یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

کفل دمکراتِ مهوش
از «شعرهای پاریسی»


رضا فرمند


• تو هرگز کسی را به دیدن رقص‌ات وانداشتی
و ترانه هایت را هرگز به زور به گوش مردم نخوراندی.
هر گز کسی را وانداشتی که بگوید که کفل تو زیباترینِ کفل هاست
هر گز کسی را وانداشتی که به کفل تو بگراید.
تو هوس‌کار بودی. همین!
و کفل تو، دمکرات‌ترین کفل ها بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۷ مهر ۱٣٨٣ -  ۲٨ سپتامبر ۲۰۰۴


 

 
 
 
farmand@frederiksholm.net
در پُروکُپ*، این بار تاریخی
در این بار، کز روح بزرگان کلمه سرشار است
دارم به تو می اندیشم مهوش
دارم به یادِ ارجمندِ تو می نوشم.
  
 
تو هَوَس‌کار بودی مهوش! همین!
و  با رقص دست و سرین‌ات، هوس مردان را روشن می کردی.
تو  تباهکار نبودی! تو ستمکار نبودی.
تو ریاکار نبودی! تو سیاهکار نبودی.
تو راههای زندگی را قُرُق نکرده بودی
تو دکانِ هزارنبش دین نگشوده بودی
و به زور به مردم کالاهای کهنه‌ی ایمان نمی فروختی
تو در چهارراههای آزادی، با گلوی اوباش عربده نمی کشیدی
تو هوس‌کار بودی! همین!
 
تو هرگز کسی را به دیدن رقص‌ات وانداشتی
و ترانه هایت را هرگز به زور به گوش مردم نخوراندی.
هر گز کسی را وانداشتی که بگوید که کفل تو زیباترینِ کفل هاست
هر گز کسی را وانداشتی که به کفل تو بگراید.
تو هوس‌کار بودی. همین!
و کفل تو، دمکرات‌ترین کفل ها بود
چرا که هیچ کفلی را به زور نرقصاند.
 و به هیچ کفلی توهین نکرد!
 
***
 
زور، وحشی است مهوش!
زور، چرکین است!
زور، نادان است!
زور بی پرنسیب است!
زور، خاستگاه همه‌ی تبهکاری هاست!
و تبهکاری ناب، در شکستن قلم هاست، در بستن دهان‌هاست.
و تبهکاری ناب، شلیک ایمان است؛
زندانی کردن زندگی‌ست!
 
تو خواهر آزادی بودی مهوش!
تو خواهر مهربانی بودی!
تو هرگز! هرگز! خوراک مردم را به پُرسش نخوراندی!
تو هرگز! هرگز! نوشاک مردم را به پُرسش نچشاندی!
تو هرگز! هرگز! پوشاک مردم را به گیره های پُرسش نیاویختی!
تو هرگز! هرگز! سخن های مردم را در روزنامه ها نبستی
تو به هیج کسی یک کلمه‌ی ناروا نگفتی
و در پارک ها و جشن ها در کمین شادی مردم ننشستی
تو حتی، توهین‌ کنندگان‌ات را به دادگاه نکشاندی
جوابشان را هم ندادی!
و با لبخندت، به دیدن نابسامانی هم رفتی.
تو خواهر آزداگی بودی مهوش
تو ماه بودی، ماه!
من اگر می توانستم در سایه‌ی لُمبرهای دمکراتِ تو می زیستم مهوش
تا در سایه‌ی گنبدهای زور
اگر برای رقص سرین تو جایی نباشد
برای آزادی هم نخواهد بود مهوش
 
من با همه‌ی واژه هایم که خواهران تواند
یادت را می بوسم مهوش
دست و سرین گرامی‌ات را می بوسم
چه راست باشد! چه کج!
 
تهران اگر بزرگ شود
برای رقص کفل تو هم جا خواهد داشت.
کفل تو هرگز به روی زندگی مردم ننشست.
کفل تو هرگز نگفت که کفل نیست
کفل تو هرگز به کفل های دیگر پاپوش ندوخت.
کفل تو هرگز با خودش مسابقه نداد که بعد بگوید
همه به او رای داده‌اند و بهترین کفل است
کفل تو هر گز به کفل های دیگر شاخشانه نکشید
و عکس‌اش را به زور به خوردِ چشم مردم نداد
تو دموکرات‌ترین کفل ها را داشتی مهوش!
 
من با همه‌ی واژه هایم که خواهران تواند
یاد‌ت را می بوسم مهوش
دست و سرین گرامی‌ات را می بوسم
چه راست باشد! چه کج!
 
سرین تو با درخشش‌اش همه‌ی حرف هایش را می زد
تو راستگوترین، اخلاقی‌ترین کفل ها را داشتی مهوش
تردامنان، تباه‌اندیشان
قربانیان اخلاق نادان
سرین‌ات را به زرورق هوس می پیچیدند و به خلوت می بردند
و در کوچه و بازار، ناسپاسانه محکوم‌ات می کردند
تو پاک‌ترین کفل ها را داشتی مهوش!
 
***
 
تو هیچ بدهکاری به اخلاق نداری مهوش!
سرین تو کفل های نه ساله به بغل هوس نفرستاد!
سرین تو هماغوشی را سنگسار نکرد!
سرین تو خوابگاه‌ِ مردم را به جستجوی گناه نگشت!
سرین تو در برابر همه، انگشت‌اش را بی شرمانه به باکرگی زنان نکشید!
سرین تو به راستی مهوش هچ‌یک ازاین کارها را نکرد!
 
من با همه‌ی واژه هایم که خواهران تواند
یادت را می بوسم مهوش
دست و سرین گرامی‌ات را می بوسم
چه راست باشد! چه کج!
و در شعرم، با سری افراشته
رقص‌ات را به صحنه می برم
و ترانه‌هایت را پخش می کنم.
 
 
* Le Procope یکی از قدیمی‌ترین بار-رستوران های پاریس
واقع در اودئون. پاتوق بزرگترین نویسندگاه فرانسه
چون روسو، ولتر، بالزاک، هوگو، ورلن...
 
پاریس. ۲۶ ژوئیه ۲۰۰۴  
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست