تهران، خواهر شهرهای آزاد است
از «شعرهای پارِیسی»
رضا فرمند
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲ آبان ۱٣٨٣ -
۲٣ اکتبر ۲۰۰۴
farmand@frederiksholm.net
تهران دارد بزرگ می شود
ترکیدن استخوان واژه هایش هر سو شنیده می شود
تهران، بزودی از همهی خدایان بلندتر خواهد شد
تهران بزودی هر کجا که خواست خواهد رفت
هر چه خواست خواهد پوشید
هر چه خواست خواهد نوشید
و با هر که خواست دستافشانی خواهد کرد.
تهران دارد بزرگ می شود
و سرود آزادی را در خلوت می آزماید؛
واژه هایش را آب می دهد؛
و اندیشه هایش را پاس می دارد.
***
پاریس، همینکه بزرگ شد
خدا، خاکسارانه پای حرفاش نشست
پاریس همینکه بزرگ شد
نخوتِ کشیشان را به رودِ سِن افکند
پاریس همینکه بزرگ شد
همهی شهرهای جهان فهمیدند که می توانند بزرگ شوند
تهران دارد بزرگ می شود
و خدای خودسر هم باید به ناگزیر بزرگ شود
مگرنه خدا با شهری که بالیده است چه می تواند بکند؟
با غولی که میلیون ها سر دارد
با غولی که با شش های آزادی نفس می کشد
و پوستاش از پُرسش می درخشد
خدا چه می تواند بکند؟
تهران، در پرسش های بارور جوانان دارد بزرگ می شود
تهران در دخمه های ایمان، زیر حجاب های زور
در اتوبوس های خرمقدس دارد بزرگ می شود
تهران در هستی فشردهی جوانان دارد بزرگ می شود
تهران خود را برای جشنی بزرگ آماده می کند
و خدا باید شتاب کند اگر می خواهد جایی برای نشستن پیدا کند
تهران، از پاریس چه کم دارد؟
تهران، خواهر شهرهای آزاد است.
پاریس، زور مومن را
با تیپایی از زندگیاش بیرون کرد
تهران چرا نتواند چنین کند؟
تهران هم می تواند با آزادی بنوشد، شادمانی کند
خندهی تهران از خندهی پاریس چه کم دارد؟
خوشگذرانی خیلی هم به تهران برازنده است!
تهران به شهرهای آزادِ جهان بافته می شود:
خندههایش هشیارتر می شود
شادی هایش هشیارتر می شود
مستی هایش هشیارتر می شود
تهران، از کُمای دین دارد بیدار می شود
تهران، واژههایی می آموزد که خدای خودسر در خواباش هم نشنیده ست.
تهران دارد در همهی بستگی ها به پوستهی ایمانِ کور نوک می زند
و شاهپر پُرسش هایش را یکی یکی از بستگی ها بیرون می آورد
پاریس، در کلمه بزرگ شد
و همهی شهرهای دیگر نیز در کلمه بزرگ شدند
تهران، همهی واژه های آزادی را می آموزد
و در همهی نشست های آزادی سخن می گوید
تهران در همهی سخن ها و پُرسش ها دارد بزرگ می شود
تهران در همهی واژه هایی که زیر دندان سانسور له شدند دارد بزرگ می شود
تهران دارد بزرگ می شود
و انداماش را در واژهها راست می کند
تهران دارد آزادیاش را از زیر تنِ ناسور سده های میانه بیرون می کشد
تهران دارد واژههایش را از واژه های چُدَنین و گردناکِ خدا جدا می کند
تهران دارد زندگیاش را واژه واژه از ایمان کور پس می گیرد
تهران دارد پنجره های خودش را می سازد
آفریدگار خودش را می سازد
تهران دارد بزرگ می شود
تهران در بطنِ هوش شگرفِ زنان دارد بزرگ می شود:
زنان فرزانهای که سختترین پُرسش ها را از خدا می کنند
و او را حسابی پُرسشپیچ کردهاند
چنانکه اگر خدا می توانست
سخنهایش را در باره زن پس می گرفت.
تهران دارد زندگیاش را می شوید
چرک ستبرِ گناه را از نگاهاش، از خواهشاش پاک می کند
تهران دارد بزرگ می شود
و از این پس، روی سخناش تنها با آزادی خواهد بود
تهران دارد زندگی اش را از دخمه های ایمان بیرون می آورد
تهران دارد هَوَساش را از گناه جدا می کند
تهران دارد همهی واژه های دین و ایمان را
با ترازوی نازک آزادی می سنجد
تهران دارد جهاناش را در هزار گوشه بازسازی می کند
تهران دارد شانههایش را سبک می کند
و خدایان و پیامبران و فالبینان را
آرام، روی زمین می گذراد
تهران دارد با کپسول پُرسش، عفونت پندارش را درمان میکند
تهران، خیلی دلش برای شنیدن آواز زنان سرمستاش تنگ شده است
تهران، دیگر از دیدن خدای خودسر در خیابان هایش خسته است
تهران دیگر از دیدن خدای خودسر در خوابگاهاش به جان آمده است.
تهران دارد بزرگ می شود!
***
تهران، هنگامی که در زنان فرهمندش خوار شد
دید که باید بزرگ شود
هنگامی که دوشیزگان هوشمند و پُرسشگرش را به زور روی خطبه ها خواباندند
دید که باید بزرگ شود
هنگامی که سرمستیاش را به تازیانهی نادانی سپردند
دید که باید بزرگ شود
هنگامی که زندگیاش را به زور از پرویزن دین گذراندند
و آن را از شادی و آزادی تهی کردند
دید که باید بزرگ شود
هنگامی که پُرسش ها را از دهاناش ربودند؛
دانش ها را از کتاب هایش زدودند؛
و زندگیاش را تکه تکه کردند تا در آیه ها بگنجد
دید که باید بزرگ شود
هنگامیکه که زیبایی زنانش را به کرشابِ سیاه درپیچیدند
و دانش و فراستِ رشکانگیزشاشان را از کرسی های بلند به زیر کشیدند
دید که باید بزرگ شود
*
تهران دارد بزرگ می شد
و بزودی، پیکر غولآسایش را بر خواهد افراشت
تهران بزودی زایش تازهی خود را
در میدان های آزادی جشن خواهد گرفت
تهران بزودی به خنده های مستانهی زنان و مردان
و به هلهلهی کارناوال های شادی خو خواهد کرد
تهران بزودی با هر که خواست دستافشانی
و با هر که خواست هماغوشی خواهد کرد.
و جامههای سیاهش را در میدان ها شادی به آتش خواهد کشید
تهران بزودی با همهی جان خواهد خواند
و با همهی جان خواهد خندید
تهران بزودی هر عطر پرسشی که خواست خواهد زد
و در کافه ها و کاباره ها یارش را آزادانه خواهد بوسید
تهران بزودی به جای نگاه، سخن خواهد گفت
به جای سخن، نوازش خواهد کرد
و به جای خودنوازی، هماغوشی خواهد کرد
تهران بزودی سرسینه ها و پاهایش را در هوای تابستانی به نسیم خواهد سپرد
در شبهای گرم تابستان، دوش آبجو خواهد گرفت
و جشن هایش را به یاری شراب و شامپانی به آسمان خواهد بُرد
تهران، بزودی به اندازهی آزادی بزرگ خواهد شد.
پاریس. ۲ اوت، ۲۰۰۴
|