یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گفتم: سکوت کن


عسگر آهنین


• گفتم: سکوت کن
بگذار، رمز و راز ِ تو را دریابم
و، آرزوی ِ تو را بشناسم. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۴ دی ۱٣٨٨ -  ۱۴ ژانويه ۲۰۱۰


 
گفتم: سکوت کن
بگذار، تا صدای قلب تو را بشنوم.

گفتم: سکوت کن
بگذار، رمز و راز ِ تو را دریابم
و، آرزوی ِ تو را بشناسم.

گفتم: سکوت کن
تا عشق فرصتی برای سخن گفتن داشته باشد
زیرا، سخن رسا نیست
و، پرده روی آرزوی نهان ِ تو می کشد.

گفتم: سکوت کن
بگذار تا نگاه وُ نفس هامان
با هم سخن بگویند.
تا شاهد ِ شکفتن ِ گل باشیم:
شادی، سرود ِ شکوفایی ست.

گفتم: سکوت کن
غافل که تو یک زخم دیده ای
غافل که تو یک سینه سخن داری.
*****

رفتی و ُ جای تو خالیست
رفتی وُ ردّ پای تو، حتا
بر برف ِ تازه نیست.

این شعر ِ نوُسروده بدرقه ی راهت!


               آلمان، ژانویه ۲۰۱۰


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست