یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بیانیه شماره ۱۷ موسوی، تجلی تقسیم کار نانوشته در جنبش سبز


رضا سیاوشی - امیرحسین گنج بخش


• خصوصیت چند وجهی انتخابات آزاد، هم تضمینی برای اتحاد در ضمن کثرت گرایی جنبش سبز و همزیستی گرایش های آن است؛ هم خواست مرکزی دمکراسی خواهان است، و هم راه حل خروج از بن بست برای سردمداران رژیم است؛ این طرح ترفندی بر علیه رژیم نیست، بلکه دعوت صادقانه از معقولین نظام است که آنها هم می توانند به گرد انتخابات آزاد به مردم به پیوندند و در این بازی مشترک بصورت مساوی بااعضای جنبش سبز شرکت کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۰ دی ۱٣٨٨ -  ۱۰ ژانويه ۲۰۱۰


این چهارمین نوشتار از نویسندگان حاضر در ارتباط با سامانیابی جنبش سبز و چشم انداز آینده و نقش راهبردی «انتخابات آزاد» در آن است. موضوع نوشته حاضر بررسی و رمز گشائی بیانیه شماره ۱۷ مهندس موسوی است که در پی وقایع محرم صادر شده است. اکثر صاحب نظران وقایع محرم را نقطه عطف جنبش سبز می دانند. از نظر ما، در پی وقایع عاشورا جنبش سبز وارد فاز جدیدی شده و از یک جنبش اعتراضی و مطالباتی به جنبش کشور داری و دولتمداری فراروئیده است. بازتاب این امر را هم در بیانیه ۱۷ مهندس موسوی و هم در واکنش های مثبت و منفی سبزها و دولتی ها می توان مشاهده کرد. حتی بیانیه ۵ نفری که خود را درون ساختار معرفی می کنند، خواهی نخواهی ساختارهای نظام را به چالش کشیده است. از آنطرف هم ما شاهد اغتشاش در جبهه حکومتیان هستیم که یکی از نشانه های آن استعفای آیت الله حسینیان رئیس «فراکسیون انقلاب اسلامی» در مجلس است. وی که از تند خوترین بخش اصولگرایان است، با اعلام علنی شکست از مجلس استعفاء داده و در استعفانامه اش عباراتی بکار برده مانند « احساس نا امیدی، سرخوردگی، ‌ ناتوان از خدمت، نقش بر آب شدن تلاش ها، بی‌خاصیت شدن» و همانجا خود را «شکست‌خورده، زخم‌خورده» می خواند و چشم اندازی جز «گوشه‌گیری، عزلت» برای خود نمی بیند. توجه کنید که این سخنان پس از وقایع محرم و پس از تظاهرات دولتی ۹ دی ماه، و پس از تبلیغات دولتیان در بزرگنمائی آن تظاهرات و تحقیر جنبش سبز نوشته شده است. نشان می دهد که حتی خود حکومتیان هم تبلیغات خود را باورد ندارند. جنگ فرسایشی بر علیه جنبش سبز به فرسایش نیروهای جنگی رژیم انجامیده است.

بررسی بیانیه ۱۷ مهندس موسوی باید در پرتو مسائل فوق و به عنوان یکی از قطعات پازل بزرگ تری که صحنه سیاسی ایران را تشکیل می دهد انجام گیرد. در زیر، در بخش اول موضوع تقسیم کار نانوشته در درون جنبش سبز بعنوان کلید رمز درک بیانیه های موسوی را مطرح میکنیم. در بخش دوم   به فراروییدن جنبش سبز از جنبش مطالباتی به جنبش دولت مداری و کشورداری، و انعکاس آن در بیانیه ۱۷ موسوی می پردازیم، در بخش سوم به نقش مرکزی انتخابات آزاد در جنبش سبز و بررسی وزنه آن در بیانیه آقای موسوی خواهیم پرداخت ، و در بخش چهارم به تفاوت های بیانیه مهندس موسوی با طرح مطهری و بیانیه ۵ نفر خواهیم پرداخت.

۱
تقسیم کار نا نوشته در جنبش سبز چیست؟
کلید رمز بیانیه های موسوی در آنست که بر خلاف شیوه متداول، این بیانیه ها جمعبندی یا بازتاب تظاهرات خیابانی و فعالیت های دیگر جنبش سبز نیستند، بلکه مکمل آنهایند. بنا به الزامات جنبش سبز، میان مهندس موسوی و بدنه جنبش سبز یک تقسیم کار نانوشته شکل گرفته است که منشاء آن در سرشت خودپو و خودگران جنبش سبز نهفته است. این خودپوئی و خودگردانی لزوما" خوب نیست، ولی تاکنون و در شرایط ویژه ایران نکات مثبت فراوانی داشته است. امید آنست که روزی جنبش سبز انسجام پیدا کند، به فرماندهی واحد دمکراتیک دست یابد، تا کارآمدی جنبش صدها برابر بالاتر رود. اما تا آن هنگام، خودپوئی نسبی جنبش سبز را باید بعنوان یک حقیقت به پذیریم. این حقیقت موجب کاهش کارآمدی جنبش سبز است، اما از بعضی جنبه ها امکاناتی را برای جنبش پدید آورده و انعطاف هائی را ممکن گردانیده که در مقابله با درندگی رژیم حیاتی هستند.

این خودپوئی و خودگردانی جنبش سبز، رابطه ویژه ای را میان بدنه و رهبری بوجود آورده است و حتی می توان گفت تا حدودی جنبش سبز مستقل از رهبری عمل می کند. مثلا" شاهد بودیم که در تظاهرات عاشورا مهندس موسوی تصریح کرد که بنا به مقتضیات جنبش سبز از دعوت به راهپیمائی اجتناب کرده است تا همگان به خودجوشی و خودگردانی این جنبش، و استقلال نسبی آن از وی پی ببرند. بنا براین ما با رابطه بسیار پیچیده تر از انواع رایج رهبری و پیروی روبرو هستیم که بیشتر بیان یک تقسیم کار نانوشته ولی بسیار ظریف و پیچیده میان دو طرف است. اقدامات بدنه و رهبری لزوما" همیشه عمودی و از بالا به پائین نیست، در بسیاری مواقع موازی است. به همین دلیل مهندس موسوی خود را همراه و همسفر جنبش سبز می خواند. این تقسیم کار بیش از همه در مورد عاشورا دیده شد. نخست آنکه مهندس موسوی دعوت کننده تظاهرات نبود. در ثانی، بیانیه ۱۷ که پس از این تظاهرات منتشرشد، بیانیه این تظاهرات نیست، بلکه نقش تکمیلی برای آن دارد. این بیانیه هم در لحن و هم در مضمون با شعارهای ساختار شکنانه تظاهرات روز عاشورا متفاوت است، اما نفی آنان نیست، بلکه مکمل و ادامه آنها است. اگر از زاویه خاصی نگاه کنیم، ایندو می توانند یینگ و یانگ ( Ying , Yang) جنبش باشند و مانند ترازو یکدیگر را میزان کنند. از این منظر حتی می توان گفت که اگر بعضی شعارهای رادیکال تر در خیابانها طرح نمی شدند، مهندس موسوی مجبور بود برای ایجاد توازن و اثبات رزمندگی و یا تقویت انرژی جنبش، لحن سخت تری در بیانیه رسمی اتخاذ کند که لزوما" به نفع جنبش سبز نبود. هرگاه کسی به این ظرافت ها توجه نکند، بناچار بیانیه ۱۷ مهندس موسوی را بر ضد تظاهرات عاشورا تبیین خواهد کرد و درنتیجه تنها کاری که برایش می ماند تخطئه رادیکالیسم نسبی جنش سبز و اعلام جرم بر علیه شعارهای ساختارشکنانه آنست.

جنبش سبز، با آنکه عمیقا" به اصل عدم خشونت پایبند است، اما هنوز بیان تقابل و رویاروئی عمیق و ریشه ای میان دو رویه کاملا" متضاد در تمام سطوح فرهنگی و اجتماعی و تاریخی و انسانی و ارزش ها است. در این ستیز سیاسی، در جه ای از رادیکالیسم برای شکستن تابوهای نظام به ویژه قداست ولایت فقیه الزامی است، حتی اگر این کار هزینه بر باشند. همانگونه که اشاره شد، به پشتوانه این رادیکالیسم نسبی در خیابان است که برای مهندس موسوی بعنوان رهبر جنش سبز فرصتی فراهم می آید که در حوزه رسمی بیانیه ملایم و حتی صلح جویانه صادر کند بدون آنکه سرشت مبارزه جویانه جنبش سبز مورد پرسش قرار بگیرد یا از برش آن کاسته شود. در انتهای این بخش لازم است تاکید گردد که بیانیه های مهندس موسوی کامل و بدون نقص نیسنتد، ولی روح این بیانیه ها درست و تکمیل کننده قلب و مغز جنبش سبز است. مثلا" مهندس همواره، بدون هیچگونه تردید و اما و اگر از خیابان دفاع کرده است و در برجسته کردن حقیقت پرشکوه جنش سبز که در زیر بدترین فشارها و درنده خوئی ها مقاومت می کند چیزی کم نگذاشته است. و اگر به جز این بود با سناریوی دیگری روبرو بودیم.   

۲
فراروئیدن جنبش سبز از جنبش مطالباتی به جنبش دولتمداری
جنبش سبز امروز دیگر از یک جنبش اعتراضی و یا مطالباتی فراتر رفته و عنصر دولتمداری و کشور داری را نیز با خود حمل میکند و این در لحن و محتوی نوشته مهندس موسوی نیز بازتاب یافته است.

به پشتوانه گستردگی، عمق، صلابت، و متانتی که در تظاهرات خیابانی به نمایش گذاشته شده، پیامی که از ملایمت بیانیه موسوی منتقل می شود نه ضعف و عقب نشینی، بلکه دولت مداری و مسئولیت پذیری است. تقسیم کار نانوشته میان خیابان و مهندس، اجازه داده است تا مهندس موسوی با لحنی دولت مدارانه با رقیب سخن بگوید. مقایسه کنید این بیانیه موسوی را با بیانیه هائی که از طرف نظام به همین مناسبت صادر شد. محتوی آنها عملا" اعلام جنگ داخلی و کشتار مردم است. لحن آنها هم تهدید و زشتخوئی است. تو گوئی این بیانیه ها نه از طرف دولتمداران یک کشور بزرگ، بلکه از طرف باندهای مافیائی برای تهدید و ترساندن رقیب صادر شده است.
بیانیه   ۱۷ محل نزاع را امر کشور داری بیان کرده است و به خوبی نشان میدهد منافشه کنونی ، موضوعش کشور داری است. النصربالرعب ابزار کشورداری نیست.

اما فراروئیدن جنبش سبز به جنبش دولتمداری دو وظیفه جدید در برابر آن قرار می دهد که بنا بر تقسیم کار پیش گفته، اکنون مهندس موسوی مسول پی گیر این دو وظیفه در حوزه رسمی سیاست است. خودگردان بودن جنبش سبز دست مهندس را باز می گذارد تا بیشتر توان خود را صرف این دو وظیفه نماید. و درک درست این دو وظیفه دیگر مهندس موسوی نیز، برای درک بیانیه های او حیاتی اند. این دو وظیفه عبارتند از:

الف – مقابله با خطر فروپاشی کشور و پی گیری آن در حوزه سیاست رسمی.
رژیم که شیشه عمر آن هزار ترک برداشته و در سراشیب سقوط قرار دارد، در آخرین نفس ها می خواهد با گره زدن سرنوشت کشور ایران به سرنوشت خود، عملا" کشور را به گروگان بگیرد. خامنه ای می گوید اگر من بروم کاری می کنم که ایران هم با من برود. همان روحیه ای که باعث می شود وی برای بدست آوردن بمب اتمی ایران را در معرض حمله نظامی قرار دهد، یا به سمت جنگ داخلی سوق دهد. در این شرایط حساس، مقابله با توطئه هایی که ایران را به سمت فروپاشی میبرد از مهمترین وظائف مهندس موسوی در حوزه رسمی و عمومی است.

ب – هدایت تقابل و ستیز سیاسی با جبهه مقابل در حوزه سیاست رسمی و عمومی.
وظائف جنبش سبز در مراوده با جبهه مقابل شامل سه بخش می شود .
۱ - ایجاد تزلزل و شکاف در جبهه مقابل ( همه جبهه مقابل لزوما" دشمن نیستند.)
۲ – جلب گرایشات و افرادی که به تدریج از جبهه مقابل کنده می شوند به جبهه سبز. رژیم در حال فرسایش است. با گذشت زمان بسیاری از نیروهای منتسب به آن بصورت مخفی یا علنی جدا می شوند. این نیروها یا به دلیل وجدانشان و یا منافعشان، یا هر دو، آماده می شوند به سبزها به پیوندند. آنها باید بدانند که اگر به این طرف خط بیایند، از طرف سبز ها در خطر نیستند. مهندس موسوی بهترین کسی است که از آنها دعوت کند و به آنها تضمین های لازم را بدهد، بلکه با استدلال نشان دهد که منافع جنش سبز در انتقام جوئی از آنها نیست. نکته مهم که این امر را در دستور کار قرار داده است، آنست که امروز، چنانچه در رفتار آیت الله حسینیان دیده می شود، حتی بد خیم ترین هواداران نظام به بی آینده بودن رژیم پی برده اند.
٣ - بن بست گشائی برای آنچه از حاکمیت باقی مانده، تا بلکه هزینه گذار هرچه کمتر باشد. نمونه این امر در ماده اول بیانیه ۱۷ مشاهده می شود.

ماده اول بیانیه با عنوان پاسخگو کردن دولت در واقع به کلیت نظام راه گشائی از بن بست حکومتی را نشان می دهد. در این ماده، مهندس موسوی به سردمداران نظام راهنمائی می کند که چگونه با کمترین هزینه از دایره بسته سرکوب و تجاوز، به مدار همراهی با مردم عبور کنند. اما در قدم اول باید از توهمات بیرون بیایند، به خصوص دروغ های خود را باور نکنند و بحران را بپذیرند. پس از پذیرفتن بحران ، روندی را آغاز کنند تا پروسه برون رفت از بن بست آغاز شود. اما حل بحران به معنی بازگشت به قبل از ۲۲ خرداد نیست. بلکه تنها به این معنی است که مسیر رفتن بسمت انتخابات آزاد برای دو طرف کم هزینه تر باشد. یعنی ماده اول رووزنه ای است برای نظام که از آن روزن مواد دیگر بیانیه را با هزینه کمتر بپذیرند. ماده اول، بدون ماده های دیگر که موضوعش انتخابات آزاد و شرایط آن است بی معنی می باشد. ماده اول راهکاری است برای نهادهای دولتی تا با استفاده از مکانیزم های درونی نظام اسلامی به مسیر انتخابات آزاد به پیوندند و با این کار از تبدیل شدن به سیاه ترین نظام قرن ۲۱ ام اجتناب کنند. بجز ماده اول بقیه یا مستقیم یا غیر مستقیم به انتخابات آزاد مربوط هستند.

٣
انتخابات ازاد، ستاره راهنمای جنبش سبز
گفته شد که کلید رمز تبیین بیانیه های موسوی، درک تقسیم کار میان بدنه جنبش و مهندس است، اما دلیل موفقیت این تقسیم کار نانوشته چیست؟ می دانیم که تا کنون در سیاست ایران بیشتر تقسیم کارها، و یا قرارهای ساده که حتی با دقت نوشته شده اند و بسیار هم تضمین داشته اند کمتر موفق بوده اند، در مقایسه، چگونه است که این تقسیم کار در جنبش سبز تا آنجا موفق بوده که میوه آن شگفتی مردم ایران و جهان را بر انگیخته. چگونه می توانیم این درجه هماهنگی میان مهندس موسوی و بدنه جنبش سبز را توضیح دهیم. در صورتیکه، چنانکه پیش تر گفته شد، حتی بسیاری از شعارهای طرفین هم با هم تفاوت دارند. نمونه دیگر، عبارت «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» مهندس موسوی را در نظر بگیرید. چنین عبارتی حتی یک بار از بدنه جنبش سبز شنیده نشده است. در عوض، تمایل بدنه جنش به شعار «جمهوری ایرانی» بسیار بیشتر است. بدنه جنبش سبز و رهبرانش حتی ادبیات یکسان بکار نمی برند. با این همه این رابطه دو طرفه تا کنونی موفق بوده است. دلیل این موفقیت را چگونه می توان توضیح داد؟

برای یافتن دلیل موفقیت باید از آنطرف مسیر استدلال به مسئله نگاه کنیم. یعنی از نتیجه گیری که همانا راهبرد انتخابات آزاد است شروع کنیم. وقتی از منظر راهبرد انتخابات آزاد بنگریم، خواهیم دید که این کلاف ظاهرا سر در گم به راحتی باز میشود و از درون این همه سردرگمی ها ، تصویر روشنی از چشم انداز جنبش سبز و نقشه راه گذار به آینده ایران بدست می آید. اکنون دلیل موفق بودن تقسیم کار روشن می شود. چون این تقسیم کار انتزاعی نیست بلکه در متن راهبرد انتخابات آزاد شکل گرفته است. اکنون می توانیم تصویر جدیدی از جنبش سبز ترسیم کنیم. تقسیم کار نانوشته در متن راهبرد انتخابات آزاد، بعنوان اسم شب جبنش سبز به پیش بگذاریم، خواهیم دید که بیانیه شماره ۱۷ موسوی به آسانی محتوی خود را به ما می نمایاند. و با همین اسم شب می توان به درون دولت مداری بیانیه راه یافت.

در بیانیه موسوی، درک درست رابطه میان ماده اول (دولتمداری) و چهار ماده دیگر حیاتی است. زیرا وزن بالای مسئله انتخابات آزاد در بیانیه موسوی، می تواند آن را به نقشه راه گذار مسالمت آمیر به دموکراسی بدل کند. خصوصیت چند وجهی انتخابات آزاد، هم تضمینی برای اتحاد در ضمن کثرت گرایی جنبش سبزو همزیستی گرایش های آن است ؛ هم خواست مرکزی دمکراسی خواهان است، و هم راه حل خروج از بن بست برای سردمداران رژیم است؛ این طرح ترفندی بر علیه رژیم نیست، بلکه دعوت صادقانه از معقولین نظام است که آنها هم می توانند به گرد انتخابات آزاد به مردم به پیوندند و در این بازی مشترک بصورت مساوی بااعضای جنبش سبز شرکت کنند. این برای اعضای رژیمی که مطلقا" آینده ای ندارد، فرصتی است برای آینده دار شدن است. این مفهوم زمینه تمام راه حلهائی است که برای برون رفت از بن بست حکومتی لازم است ارائه شود.
گفتیم و باز تکرار میکنیم که جنبش سبز از روز نخست یک جنبش انتخاباتی بود، جوهرشعار اولیه آن "رای من کجاست" انتخابات آزاد است. هر طرحی که نقش مرکزی انتخابات آزاد را در راه حل ها و راهبردها و راهکارها و اتحادها در نظر نگیرد، به ناچار به بیراهه می رود.

۴
تفاوت بیانیه مهندس موسوی، طرح مطهری و طرح ۵ نفر
تفاوت اصلی میان طرح ۵ ماده ای موسوی با طرح ۷ ماده ای علی مطهری نیز همان موضوع «انتخابات آزاد» است که در طرح مطهری مفقود است. مطهری هم با زبان خودش به مسائلی مانند آزادی بیان و آزاد کردن زندانیان پرداخته، اما طرح او تنها برای خودی ها است. راهی برای مشارکت دگر اندیشان باز نگذاشته است. وی خودی و غیر خودی را تا درون زندانها هم گسترش می دهد. از آزادی زندانیان می گوید، اما دستگیر شدگان تظاهرات عاشورا را مجزا می کند و در عوض آزادی، بر لزوم مجازات آنها تاکید دوباره می کند. او ظاهرا" می خواهد به اصلاح طلبان امتیازاتی بدهد، تا از جنبش سبز جدا شوند، بلکه زمینه انحلال جنبش سبز فراهم شود. البته علی مطهری فرد مهمی نیست. و بیانیه او به خودی خود اهمیتی ندارد. مگر آنکه با این ترفند درجه چندم، موجب سردرگمی سیاسیون درجه اول شود. متاسفانه به نظر می رسد فرد هوشمندی مانند عباس عبدی شیفته این طرح گردیده است. این خود هشدار دوباره ای است که هرگاه هدف استراتژیک جنبش سبز که همان انتخابات آزاد است برای کسی روشن نباشد، به آسانی بازی می خورد. هرگاه متفکر درجه اولی مانند عباس عبدی بازیچه فرد متوسطی می شود که حتی نزدیک ترین کسانش او را جدی نمی گیرند، پس اهمیت شعارهای کانونی صد برابر برجسته می شود.

با همین معیار می توان به بررسی بیانیه ۵ نفر پرداخت. در آن بیانیه ۱۰ ماده ای حتی یک ماده مستقل به «انتخابات آزاد» تخصیص نیافته، بلکه تنها بصورت حاشیه ای در ماده مربوط به عزل احمدی نژاد آمده است. همین نشان می دهد که برای این ۵ نفر مرتبه انتخابات آزاد کجاست. تازه چنانکه می گویند آن حاشیه را هم پس از خواندن بیانیه ۱۷ موسوی اضافه کرده اند. در همان حاشیه هم سخن از تشکیل یک کمسیون برای تعیین اصول انتخابات آزاد است! ظاهرا این فرهیختگان اطلاعی از اعلامیهً استانداردهای انتخابات عادلانه و آزاد که در تاریخ ۲۶ مارس ۱۹۹۴ در پاریس به اتفاق آرا به تصویب یکصدو پنجاه و چهارمین نشست شورای پارلمان جهانی رسیده است و جمهوری اسلامی هم آن را امضا کرده است ندارند که می خواهند چرخ را دوباره اختراع کنند. اگر «نظام» جمهوری اسلامی نمونه یکی از اختراعات این آقایان است، می دانیم که این بار «چرخ» را هم کج و معوج از نو «اختراع» خواهند کرد. در مقایسه با انتخابات آزاد، استعفاء احمدی نژاد حتی اگر نقش تاکتیکی مهمی امروز داشته باشد، باز هم در دراز مدت بی اهمیت است. چه احمدی نژاد سقوط کند و چه باقی بماند، شعار کانونی ما انتخابات آزاد است. محور اصلی که به گرد آن تغییرات پی گیری شوند بدون آنکه مانند دوم خرداد از مسیر خود منحرف گردند، همین است.   

انتخابات آزاد نه تنها برای سامان دهی آینده در آنطرف پل گذار مهم است، بلکه خودش پلی است بسوی آینده.
همانطور که در اولین نوشتار با عنوان انتخابات آزاد، نقشه راه گذار گام به گام به دمکراسی، آمده است:«
«انتخابات آزاد» می تواند محوری یاشد که به گرد آن بن بست سیاسی ایران را گره به گره باز گشود، چشم انداز آینده کشور را از سیاهی بیرون آورد، و خطرجنگ و فروپاشی را منتفی کرد. در غیر این صورت خطر آنست که مجموعه ای از بن بست های سیاسی در داخل، تنش و تشنج با خارج، و خلاء فزاینده قدرت سیاسی ناشی از کاهش متداوم مشروعیت رژیم، و واگرائی فزاینده میان اجزای مختلف جامعه ایران ناشی از تجاوزات رژیم به حقوق مردم و اقلیت ها، دست به دست هم دهند و کشور ما را گام به گام بسمت انفجار کور اجتماعی و فروپاشی و نیستی برانند. از این نگاه سرنوشت کشور ما امروز در گرو نتیجه مسابقه میان انتخابات آزاد و فروپاشی است. یا انتخابات آزاد زودتر به ایران می رسد و از فروپاشی جلوگیری می کند، و یا پس از فروپاشی، به ناچار باید به گرد همان پروسه «انتخابات آزاد» ، آشتی ملی بوجود آورد و کشور را از درون خرابه های فروپاشی بیرون کشید.»


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست