یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آقای خاتمی چه کسانی "غلطی" کردند و "خلافی" گفتند؟


ج. پاکنژاد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۴ دی ۱٣٨٨ -  ۱۴ ژانويه ۲۰۱۰


آقای خاتمی که از سوی اصلاح طلبان عنوان بانی و رئیس گفتگوی تمدن ها را یافته است، در سخنانی که به مناسبت دیدار با اعضای شورای مرکزی مجمع نمایندگان ادوار مجلس ایراد کرد، مطالبی را بیان کرد که حاکی از روش همیشگی ایشان یعنی وسط بازی است. او با صادر کردن حکم محکومیت کسانی که ساختار استبدادی و متصلب جمهوری اسلامی را به هر دلیل قبول ندارند، نشان داد که تا چه حد خواستار گفتگو بین افراد کشور خویش است چه رسد به فرهنگها و تمدنهای مختلف.
وی با تاکید دوباره بر پذیرش ولایت فقیه، ( در قانون اساسی ولایت مطلقه است) به اصول مربوط به حقوق مردم نیز اشاره کرد. اما به این امر که این دو با هم در تناقضند، هیچ اشاره ای نکرد. او در سخنان خود، لااقل بخشی که توسط خبرگزاری ها نشر یافته است، حق اختلاف نظر که یکی از حقوق مردم است را، با صغرا و کبرا چیدن ناشی از طبیعت وسط بازی، نادیده گرفته واین حق را با محکوم دانستن" اقلیت و چند نفری" که شعار او را نمیدهند نقض میکند. میگوید:« ما انقلاب بزرگی داشتیم که از دل آن نظامی به نام جمهوری اسلامی درآمد که مورد قبول ما بوده و به آن افتخار کرده و می‌کنیم و شعار اصلی ما هم این بوده، هست و خواهد بود که "استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی". هیچ چیز دیگرهم شعار ما و اکثریت قاطع مردم نیست......... افراط ‌گرایی و ساختارشکنی برای همه بد است. همه باید آن ‌را محکوم کنند حتی اگر چند نفر شعار ساختارشکنانه بدهند این باید محکوم شود.»
   آقای خاتمی! اگر به قول شما، عده ای ولو قلیل حتی چند نفر، نظری به غیر از نظر اکثریتی داشته باشند که شما خود را "سخنگوی" آنها کرده اید، باید محکومشان کرد؟ اولا شما از کجا به این رسیده اید که اینان اقلیتند واین "اقلیت" با استناد به چه قانونی محکومند و اندازه این محکومیت چیست؟ شما کسی نیستید که ندانید هرگاه مردم ایران آزادی را باز یابند، این نظر شما است که اقلیت ناچیزی طرفدار آن می شوند. با تمامی تهدیدات و تحدیدات که از سوی عوامل سرکوب اعمال میشود، جمعیتی شجاع حقوق خود را طلب میکنند که تعداد آنها نیز کم نیست. حال شما فکر میکنید اگر دستگاه سرکوب نبود، تعداد معترضین به سیاست های سرکوبگرانه که خواهان بر قراری آزادی و نافی دیکتاتور بودند و به خیابان میرختند چه اندازه بود و چه در صدی از آنها به ولایت فقیه آن هم از نوع مطلقه آن باور داشتند؟. آگاهی مردم به یمن استمرار جنبش و مقاومتشان در طی نزدیک به هفت ماه به خواسته های جنبش شفافیت بخشیده و امروز دیگر از رای من کجاست عبور کرده است و هر روز شفاف تر نیز خواهد شد. امروز دیگر چه کسی رئیس جمهور باشد مسئله نیست. دیکتاتوری، یعنی قدرت مطلقه نشانه است و سران نظام خود نیز به این نتیجه رسیده اند و میترسند وگرنه این همه کشت و کشتار و دستگیری و شکنجه افراد از چه روست؟ بخشی از جامعه نیز که دایره امکان را در محدوده نظام میدید بیشتراز پیش در می یابد که در چارچوب این نظام اصلاح ممکن نیست و ساختار استبداد که کبر و غرور مستبد بیانگر آنست، مانع و رادع اصلی است. و اما این "اکثریتی" که شما بدان اشاره دارید که به جمهوری اسلامی رای دادند آیا به آنچه امروز در ایران، جمهوری اسلامی نامیده میشود رای دادند؟ به گفته مرحوم آیتالله منتظری این نظام که، نه جمهوری است و نه اسلامی. زمانی که مردم در سال ۵٨ به پای صندوق های رای رفته و به جمهوری اسلامی رای دادند هنوز نه صحبتی از ولایت فقیه بود و نه اکثریت مردم چنین مقوله ای را می شناختند. در آن زمان پیش نویس قانون اساسی، بنا بر حق حاکمیت مردم داشت. لذا حتی از سوی اهل فن نیز به جز مواردی، مورد تائید بود. ایراد و اشتباه و کار غلط از زمانی شروع شد که به جای حاکمیت مردم، ولایت فردی فقیه، مبنا قرار گرفت و آقای خمینی بر خلاف اخلاق به زیر تمامی تعهدات خود که با مردم بسته بود زد وبا عبوراز" میزان رای مردم است" به "اگرهمه بگویند آری من میگویم نه" استبداد و خود رایی را پیشه کرد. شما این چیز ها را خوب میدانید اما وسط بازی و حقیقت را به پای مصلحت ذبح کردن به شما اجازه بیان حق را نمیدهد و گرنه پس از هشت سال که نقش تدارکاتچی ولی مطلقه را عهده دار بودید و پس از تجربه، میدانستید و میگفتید که آنانی غلط کردند و خلاف گفتند که ولایت فقیه و بد تر از آن ولایت مطلقه فقیه را به مردم ایران تحمیل کردند و سپس به حکم حکومتی آن تن در دادند نه مردمی که از روی آگاهی و دانش به این نتیجه رسیده اند که تا ملتی سرنوشت خویش را بدست نگیرد روی آسایش نبیند. و نمی گفتید:« حالا بر فرض کسی و جریانی و گروه کوچکی، غلطی کرده و خلافی گفته و ساختارشکنی کرده، آیا منصفانه است بهترین دوستداران اسلام، انقلاب و مردم و امام متهم شوند که اینها ضد اسلام و ضد نظامند؟». شما چرا همواره انقلاب و اسلام را با نظام یکی می کنید و اگر کسی گفت بابا ما این نظام مستبد را نمیخواهیم، ضد اسلام و ضد انقلاب است. روی چه حسابی خودتان و آنانی که نظام را قبول دارند بهترین دوستدار اسلام و انقلابید؟ بهتر نیست راست بگوئید یعنی فقط بگوئید بهترین دوستدار امام و نظام هستید؟ کاری که سران این نظام طی سی سال با انقلاب و اسلام کردند از سر دوستداری انقلاب واسلام بوده است؟. این تقدیس خشونت از جانب بانیان نظام که هیچ ربطی به انقلابی که گل را بر گلوله پیروز کرد و اسلامی که بیان گر خشونت زدایی بود، ساختار شکنی نیست اما اگر مردمی به خیابان بریزند و حق حاکمیت خود را که از سوی مشتی زورگو به سرقت رفته طلب کنند ساختار شکن و محکومند؟ میگوئید: «وقتی می‌گوییم جمهوری اسلامی یعنی مردم محور و مدارند، اصلا نفس جمهوریت و مردم سالاری یعنی پذیرش "غیر". در استبداد مدار و محور "من" است و "غیر از من" یا باید تسلیم شود و یا حذف. این محتوای معنوی استبداد در طول تاریخ است.» آن به قول شما، اقلیتی که خواهان تغییرند و یا به عبارت شما و دوستانتان ساختار شکنند، در مردمسالاری مورد نظر شما "غیر" هم محسوب نمیشوند و باید محکومشان کرد؟ دراین گفتار شما تناقض نیست؟ وقتی میگوئید: «اصلا مگر تمام فریاد و ادعای ما این نبود که قانون اساسی که چارچوب نظام و خون بهای مردم است باید در جامعه پیاده شود؛ قانون اساسی با همه لوازم و ضوابطش؛ نه بخشی از آن. هم اصل ولایت فقیه که در قانون اساسی است مورد قبول و احترام ماست و هم فصل سوم قانون اساسی که در باب حقوق ملت است.» چرا روشن بیان نمیکنید که منظور شما از اصل ولایت فقیه، ولایت مطلقه است و یا به نظر مرحوم آیت الله منتظری که به نظارت قائل بود و ولایت مطلقه را از مصادیق شرک میدانست رسیده اید؟ اگر به ولایت مطلقه قائلید که در دوران هشت ساله ریاست جمهوری چنین بود، خوب این با حقوق مردم همخوانی ندارد و حتی طبق قانون اساسی قبل از باز نگری که ولایت فقیه مطلقه نشده بود، حقوق مردم مشروط به «موازین اسلامی» است که تفسیر آن با ولی فقیه و زیر مجموعه تحت فرمان او است و سخن او فصل الخطاب. حالا اگر واقعا شما راست میگوئید و خواستار مردمسالاری و به قول خودتان مردمسالاری دینی که درآن حقوق مردم رعایت شود و حق تعیین سرنوشت مردم با خود آنها باشد هستید، مگر راهی به غیر از حذف هرگونه ولایت از مطلقه وغیر مطلقه از قانون اساسی و کم کردن سایه خفقان آور آن از سر مردم ایران سراغ دارید؟ اگر نه، خوب شما هم ساختار شکنید و اگر آری، لطف کرده شما هم بیانیه ای بدهید و راهکارهای خود را برای برون رفت از این بحران ایران بر باد ده بدهید. اما با روشنی و شفافیت تا ماهم بدانیم که از راه معجزه چگونه میشود ولایت مطلقه فقیه را با حق حاکمیت مردم آشتی داد؟!.

jmpaknejad@yahoo.fr


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست