲) چون جنتی و علم الهدی و کوفت و زهر مار گرفته تا وزیر اطلاعات احمدی نژاد، و تا قاضی القضات جدید منتصب ولی فقیه، همگی یکصدا، توطئه ی شومی را که به منظور اعدام های دسته جمعی تدارک دیده اند تکرار و تکثیر و تبلیغ می کنند؛ و رادیوتلویزیون اشغال شده نیز برایشان «مستندات» می سازد...

خطر، جدی است. و ابلهانی که این توطئه را تدارک دیده اند، نمی فهمند که در صورت عملی کردن این توطئه (هرچند که تا زمان نوشتن این مقاله، قسمت کوچکی از توطئه، عملی نیز شده است) بی هیچ تردیدی چندین و چندگام به سمت گور خویش را، در یک گام واحد، طی خواهند کرد. هم به لحاظ تشدید کردن دیگر غیرقابل بازگشت تضادهای درونی حاکمیت، و هم ـ هزاران بار بیشتر از آن ـ به لحاظ غیرقابل بازگشت کردن هر نوع راهکار احتمالی کم خرج تر برای آنچه آن ها «رفع بحران» می نامندش، میان خودشان و توده ها و حتی چهره های مطرح «جنبش سبز»، که بخش مهمی از «جنبش خرداد» (۳) را تشکیل می دهد.

خطر، جدی است و عاجل است. پس، باید به صورت جدی و عاجل، به مقابله با آن اقدام کرد. دو تا اطلاعیه دادن و محکوم کردن، آسان است. اما ـ بی تکلّف بگویم: ـ در بهترین و خوشبینانه ترین نگاه، بیشتر به اقدامی ارزان به منظور رفع تکلیف از خویش می ماند و بس.
آنچه، در این لحظه، به عقل راقم این سطور می رسد، و طبیعی است که دیگران تازه هایی بر آن بیافزایند، این هاست:

۱ ـ چهره های مطرح جنبش سبز، به خصوص موسوی و کروبی، لازم است که در این مورد، موضعگیری محکم و قاطعی داشته باشند که کمترین ِ آن، درخواست پیشاپیش ِ اعتصاب عمومی و تظاهرات پی در پی و متمرکز، و نیز مقطعی و پراکنده، و تحصن (نه در «حرم مطهر امام راحل» لطفاً و «بالاغیرتاً») از دوستداران خویش در صورت وقوع چنین اعدام هایی است.
موسوی، بار ها گفته است که گرچه خود به «اعتدال»، اعتقاد دارد و تمام تلاشش را هم بر این مصروف می کند، اما پیرو نظر مردم است. او در بیانیه ی شماره ی ۱۷ خود نیز به روشنی، مرز اعتقادات (مذهبی و غیر مذهبی) میان مردمان را صریحاً درنوردیده است و نوشته است که:
«ما معتقد به تفسیر رحمانی از اسلام هستیم که انسان ها را یا هم کیش هم می داند و یا همسانانی در خلقت. نگاهی که بر کرامت ذاتی انسان باور دارد.».


۲ ـ چهره های سیاسی اپوزیسیون داخل ایران، و جریان های ملی، ملی ـ مذهبی، مارکسیست، لیبرال، سوسیالیست، اهل قلم، کارگری، مدنی، دانشجویی و... به جای منتظر ماندن و بعد از اعدام ها اعلامیه دادن (یا ندادن)، و محکوم کردن (یا نکردن)، پیشاپیش به حاکمیت، اخطار دهند. اخطاری جدی، صریح، بی پروا، و با سپردن تعهد در برابر مردم به عملی کردن این اخطار در صورت اقدام ابلهانه ی رژیم.
فرصت «آسّه برو آسّه بیا که گربه شاخت نزنه» نیست، خانم ها و آقایان! زمان تعیین تکلیف است. باخود. با مردم. و با تاریخ. آنجا که پای خون در میان است، بگذارید با یکدیگر رودربایستی نداشته باشیم.

۳ ـ فعال شدن شبکه های اجتماعی جنبش، در دادن اخطار های مناسب به دست اندرکاران این توطئه. راقم این سطور، مرزبندی خود را با «خشونت» (با تعریفی که خود از آن ارائه داده است) اعلام کرده است. (۴ ) اما هیچ دلیلی وجود ندارد که مشوقان، مروجان، مبلغان، تئوریزه کنندگان، آمران، عاملان، مباشران و... طرح اعدام ها، تا روز پیروزی نهایی مردم، بی مجازات باقی بمانند. نه هیچ دلیلی وجود دارد. و نه هیچ ضرورتی. و نه حتی هیچ عدم مشروعیتی... سخن ِ روشن تر در این زمینه را مردم، خود خواهند گفت و نشان خواهند داد. و آن هم چه گفتنی و چه نشان دادنی! و سفلگان دست اندرکار، آن را خواهند شنید و خواهند دید. آن هم چه شنیدنی و چه دیدنی!

۴ ـ باید افکار عمومی مردمان جهان (به خصوص مردم اروپا و آمریکا) را به گونه یی بسیج کرد که بر حکومت های خود تحمیل کنند که پیشاپیش، و قبل از وقوع واقعه، به حکومت ایران اخطار دهند که در صورت انجام اعدام ها، بی درنگ، به قطع هر گونه مذاکره یی با آن، و به قطع هر چند موقت روابط دیپلماتیک با آن (به صورت دسته جمعی، مثلاً اروپاییان عضو اتحادیه ی اروپا از طریق اتحادیه) اقدام خواهند کرد.
این، به هیچ وجه، ربطی به آستانبوسی ورشکستگان سیاسی، در بارگاه آمریکا و اروپا، و نیز هیچ ربطی به درخواست ننگین تحریم مردم ایران، تحت نام تحریم رژیم، و یا چیز هایی از این نوع و بدتر از این نوع ندارد...
حکومت، بر عکس عربده کشی هایش، بسیار نیازمند روابط پیدا و پنهان با آمریکا و اروپاست. مثلاً نباید حرف های خامنه ای را حمل بر بی نیازی او کرد وقتی که در اولین سخنرانی بعد از «کودتا»، ضمن حمایت از نتیجه ی انتخابات قلابی در قلابی، و حمایت از دلقکی به نام «محمود احمدی نژاد»، با زبانی در ظاهر تهاجمی، اما در باطن عاجزانه، می گوید که اوباما از طرفی با ما سخن از مذاکره می گوید و از طرفی از «اغتشاشگران» حمایت می کند.
خیر. او دارد از آمریکا می خواهد که به ادامه ی مذاکره با او ادامه دهد. «تری میسان» نویسنده و تحلیلگر جنجالی بخشی از «طیف چپ» فرانسه، که به دلایل مختلف، از امور پشت پرده ـ به خصوص در مورد خاورمیانه ـ آگاه است، در گفتگویی، تقریباً دو ماه پیش از «کودتا»، اعلام کرده بود که مذاکرات میان حکومت ایران و آمریکا، همزمان از چند کانال، انجام می پذیرد، و در مراحل پیشرفته یی قرار دارد. (۵)

۵ ـ باید به هر طریق ممکن، به حاکمان ایران تفهیم کنیم که ما نخواهیم گذاشت که فاجعه یی از جنس کشتار های دهه ی ۶۰ تکرار شود؛ و در صورت وسوسه شدنتان به این تکرار، بر خلاف بار پیش، بهایی سخت سنگین را بر شما تحمیل خواهیم کرد. شما رفتنی هستید. این را خودتان هم فهمیده اید. اما در صورت چنان تکراری، این را بهتر خواهید فهمید!

۱۸ دی ۱۳۸۸


------------------
٭ این قسمت از این ترانه ی قدیمی، بعداً «ترجیع بند» شعر نسبتاً بلندی از راقم این سطور شد.
۱ ـ خشونت و مسالمت را از نو تعریف کنیم!
www.ghoghnoos.org

۲ ـ برای آشنایی بیشتر با مفهوم فرهنگی و تاریخی اصطلاح «بوزینگان بر منبر»، رجوع شود به توضیحات شعری از راقم این سطور، با عنوان «بوزینه یی برآمده بر منبر»، تقدیم به امامان جمعه حکومت:
www.ghoghnoos.org

۳ ـ «جنبش بی محابای خرداد، جنبش کمی بامحابای سبز، و چند نوع خمینی»، از راقم همین سطور:
www.ghoghnoos.org

۴ ـ همان مقاله ی مورد اشاره در شماره ی ۱ زیرنویس.

۵ ـ «اسراییل می خواهد، اما آیا می تواند به ایران حمله کند؟»
بخشی از گفتگوی تری میسان با خانم سیلویا کاتُری. لازم به یادآوری است (یا نیست) که راقم این سطور، نوشته های متنوعی از نویسندگان و صاحبنظران متعدد، ترجمه کرده است که این ترجمه ها الزاماً نشانه ی تأیید خود آن نویسندگان، یا حتی همان نوشته ی ترجمه شده شان نیست؛ و همیشه در انتخاب یک نوشته برای ترجمه، فقط ضرورت انتشار آن به فارسی ملاک عمل بوده است و بس.
بنابر این، ترجمه ی دو مقاله و بخشی از یک مصاحبه، از تری میسان، آن هم با تأکید بر جنجالی بودن و برخلاف جریان آب شنا کردن او، و نیز بر شخصیت مورد بحث و جدال و اختلاف نظر او، به هیچ روی نشان ارزیابی شخصی از شخص خود او و یا رفتار و مواضع قبلی و فعلی و بعدی او نبود، نیست، و نخواهد بود. اصلاً و ابداً. بلکه ملاک، فقط همان بود، هست، و خواهد بود که نوشته شد.
www.ghoghnoos.org


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست