نامه به آقای مهندس عزت الله سحابی
در پاسخ به نامهی مورخ ۱۱ دیماه ۱۳۸۸ ایشان به هموطنان خارج از کشور
احمد فرهادی
•
آقای سحابی عزیز ما ایرانیان مقیم خارج کشور در این رستاخیز ملی ضدکودتا "سرنوشت و حوادث ایران را دنبال" نکردیم بلکه همانند هممیهنان داخلنشینمان مبارزه را در این ۲۰۰ روز زندگی کردیم، با جنبش نفس کشیدیم، با آن دچار دلهره شدیم، با دیدن جمعتان در خیابانها احساس افتخار کردیم و حسرت خوردیم که چرا پیشتان نیستیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۰ دی ۱٣٨٨ -
۱۰ ژانويه ۲۰۱۰
هموطن گرامی جناب آقای مهندس عزت الله سحابی!
به عنوان یکی از "همه هموطنان" شما "در خارج از کشور"، و به تبع آن به عنوان یکی از مخاطبان نامهی شما، ضمن سپاسگزاری از محبت شما متقابلا عرض سلام و احترام نموده و آرزوی سلامت و موفقیت روزافزون برای شما دارم و مایلم از فرصتی که شما هموطن فرهیخته و مبارز و وطندوست با نوشتن نامه ایجاد کردهاید بهره برده چند نکته در بارهی این نامه با شما و دیگر هموطنانم در داخل کشور در میان بگذارم.
بسیار شادمانم دعوای خودی و غیرخودی بین ایرانیان مقیم داخل و خارج کشور بر نامهی شما غلبه ندارد. متاسفانه در این ۷ ماه سرنوشتساز بارها مطالبی از سوی برخی روشنفکران متعلق به جنبشسبز مقیم داخل کشور اشاعه یافته که در آنها ایرانیان مقیم خارج کشور، مستقیم یا غیرمستقیم، شهروندان درجه دو محسوب شدهاند. خار این تحقیر بسیار تیزتر از خار غم غربت و خار دلتنگی دوری از یار و دیار بر جان و روح و روان آدمی میخلد و زخمی دیرالتیام برجای میگذارد. و این خار برای آن گروه از ایرانیانی که خارج نشینی را خود و به میل برنگزیدهاند بلکه به اجبار به تبعید خارج تن دادهاند، تیزی بازهم بیشتر و دردناکتری دارد. انگاری که زندانی به خاطر در زندان بودناش، یا شکنجه شونده به خاطر شکنجه شدناش مورد ملامت قرار گیرد و مذمت شود.
گرچه شما ما خارجنشینان را به خاطر خارجنشینی ملامت ننموده و بر عکس آرزو کردهاید: "ای کاش شرایطی فراهم بود که شما . . . همه توان، انرژی و سرمایه مادی و معنویتان را برای همین مرز و بوم و مردم رنجکشیدهاش صرف میکردید"، ولی شما نیز متاسفانه در نامهتان به یک طبقهبندی بنوعی ارزشی و گزنده و تلخ دست زدهاید. شما بلافاصله به دنبال جملهی بالا نوشتهاید: "اما همین که بسیاریتان علیرغم مهاجرت در سالهای دور یا نزدیک، هم چنان درد وطن و مردم دارید و سرنوشت و حوادث ایران را دنبال میکنید باعث خوشحالی و تقدیر است". این طبقهبندی، یعنی جدا کردن ایرانیان خارج از کشور از دیگر ایرانیان و کاستن آنان به افرادی که در بهترین حالت "سرنوشت و حوادث ایران را دنبال" میکنند، بسیار آزار دهنده است. گرچه محتمل است این امر از آگاهی کم شما از آنچه بر ما ایرانیان خارجنشین در این ۷ ماه گذشت مایه گرفته باشد، اما سکوت در برابر آن میتواند به معنای تایید تلقی شود.
آقای سحابی عزیز ما ایرانیان مقیم خارج کشور در این رستاخیز ملی ضدکودتا "سرنوشت و حوادث ایران را دنبال" نکردیم بلکه همانند هممیهنان داخلنشینمان مبارزه را در این ۲۰۰ روز زندگی کردیم، با جنبش نفس کشیدیم، با آن دچار دلهره شدیم، با دیدن جمعتان در خیابانها احساس افتخار کردیم و حسرت خوردیم که چرا پیشتان نیستیم، با دیدن هر دست مزدوری که بر رویتان بلند شد زجر کشیدیم، و بدیهی است که هرچه از دستمان برآمد در انعکاس آنچه در ایران میگذشت در خارج از کشور انجام دادیم. هموطن عزیز ما صرفا "سرنوشت و حوادث ایران را دنبال" نمیکنیم با "سرنوشت و حوادث ایران" زندگی میکنیم با این تفاوت که حسرت نبودن در صفوف مقدم مبارزه بار روح و روانمان را سنگینتر میکند. درست مانند مبارزی هستیم که زندانی است و دستش از مبارزه به سان همرزمان آزادش کوتاه. "سرنوشت و حوادث ایران" "سرنوشت و حوادث" تک تک ما ایرانیان است چه ساکن خارج باشیم چه ساکن داخل. جنبش بالندهی سبز نیز تنها تعلق به ایرانیان داخل کشور ندارد و تنها ایرانیان داخل کشور نیستند که به جنبش تعلق دارند. آقای سحابی باید این چند ماهه اینجا میبودید و میدیدید حال و هوای ایرانیان مقیم خارج از کشور را. کاش از نزدیک میدیدید حتا جوانانی که یا تبعیدیان خردسالیاند یا متولدان غربت و برخی حتا هنوز شانس دیدار میهنشان را نیز نیافتهاند، در این مدت چه کردند و چه میکنند. فقط یک نمونه بگویم و بگذرم که بسیاری از جوانان دانشجو در این مدت درس و دانشگاه را به کناری نهاده و هرچه را که در خدمت این مبارزه میدانستند و میدانند انجام میدادند و میدهند ولی هرگاه پای درد دل پیش میآید گله میکنند که از دور چه فایده!
آقای سحابی ایرانی بودن داخل و خارج ندارد. همهی ایرانیان، چه مقیم داخل باشند و چه مقیم خارج، چه محل سکونت خود را به میل برگزیده باشند و چه به اجبار به آنان تحمیل شده باشد، شهروندان ایران هستند. و شهروند یک کشور سرنوشت و حوادث کشورش را دنبال نمیکند بلکه در سرنوشت و حوادث کشورش نقش بازی میکند و به سهم خود آن را رقم میزند. موقعیت جغرافیایی تنها در نوع ایفای نقش و تقسیم وظایف مهم و موثر است همانگونه که هم اکنون در داخل کشور نیز در نوع برخورد و مبارزهی شهروندان ساکن مناطق مختلف نقش مهمی بازی میکند. البته ما میدانیم آنان که در داخل کشور هستند در معرض یورش مستقیم قرار دارند و هزینهای که میپردازند بسیار سنگین است و هم از این رو به خودمان اجازه نمیدهیم بقول شما از دور بگوییم "لنگش کن".
نامه حاوی نکات بسیار آموزندهای است که قطعا مورد استفادهی "همه هموطنان" شما چه در داخل و چه در خارج از کشور قرار خواهد گرفت، ولی با اجازهی شما میخواهم به یک مورد ناراحتکنندهی دیگر نیز بپردازم. شما به درستی از بیم "سوق یافتن این حرکت مدنی و مسالمتآمیز به سمت تندی و خشونت" سخن راندهاید و نوشتهاید: "در این مورد کلیه افراد باتجربه و علاقهمندان به مردم و وطن ابراز هشدار و نگرانی کردهاند". گمان میکنم حول این موضوع و همچنین حول این حکم که کودتاگران "خود طالب خشونتآمیز شدن اعتراضات هستند تا راحتتر بتوانند آن را سرکوب کنند" نوعی توافق عمومی در جامعه وجود دارد. اما وقتی مینویسید "از شماها نیز همین توقع میرود" کار خراب میشود. این "شماها"یی که مورد خطاب قرار دادهاید همان مخاطبان نامهتان، یعنی "همه هموطنان" تان "در خارج از کشور" هستند و پرسش هم این است که چرا "هموطنان" تان "در خارج از کشور" را مورد خطاب قرار دادهاید؟ مگر این "کلیه افراد باتجربه و علاقهمندان به مردم و وطن" که "در این مورد . . . ابراز هشدار و نگرانی کردهاند" فقط در میان هموطنان داخل کشور وجود دارند؟ آیا در میان هموطنان شما در خارج از کشور "افراد باتجربه و علاقهمندان به مردم و وطن" یافت نمیشود؟ مگر "در این مورد" از بین "همه هموطنان" تان "در خارج از کشور" کم "ابراز هشدار و نگرانی کردهاند"؟ براستی آیا از این همه مقاله و بیانیه و مصاحبه و تفسیری که در خارج از کشور "در این مورد . . . ابراز هشدار و نگرانی کردهاند" خبری به شما نرسیده است؟ یقین دارم که شما کاملا حسن نیت دارید ولی این خطاب وهنآور است. آن را یکبار دیگر در ترکیبی دیگر بخوانید: "از شماها" [ یعنی "همه هموطنانم در خارج از کشور"] "توقع میرود" که مانند "افراد باتجربه و علاقهمندان به مردم و وطن" که "در این مورد . . . ابراز هشدار و نگرانی کردهاند" عمل کنید.
این خطاب شما علاوه بر توهین آمیز بودن به یک سوء تفاهم عمومی و زیانآور نیز دامن میزند و آن اینکه گویا تبلیغی یا توصیهای در مورد دست یازیدن به خشونت از سوی مردمی که با جنبش هستند صادر شده و گویا کسی تحت تاثیر این تبلیغات دست به خشونت زده است. در این مورد باید چند نکته را مد نظر قرار داد.
اولا ممکن است برخی از افرادی که مورد تهاجم قرار گرفتهاند در شرایطی به دفاع از خویش پرداخته باشند، که خبرها حاکی است تعداد کمی از این دفاع ازخودها اتفاق افتاده است. ولی جز دروغگویان منتسب به ستاد کودتا و زیر فرمان آن چه کسی میتواند ادعا کند که این دفاع از خودها بر پایهی نقشه و طرح پیشین و در پیروی از رهنمودی در این مورد صورت گرفته است؟ فراتر از آن چه کسی میتواند دفاع از خود برای رفع خشونت را اعمال خشونت بنامد؟ دفاع از خود در قاموس کدام کشوری و کدام قانونی اعمال خشونت محسوب میشود؟
ثانیا جریانها، احزاب و سازمانهای سیاسی، روشنفکران و فعالین سیاسی متعلق به جنبش، چه مقیم خارج و چه مقیم داخل، به ویژه در این ۷ ماهه، مرتبا و به کرات بر پرهیز از خشونت تاکید داشتهاند. تنها کسانی که بر طبل خشونت میکوبند، رسما تبلیغ خشونت میکنند، علنا خشونت را سازمان میدهند، با تمام قوا از اعضای سپاه و بسیج گرفته تا قمهکشها و لاتها را به صورتی بسیار خشن به جان پیر و جوان و زن و مرد میاندازند و صحنههای منزجرکنندهی تاریخی ایجاد میکنند، عبارتند از اعضا و اعوان و انصار ستاد کودتا، دولت کودتا و دستگاه قضایی. تاکنون هیچ ایرانی مردم دوست و وطنپرستی، نه در خارج و نه در داخل به هموطناناش توصیه نکرده است که دست به خشونت بزنند.
ثالثا اگر به فرض کسی نیز پیدا شود که در راستای "سوق یافتن این حرکت مدنی و مسالمتآمیز به سمت تندی و خشونت" چیزی گفته باشد، چرا باید ایرانی مقیم خارج کشور باشد؟ احتمال بروز چنین خطای فرضی میتواند هم در میان ایرانیان مقیم خارج کشور وجود داشته باشد هم در میان ایرانیان مقیم داخل. البته خوشبختانه تاکنون چنین احتمالی به واقعیت تبدیل نشده و فقط در حوزهی فرض باقی مانده است.
کوتاه سخن اینکه توصیهی کاملا درست شما دربارهی پرهیز از ایدهی "سوق یافتن این حرکت مدنی و مسالمتآمیز به سمت تندی و خشونت" همانند توصیههای کاملا درست شما دربارهی پرهیز از "دو قطبی سازیهای افراطی"، به ویژه حول مذهب و همچنین پرهیز از "شبیهسازی حوادث کنونی ایران با دوران انقلاب"، در هردو حوزهی جغرافیایی داخل و خارج به یک اندازه لازم التوجه هستند.
با احترام فراوان و با امید به پیشروی جنبش
احمد فرهادی
جمعه ۱۸ دیماه ۱۳۸۸
|